بابک خطی
"ننه دلاور"نام نمایشنامهای از برتولت برشت است که قصه یک مادر و سه فرزندش را در میانه جنگهای سی ساله قرن شانزدهم اروپا به تصویر میکشد مادری که در شرایط نابسامان جنگ سعی میکند از خانواده اش به هر قیمت حفاظت کند و در بستر این قصه برشت تعاملات اجتماعی متفاوت انسانها را در زمانهای بحران و سختی روایت میکند. فعالیت اجتماعی منجر به نتیجه و دور از تظاهر به عنوان یک وظیفه مطرح است و باید از تاویل آن به عنوان اقدامی خاص یا بزرگمنشانه پرهیز کرد. در مرحله بعد گاهی مشکل این است که این افراد با توجه به شرایط و محدودیتهای زندگی مصداق یا محملی برای اجرای آن نمییابند.
در صورتی که در مورد کار اجتماعی هر قدم کوچک هم غنیمت است.
فعالین اجتماعی شاخص و پردغدغه ممکن است بتوانند در ارائه راهکارها، جریانسازی و اقدامات موثر، الهام بخش باشند اما چیزی که باعث استقرار عملی عدالت اجتماعی میشود مشارکت کل جامعه در فرآیند فعالیت اجتماعی است و هر کسی براساس دغدغه خود قطعا موثر خواهد بود. ضمن تاکید بر وظیفه ذاتی حکومتها در ریشه کنی اساسی فقر مجاری اجرای این وظیفه مردمی را به طور مجمل بررسی میکنیم:
حساس ماندن:
شرط لازم فعالیت اجتماعی حساس ماندن جامعه در مورد مسائل اجتماعی است. گاهی نابهنجاریها به سبب تکرار علیرغم نیازمندی به توجه، به صورت عادتی در آمده، اهمیت خود را از دست میدهند. مثلا دیدن یک کودک کار، اتفاقی دردناک و نیازمند توجه است اما وقتی چشم ها تعداد زیادی از کودکان کار را در چهار راهها، مترو و. . . میبیند، به این تصویر ظالمانه عادت میکند و حساسیتش را از دست میدهد.
مایوس نشدن:
حجم مشکلات اجتماعی واقعا زیاد است و گاهی باعث میشود این فکر به ذهن برسد: "هیچ کاری فایده ندارد"
در ظاهر شاید این یک تفکر فقط یک استدلال نظری به نظر برسد اما اگر کمی بیشتر دقت کنیم نتیجه عملی آن پرهیز از انجام کمترین حرکت و توجیه بی عملی است. بنابراین باید دقت شود مبادا توجیه گری منطقی ظاهری دلیلی برای فرار کردن از مساله و رها شدن از عذاب وجدان باشد. پیشگیری ساده است؛ هر جا نتیجه استدلال هدایت به سمت سکون و غیرپویایی بود یعنی یک پای کار میلنگد.
اقدامهای کوچک موثر:
اقدام موثر یعنی اقدامی که صرف توانمندسازی طبقات آسیب پذیر شود و رفع تکلیفی و صرفا نمایشی نباشد.
در واقع روش کمک مهم است نه الزاما نوع آن مثلا کمک مالی به هر مقدار به تشکلی مردم نهاد که به آموزش و مهارت آموزی کودکان کار یا زنان سرپرست خانوار آسیب پذیر اهتمام دارد موثر است اما اختصاص همان مبلغ در خدمت رواج تکدی گری روش موثری نیست و در این راستا هر اقدامی هرچند کوچک مغتنم است. زنان و مردان زیادی هستند که خودخوانده یا در قالب یک سازمان مردم نهاد به آموزش و حرفه آموزی آنان مشغولند.
شاید ایناندازه دغدغه و اختصاص زمان در کلیت جامعه نداشته باشیم اما مهمتر از کمیت، همه گیری انجام این اقدامات موثر به هر میزان ممکن است و اینکه باور داشته باشیم هر کس میتواند موثر باشد و اقدامات بزرگ ویژه جرگه خاصی نیست. کاترین دخترِ ننه دلاور توانایی حرف زدن ندارد و در ظاهر شاید آسیب پذیرترین و غیرموثرترین شخصیت نمایش در جنگ خونینی که چخوف روایت میکند باشد. او در بسیاری از صحنهها حتی باری بر دوش ننه دلاور به نظر میرسد.
اما وقتی سربازان میخواهند شبانه و بی صدا به شهری بی دفاع حمله کنند و قتل عام راه بیندازند و همه کسانی که شاهد ماجرا هستند به جای کمترین تحرک، مایوسانه آن را به عنوان سرنوشتی محتوم برای مردم شهر میپذیرند و سکوت میکنند کاترین به واسطه وجود روح حمایتگر و دغدغه زندگی دیگران به بالای ساختمانی میرود و جان بر کف نهاده آنقدر طبل میزند تا مردم خوابیده شهر هشیار شوند و سایهی کشتار از سرشان دور گردد. دختر "ننه دلاور" منجی جان مردم یک شهر میشود.