دام تازه برای ایران
5 دی 1396 ساعت 17:49
روزنامه بهار: ابتدای سال 1394 با خبر تهاجم نظامی ائتلافی از برخی کشورهای منطقه خاورمیانه به رهبری عربستان سعودی به یمن همراه بود. مقامات رژیم سعودی هدف خود از این تهاجم نظامی را پشتیبانی از دولت عبد ربه منصور هادی و بر ضد انصارالله، و پشتیبانان علی عبدالله صالح رئیسجمهور پیشین یمن اعلام کرده اند. با گذشت زمان این موضوع که سبب به وجود آمدن بحران تازهای در خاورمیانه شده بود تاثیرات منفی خود را بر روی روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقهای گذاشت. نظام سیاسی ایران و رژیم سعودی در یک دهه اخیر روابط چندان دوستانهای با یکدیگر نداشتند اما مسئله یمن سبب افزایش اختلافات و تنشها شد. نوع حضور و تاثیر ایران در کشورهای منطقه از جمله اعتراضات همیشگی مقامات عربستان بود و نحوه عمل سعودیها در بحران سوریه و عراق و همچنین تهاجم نظامی به یمن از موارد انتقاد ایران به رژیم سعودی.
از فروردین94 که جنگ یمن هم به سایر بحرانهای بی شمار منطقه خاورمیانه اضافه شد شاهد آن هستیم که شکاف و تنش میان دو کشور ایران و عربستان با سرعت بالایی در حال افزایش است و در مقاطع زمانی مختلفی برخی پیش بینی هایی مبنی بر احتمال برخورد نظامی میان دو کشور را هم مطرح کردند. با نگاهی به عملکرد جمهوری اسلامی ایران در موضوع بحران یمن و مقایسه آن با نحوه مداخله در بحران سوریه و عراق شاهد آن هستیم که مسئولان نظامی و سیاسی تمایلی به تکرار آنچه در سوریه و عراق رخ داد در کشور یمن نداشتند. در این باره برخی معتقدند که علت تفاوت عملکرد ایران در یمن آن است که به دلیل موقعیت جغرافیایی این کشور و محصور بودن آن امکان اجرای الگوی مشابه سوریه که در آن شاهد حضور مستقیم نظامیان هستیم وجود نداشته است و گروهی دیگر از تحلیلگران از این زاویه به این موضوع میپردازند که مسئولان کشور با نگاهی به تجارب به دست آمده در عراق و سوریه به این نتیجه رسیدهاند که «هزینه – فایده» این الگوی مواجهه با بحرانهای منطقهای معقول و همراستا با منافع و امنیت ملی کشور نیست در نتیجه از آن شیوهها در موضوع بحران یمن استفاده نکرده اند.
برخی نیز علت این تفاوت را در تفاوت مقابله با گروههایتروریستی و نبرد نظامی میان دو کشور میدانند. به این معنا که ما در موضوع سوریه و عراق شاهد آن بودیم که هدف حضور نظامی ایران در این کشورها مقابله با گروههایتروریستی همچون داعش اعلام شده بود اما در مسئله یمن چندان شاهد نقش آفرینی گروههایتروریستی نیستیم و دو کشور به مرحله برخورد نظامی رسیدهاند و همین امر تفاوت هایی را در مواجهه همه کشورها از جمله ایران با این بحران ایجاد میکند. عدم حضور ایران در یمن به معنای پشتیبانی نکردن از یمنیها نیست و مقامات ایرانی چه در سطح سیاسی و چه در سطح نظامی به صریحترین شکل ممکن حمایت خود را از حوثیها و ارتش یمن اعلام میکنند. و حتی رییس جمهور روحانی به صراحت خواهان قطع حملات نظامی ارتش عربستان به یمن به عنوان یکی از الزامات رفع تنش میان عربستان و ایران دانسته است.
در ماههای اخیر و با حضور دونالدترامپ در کاخ سفید مقامات رژیم سعودی با همراهی دولتترامپ و برخی کشورهای منطقه طراحی تازهای را علیه ایران آغاز کردهاند که در هفتههای اخیر برخی نشانهها از به مرحله اجرا رسیدن این طراحی قابل ملاحظه است. به عنوان مثال نطق چند روز پیش نیکی هیلی، نماینده ایالات متحده در سازمان ملل که شامل ادعایی مبنی بر آن بود که موشکهای یمنیها ساخت ایران است بخشی از همین طراحی است. برخی نابخردیها در داخل که نشانههای آن را در تیتر یک جنجالی مدتی پیش یکی از نشریات دیدیم هم به این طراحی کمک کرده است.
واکنش مسئولان ایرانی به این دام تازه برای کشورمان تا به امروز شکل کلیشهای داشته است و از حدّ تکذیب نقش ایران در حملات موشکی یمن به عربستان و همینطور ادامه اعلام مخالفت با اقدامات رژیم سعودی فراتر نرفته است. با نگاهی به وضعیت منطقه و اقدامات عربستان و دولتترامپ میتوان به این نتیجه رسید که عربستان سعودی به دنبال آن است که با تحریک مسئولان کشور، هزینههای سنگینی را به ایران تحمیل کند. به نظر میرسد در چنین شرایطی میبایست شاهد عبور از الگوی کلیشهای موجود در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشیم و به طرحی نو برای مقابله با این دام تازه بیندیشیم. به طور کلی راه حلهای پیش روی کشورمان در این موضوع را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
1ـ مدل سوریه: بر اساس این الگو نظامیان در راس تصمیم گیری خواهند بود و شاهد حضور پررنگ نظامی ایران در بحران یمن خواهیم بود. واقعیت آن است که امکان اجرایی ساختن این مدل در خصوص بحران یمن به دلایلی که در ابتدای این مطلب شرح آن رفت از جمله موقعیت جغرافیایی کشور یمن و محاسبه «هزینه – فایده» چنین اقدامی وجود ندارد.
2ـ مدل فلسطین: الگوی دوم مدلی مشابه مواجهه ایران با موضوع فلسطین است. در این روش مقامات سیاسی و نظامی کشورمان به صراحت از طرفی که مظلوم میدانند حمایت خواهند کرد و دیپلماتها هم در مجامع بین المللی در پی محکوم ساختن طرفی که ظالم شناخته میشود خواهند بود اما از مداخله مستقیم نظامی در این روش اثری دیده نمیشود.
3ـ مدل برجام: در الگوی مبتنی بر برجام که همان سیاست «برد – برد» است نقش اساسی بر عهده دیپلماتها است و بخشهای نظامی در نقش پشتیبان میز مذاکره ظاهر میشوند. این شیوه که در بحرانهای بسیاری در سطح جهان مورد استفاده قرار گرفته است بر نوعی «صبر راهبردی» استوار است که میتواند هزینههای مالی و انسانی بحرانها را کاهش دهد.
به نظر میآید که در موضوع بحران یمن راه حلی که میتواند منافع و امنیت ملی کشورمان را تامین کند همین راه سوم است اما این الگو آنگاه محقق خواهد شد که نقش آفرینی تیم سیاست خارجی دولت افزایش پیدا کند و به موازات آن شاهد هماهنگی سایر مراکز تصمیم گیری درباره منطقه با وزارت امور خارجه باشیم.
کد مطلب: 141278