دریافت لینک صفحه با کد QR
حالا دیگر میتوانیم بگوییم که تجمعات میدانی اعتراضی اندک اندک بخشی از جامعه ایرانی میشود و بر خلاف گذشته که چنین اعتراضاتی آن چنان نمود بیرونی و خیابانی نداشت و تقریباً پس از گذشت یک دهه یک اعتراض خیابانی را شاهد بودیم در این ماههای اخیر فاصله میان اعتراضات به چند هفته رسیده است.
در پاسخ به این پرسش که علت این تغییر الگوی زمانی اعتراضات چیست میتوان از زوایای گوناگونی به بحث و بررسی پرداخت و ریشههای سیاسی و از آن مهمتر ریشههای اجتماعی چنین اعتراضاتی را مورد واکاوی قرار داد اما آنچه در شرایط حاضر از این بررسی ریشهای اولویتی بالاتر دارد پذیرش وجود چنین اعتراضاتی در اقشار مختلف است. هنگامی که اصل وجود این اعتراضات مورد پذیرش تصمیمگیران قرار بگیرد آنگاه میتوان به قدمهای بعدی فکر کرد.
واقعیت آن است که در اعتراضات اخیر مشخص شده است که عملکرد نیروهای پلیس و رسانهها در چنین بحرانهایی حرفهای نبوده است و در بعضی موارد بیشتر از آنکه سبب کاهش بحران و مدیریت هوشمند اعتراضات شود باعث به وجود آمدن بحران در بحران شدهاند. از طرف دیگر به دلیل خطوط قرمز موجود رسانهای درصد بالایی از رسانههای کشور هم امکان ارائه روایت بی طرفانه و از نزدیک از اعتراضات را ندارند و همین امر سبب یکهتازی رسانههایی میشود که با روایتهایی یکطرفه و مخدوش از وقایع سبب افزایش تنشها میشوند. به نظر میآید راه عبور از این ضعف حرکت به سمت استانداردسازی نیروهای پلیس و ایجاد ساختاری حرفهای باشد که در صحنه عمل شاهد اتخاذ تصمیمهای به موقع و در جهت کاهش تنش و جلوگیری از بحران باشیم.
از سوی دیگر و به موازات یک پلیس حرفهای در مواجهه با هر اعتراضی، موضوع توجه به چگونگی مواجهه رسانهای با آن نیز اهمیت پیدا میکند. کاهش خطوط قرمز و عبور از حاکم کردن تکصدایی در بحران میتواند در بلند مدت سبب افزایش اعتماد جامعه به نهادها و رسانههای رسمی نیز شود. کوتاه سخن آنکه اعتراف به ناتوانی و ضعف قدم اول برای تغییر و اصلاح روندهای نادرست است، این روزها که مسئله اعتراض به یکی از مسائل پر بحث تبدیل شده است زمان مناسبی است تا با نگاهی دوباره به عملکردها در دو حوزه برقراری امنیت و چگونگی رفتار رسانهها فضا را به سمتی هدایت کنیم که بتوان برای وضعیتهای مشابه در آینده رفتاری حرفهای داشت؛ رفتاری مبتنی بر قدرت هوشمند و نه مشت آهنین.