محمد توکلی
مصظفی تاجزاده در گفتگو با هفتهنامه صدا: «همان روزی که ۱۸ نشریه را تعطیل کردند، آقای خاتمی باید کار را تعطیل می کرد و می رفت خانه و می گفت من دیگر رئیس جمهور نیستم. توقیف فله ای مطبوعات به ما ضربه سنگینی زد و ضربه تشکیلاتی را هم سرکوب ۸۸ وارد آورد و ما از هر دو جنبه عقب افتادیم. اقتدارگراها از این واقعه خیلی خوشحال بودند. فکر می کردند که اگر اصلاح طلبان را هم از جنبه تشکیلاتی و هم از جنبه رسانه ای تضعیف کنند، می توانند جای ما را بگیرند. اکنون بعد از ۶ شکست انتخاباتی و بویژه پس از تظاهرات اعتراضی دی ماه ۹۶ فهمیده اند که ریزش های اصلاحات جذب آنها نمی شود و اکثر کسانی که از اصلاح طلبان می برند، به جبهه پایداری یا موتلفه نمی پیوندند بلکه می گویند کل سیستم باید برود چون اصلاحات بیفایده است. ما اشتباه کردیم و نباید اجازه می دادیم که تعطیلی غیرقانونی مطبوعات به یک روند تبدیل شود و امروز چوبش را همه داریم میخوریم؛ چه اصلاح طلب و چه اصولگرا و چه جامعه. »
.....................................
یک یادآوری؛ شکوفایی مطبوعات در مقاطعی از دوران اصلاحات به قدری زیاد شد و مطالب روزنامهها تاثیر ملموسی در جامعه داشت که موافقان و مخالفان آن مقطع زمانی از آن با عنوان «بهار مطبوعات» یاد میکنند. زمانی که بخش قابل توجهی از جامعه روزنامه خوان بودند و بسیاری از اطلاعات خود را از طریق نشریات به دست میآوردند. آن بهار مطبوعات به دست «قاضی مرتضوی» به خزان تبدیل شد و شاهد قلع و قمع روزنامههای تاثیرگذار در آن روزها بودیم. روزنامه هایی که همچنان و با وجود گذشت نزدیک به دو دهه از آن سالها از آنها به عنوان الگوی موفق رسانه نام برده میشود و بیراه نیست که اگر بگوییم فاصله میان روزنامههای سالهای بعد نسبت به وضعیت روزنامههای آن روزها فاصلهای نجومی است.
برخی بر این باور هستند که یکی از دلایل عدم تکرار چنان روزهایی برای مطبوعات، علاوه بر برخی سخت گیریها و فشارهای نهادهای قدرت، گسترش فضای مجازی است و این دیدگاه را مطرح میکنند که دیگر مردم در این سالها تمام اطلاعات خود را از کانالهای تلگرامی و شبکههای اجتماعی دریافت میکنند و نشریات کاغذی جایگاهی در سبد خرید مردم ندارد. با نگاهی به وضعیت نشریات کاغذی در جوامع پیشرفته میتوان به این نتیجه رسید این فرضیه چندان بر پایه درستی استوار نیست. زیرا در این کشورها هم فضاهای اطلاع رسانی غیر کاغذی گسترش بیشتری دارد و هم سرعت و دقت انتقال اطلاعات از طریق این ابزارها بیشتر و بالاتر از کشور ما است. در نتیجه نمیتوان علت عدم استقبال مردم از مطبوعات را به گردن فضای مجازی و گسترش فضاهای اطلاع رسانی غیرکاغذی انداخت.
به نظر میآید برای یافتن مشکل اساسی عدم استقبال مردم از روزنامهها باید به همان یادآوری که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد توجهی دیگر نشان دهیم. واقعیت آن است که علت خزان شدن زودرس بهار مطبوعات را باید در امثال مرتضوی جستجو کرد که ممکن است در هر مرکز تصمیم گیری دولتی، قضایی، امنیتی و. . . نشسته باشند. الگوی مدیریتی سعید مرتضوی در هنگامی که بر کرسی قضاوت تکیه زده بود بر این اساس استوار بود که اهالی مطبوعات را به خصوص اگر اندک زاویه انتقادی نسبت به نظامات تصمیمگیر در حاکمیت داشته باشند «دشمن» میپنداشت و خود را یگانه مدافع نظام در برابر این دشمنان!
این رویکرد سبب آن میشود که مدارا و گفتگو جای خود را به تهدید و ارعاب بدهد و آنچه در این میان قربانی میشود صدای متن جامعه است. واقعیت آن است که آنچه امروز میتواند مردم را به سمت خرید روزنامهها سوق بدهد یک موضوع بیشتر نیست و آن دیده شدن متن جامعه در مطبوعات است. تا آن هنگام که به دلیل فشارهای گوناگون که بیشترین آن نیز ناشی از سوءتفاهم هایی است که از عدم گفتگو نشات میگیرد شاهد آن باشیم که صدای مردم حاضر در متن جامعه از رسانهها حذف میشود نمیتوان به مردم خردهای گرفت که چرا به سراغ نشریات کاغذی نمیروند.