محمد توکلی
احمد زیدآبادی، روزنامه نگار نام آشنای کشورمان اخیرا در گفتگویی که با حسین دهباشی در برنامه «خشت خام» داشته است به تشابه وضعیت کشور در دو مقطع زمانی پس از پذیرش قطعنامه۵۹۸ و همچنین روزهای پس از برجام اشاره کرده است. آقای زیدآبادی معتقد است در هر دو مقطع زمانی ساختار سیاسی کشور تنها از بخشی از فرصت ایجاد شده استفاده کرد و مسیر گشوده شده پیش روی کشور را تا انتها نرفت. او برای مثال پرتاب موشک با آن شعار خاص بر روی آن پس از پذیرش برجام و یا فتوای قتل سلمان رشدی پس از پذیرش قطعنامه آتشبس را مصداقهایی از این عدم استفاده از فضای پسابرجام و پساقطعنامه میداند. واقعیت آن است که آنچه این تحلیل گر مسائل سیاسی از آن میگوید مسئله دقیق و شایسته توجهی است.
هم در روزهای پس از قطعنامه۵۹۸ (که میتوانست زودتر هم به سرانجام برسد) و هم به خصوص در روزهای پس از اعلام توافق هستهای شاهد آن بودیم که ساختار سیاسی کشور بیشتر از آن که در پی استفاده از گشایشهای حاصل از این دو اتفاق باشد به موضوعات توجه نشان داده است که نه تنها سبب بهره مند شدن حداکثری کشور از این دو توافق تاریخی نشد بلکه موانعی خودساخته را به بدعهدیهای قابل پیش بینی طرف مقابل افزود! علت این تشابه در چه موضوعی است؟
آیا به واقع بخشی از تصمیم گیران نظام سیاسی در ساختار قدرت در آن زمان و این زمان به عمد به دنبال کاهش بهره مندی مردم از چنین توافقاتی هستند؟ یا پای منفعتهای اقتصادی در میان است که در فضای مبتنی بر تعامل سازنده با جهان کاهش مییابد؟ یا ریشه این تشابه در جایی دیگر است؟ به نظر میآید که شاید برخی افراد و جریانات تعمدی در تخریب فضای پسابرجام و پساقطعنامه داشته باشند و یا فی المثل به دلیل منافع اقتصادی تمایلی به سیاستهای مبتنی بر تنش زدایی با جامعه جهانی نشان نمیدهند اما حقیقت آن است که چنین افرادی آن چنان در سطوح عالی تصمیم گیری نقشی ندارند و آنچه این شباهت را رقم زده است بیشتر از آن که ناشی از رقابتهای سیاسی و یا منافع اقتصادی باشد به مسئلهای در حوزه اندیشه بازمی گردد.
با توجهی به نگاه تبلیغ شده از اندیشه رهبران انقلاب۵۷ شاهد آن هستیم که در این چهار دهه آنچه بیشتر از هر نکتهای مورد توجه تبلیغات رسمی قرار گرفته است موضوع «غرب ستیزی» با عنوان مهمتر آرمان و هدف انقلاب بوده است! موضوعی که چندان با واقعیات تاریخی سازگار نیست و به نظر میآید که این موضوع با اهداف انقلاب مردم ایران در بهمن۵۷ نسبت آن چنانی برقرار نمیکند. شعار «نه شرقی، نه غربی» و «استقلال» دو موضوعی است که در حوزه سیاست خارجی در شعارهای مردمی و رهبران آن روزها دیده میشود که در آن هم اثری از آمریکاستیزی و دشمنی با غرب وجود ندارد و بر مستقل بودن از قدرتهای جهانی از شرق و غرب تاکید دارد نه ستیز و جدال با این قدرت شرقی و یا آن قدرت غربی. هنگامی که آمریکا ستیزی تبدیل به اصل و اساس انقلاب و نظام سیاسی برآمده از آن شد به طور طبیعی هر تلاشی برای خدشه وارد آوردن هر چند اندک به این موضوع به معنای تخریب اصل انقلاب تلقی میشود.
علت تاخیر ساختار قدرت در پذیرش مذاکره مستقیم با آمریکا در موضوع هستهای و اعلام نوعی ممنوعیت برای ادامه مذاکرات درباره سایر پروندههای باز میان ایران و غرب که تاثیر منفی آن بر اجرای برجام کاملا آشکار است را میباید در همین جا جستجو کرد. تصور بخشی از تصمیم گیران نظام سیاسی مستقر چه در روزهای پس از قطعنامه۵۹۸ و چه در روزهای پس از برجام این بود که ادامه این مسیر به تغییر رویکرد غرب ستیزانه حاکم بر ساختار سیاسی کشور منتهی خواهد شد و از آن جا که غرب ستیزی برابر با اصل نظام تصور شده است از استفاده حداکثری از فضای پسابرجام و پساقطعنامه به شکل ناخواستهای جلوگیری به عمل آمد.
شیطون فقط وسوسه میکنه و فریب میده ولی این غول بی شاخ و دم هم فریب میده هم میکشه هم نابود میکنه و ... افغانستان.پاکستان.ایران.عراق.یمن.سوریه.بحرین.فلسطین و ... (359320)