صادق صدرایی
حالا نزدیک به یک هفته از پیدا شدن جسد مومیایی در اطراف حرم عبدالعظیم حسنی میگذرد و هر روز از لایههای جدید و طنزآمیز و همزمانتراژیکی از این ماجرا پردهبرداری میشود. خبرهایی که در روز گذشته از سوی یک عضو شورای شهر منتشر شد نشان از آن داشت که ظاهرا جسد مومیایی شده را که حالا همه به جز مسئولان از هویت آن باخبر هستند(!) به دستور مقامات مجددا دفن شده است.
این روزهایی که از این حادثه گذشت باز هم نشان داد که مسئولان ما اساسا فاقد توانایی ارتباط برقرار کردن با مردم در شرایط بحران و یا شبه بحران هستند. از سکوت ابتدایی که سبب بروز شایعات بسیاری شد تا تکذیب مضحک و سراسر مسخره خبر صداوسیما که اساسا وقوع چنین رخدادی را تکذیب کرد تا برخی برخوردهای ناصوابی که با مردم حاضر در صحنه شد و. . . همه و همه نشان از آن داشت که مسئولان کشور در ردههای مختلف و در حوزه مسئولیتهای گوناگون توان و اطلاع کافی از چگونگی ارتباط با مردم و رسانهها را ندارند.
این موضوع را از وجهی دیگر نیز میتوان دید؛ یک پرسش اساسی درباره آنچه در روزهای گذشته و در جریان کشف این جسد مومیایی رخ داد این است که چرا مسئولان محترم این قدر قضیه را پلیسی – جنایی کرده و به جای مدیریت دقیق این موضوع نه چندان پیچیده مسئله را به یک بحران سیاسی تبدیل کردند. کل ماجرا سادهتر از حد تصور است: یک جسد مومیایی متعلق به یک شخصیت نام آشنای تاریخی که خدمات و اشتباههای مشخصی داشته است پیدا شده، همین! نه قرار است نظام سیاسی مستقر تغییر کند نه آن شاه پهلوی زنده از گور برخاسته است!
این حجم از دلواپسی و مخفی کاری برای چیست؟! موضوع دیگر نوع مواجهه مسئولان ذیربط اعم از مسئولان میراث، مقامات قضایی، امنیتی و انتظامی و همچنین مسئول آستان حضرت عبدالعظیم با رسانهها است. بدیهی است که رسانهها پل میان جامعه و مسئولان هستند و اگر قرار بر رفع ابهام در موضوعات پر ابهام این چنینی باشد مسئولان میباید دست نیاز خود را به سوی آنان دراز کنند اما در بسیاری از اوقات در کشورمان ظاهرا مسئولان دست دراز شده رسانهها را هم پس میزنند. واقعیت آن است که شایعه و خبر کذب از همین رفتارها نشات میگیرد و اگر رسانه هایی در آن سوی آبها روایت خود را از موضوعات ملتهب جامعه ایرانی ارائه میدهند میباید به خودمان نیشتر بزنیم و علت را از مسئولانی پرس و جو کنیم که در هنگامی که باید از دسترس خارج میشوند.