به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۵:۴۳
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲ ساعت ۱۹:۴۳
کد مطلب : ۱۵۳۶۷۳

وجهی دیگر از تعمیم تجربه آزادراه

داریوش احمدیان
محسن صفایی فراهانی، یکی از موفق‌ترین مدیران چهل سال اخیر که کمتر اما و اگری در کارنامه مدیریتی او پیدا می‌شود روز گذشته در بخشی از گفتگوی خود با یک روزنامه خاطره جالبی را از  آزادراه تهران - شمال تعریف می‌کند. او می‌گوید در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی، مرحوم گلزار که در رژیم گذشته سازنده پروژه اکباتان بوده است به دولت پیشنهاد می‌دهد این آزادراه را چهار ساله و بدون کمک دولت خواهد ساخت و با استفاده از عوارض، منافع خود از این پروژه را در طول ۲۵ سال دریافت می‌کند.

پس از ارائه این پیشنهاد «عوامل داخلی» همین پیشنهاد را روی میز دولت قرار می‌دهند. دولت همان «عوامل داخلی» یا نهادهای شبه دولتی را به بخش خصوصی‌ترجیح می‌دهند و حالا امروز و با گذشت بیشتر از ربع قرن از آن روزها این پروژه هنوز پنجاه درصد هم پیشرفت نداشته است. این خاطره آقای صفایی فراهانی را می‌توان تعمیم داد به وضعیت امروز و این سال‌ها و نحوه واگذاری‌هایی که به بهانه اصل۴۴ رخ داده است.

اختصاصی‌سازی و مال خود‌سازی به جای خصوصی‌سازی. بلایی که در دولت احمدی‌نژاد و در ادامه آن و به شکلی دیگر در دولت روحانی بر سر اجرایی شدن اصل ۴۴ و پروژه خصوصی‌سازی آمد را کمتر می‌توان در تاریخ اقتصاد ملی سراغ گرفت. اجرای ناقص، نادرست و خلاف اهداف این اصل وضعیتی را ایجاد کرده است که بسیاری «از طلا گشتن پشیمان شده‌اند» و حتی بازگشت به اقتصاد دولتی دهه بسته شصت را تجویز می‌کنند! نقش همان‌ها که در بیان صفایی فراهانی «عوامل داخلی» نامیده شده‌اند در منحرف شدن خصوصی‌سازی غیرقابل انکار است و به جرات می‌توان گفت که نقش آنان در اقتصاد ملی بسیار بیشتر از گذشته‌ها شده است.

وجهی دیگر از تعمیم تجربه آزادراه آن است که به نقش ویژه «عوامل داخلی» در فراری دادن سرمایه‌های انسانی و مالی بیندیشیم. قطعاً بخشی از دلایلی که دولت وقت به پیشنهاد مرحوم گلزار وقعی ننهاد فعالیت او در دوران رژیم قبل بود. دلایلی واهی که بر اساس آن هر فردی که در دوران گذشته فعالیت داشته است و یا کار و زندگی‌اش در خارج از کشور است عنصری مشکوک تلقی می‌شود که نباید با او همکاری کرد. این نگاه که بسیاری از سرمایه‌های مادی و انسانی را از کشور خودشان فراری داده است از جمله مسائل نگران‌کننده‌ای است که آثار منفی آن در روزهایی همچون امروز قابل درک است.

روزهایی که ایران بیشتر از همیشه به «همه ایرانیان» در داخل و خارج نیاز دارد اما بخشی از ساختار سیاسی حاکم بر کشور به دلیل نگاهش در گذشته و حال به چنین مواردی امکان ایجاد فضا برای بهره‌مند شدن از این ظرفیت‌های مادی و معنوی داخلی و خارجی را از بین برده و می‌برد؛ یکی بر سر شاخ، بُن می‌برید!