دریافت لینک صفحه با کد QR
روز ۲۸ مرداد؛ روزی که یک بار دیگر نام محمد مصدق در ذهنها زنده میشود. بنابر روایتی از کودتای ۲۸ مرداد که در چهل سال اخیر از طرف تبلیغات رسمی کشور شنیده شده است آمریکا و انگلیس به کمک رضاشاه آمدند و با کودتایی مصدق را کنار زده و مهره خود را به قدرت مطلق رساندند. در این روایت رسمی که هر ساله از طریق صداوسیما و دیگر تریبونها شنیده میشود بیگانگان نقش اصلی و اساسی را در کودتا داشتند و مرحوم مصدق نیز به دو دلیل عدم توجه به نصایح اقشار مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی و اعتماد به ایالات متحده شایسته سرزنش است.
تبلیغگران رسمی در سالهای اخیر حتی پا را فراتر گذاشته و آنچه اعتماد مصدق به آمریکا میخوانند را همسنگ دخالت بیگانگان در کودتا قرار دادهاند و معتقدند مقصر کودتایی که به حصر دکتر محمد مصدق منجر شد شخص خود اوست! اما از آنجا که بنا بر آن ضربالمثل قدیمی ایرانی ماه هیچگاه پشت ابر نخواهد ماند با انتشار اسناد محرمانهای در یک سال اخیر مشخص شد که اتفاقا همانها که به عنوان قهرمانان ضد کودتا معرفی میشدند و رهبران دینی نهضت ملی شدن نفت نام گرفته بودند بیشترین نقش را در به وجود آوردن کودتای ۲۸ مرداد داشتند!
این اسناد به قدری با روایت رسمی از کودتا فاصله داشت که حتی بحثهایی در میان مسئولان در محافل غیر رسمی برای تغییر نام خیابانهایی با نام آیتالله کاشانی به وجود آورد. اینکه در کودتای ۲۸ مرداد چه گذشت و نقش هر یک از افراد دخیل در آن به چه میزان بوده است بحثی مفصل و تاریخی است که شاید جای آن در اینجا نباشد اما آنچه از بحث تاریخی در این موضوع مهمتر است فرا گرفتن درسی آموزنده از بازنمایی کودتا در چهار دهه اخیر و واکنش جامعه نسبت به آن است.
سالهای سال است محمد مصدق بایکوت رسانهای شده است و یاد کردن از او به ندرت و استثنایی است، از طرف دیگر نام نقش مقابل او همواره در رسانهها به نیکی یاد شده و بزرگ خوانده شده است، یاران سیاسی مصدق به کلی حذف شدهاند و سیاسیون نزدیک به تبار فکری کاشانی رشد یافته و ارتقا پیدا کردهاند اما به موازات چنین وضعیتی در فضای رسمی شاهد آن هستیم که در جامعه اوضاع شکل دیگری است و آنان که در جدالهای تاریخی سمت مصدق و «مصدق»ها میایستند بسیار بسیار بیشتر از دیگران هستند.
تاریخ محلی برای عبرت گرفتن و درسآموزی است. همین موضوع یکی از مهمترین مسائلی است که میتوان از آن درس آموخت. سالهای سال فضای سیاسی و رسانهای کشور روایتی را از وقایع تاریخی ارائه میدهد که نسبت چندانی با واقعیات ندارد. شاید در گذشته این سبک و سیاق روایت تاریخ بر ذهن و فکر مردم اثر میگذاشت اما امروز و با فراگیر شدن ارتباطات، دیگر این شکل از روایتگری تاریخ قطعاً محکوم به شکست قطعی خواهد بود.