داریوش احمدیان
یک هفتهای است که پویش «#فرزندت_کجاست؟» در فضای مجازی سروصدا به راه انداخته است و اندک اندک سیاسیون شناخته شدهای هم به آن پیوستهاند. آنان که در ابتدا این پویش را به راه انداختند تصور میکردند نتیجه کاری که آغاز شده است ارتقا شفافیت خواهد بود و کمی از شکافی که عدم شفافیت میان زندگی واقعی مسئولان و مردم ایجاد کرده است کم میکند.
اما آنچه در عمل رخ داد به وادی طنز و شوخی کشیده شدن ابن کمپین بود! مسئولان خُرد و کلان بی توجه به هدف «فرزندت کجاست؟ » به جای آنکه از امتیازاتی که «آقازادهها» از آن برخوردارند بگویند و یا اگر از این حد از صداقت برخوردار نیستند اسنادی را برای آنکه فرزندانشان از امتیازات خاص برخوردار نشدهاند را به مردم ارائه دهند از تحصیلات دختران و پسران خود و بیکاری آنان گفتند. با نگاهی به پاسخهای مسئولان به «فرزندت کجاست؟ » میتوان به این نتیجه رسید که متوسط نرخ بیکاری در میان «آقازادهها» بیشتر از نرخ بیکاری در کشور است!
ریشه چنین شوخیهایی از سوی مسئولان با مردم را میباید در ساختار غیر شفاف جستجو کرد. هنگامی که ساختار سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور شفاف نیست و شفافیت را پس میزند طبیعی است که بسیاری در چنین ساختار غیرشفافی از ارائه اطلاعات صحیح فراری باشند. نه میزان هزینه و نه راههای کسب درآمد مسئولان مشخص است، نه چگونگی انتخاب آنان برای مسئولیتهایشان، نه سازوکاری برای سنجش عملکرد آنان موجود است و نه راهی برای دست یافتن آسان به سوءاستفاده آنان از موقعیتهایی که دارند. رسانهها هم که میتوانند در چنین موضوعاتی به شفافسازی امور کمک کنند یا به دلیل واهمه از برخوردهای قانونی و غیرقانونی مسئولان تمایلی به وارد شدن به این قبیل موضوعات حساس ندارند و یا خود آلوده شدهاند و شفافیت را به ضرر خودشان میپندارند.
میتوان گفت آنچه «فرزندت کجاست؟ » را به شکست قطعی کشانده است همان علتی است که چنین پویشی را به وجود آورده است: عدم شفافیت اقتصادی و سیاسی. حال و در چنین شرایطی باید چه کرد تا اندکی با فضایی شفافتر روبرو شویم و شاهد افزایش روز افزون بی اعتمادی در جامعه نباشیم. راهی که میتوان آن را به اهل سیاست پیشنهاد داد «شروع از خود» است. به این معنا که تعداد اندکی از سیاستمداران که هنوز درگیر مناسبات رانتآلود قدرت نشدهاند و در فضای غیرشفاف کنونی هنوز خود را حفظ کردهاند با ایجاد ساختارهایی در حد یک حزب و یا سازمانی مردم نهاد با کمک اندک رسانههایی که هنوز «درد مردم» دارند و در پی شفافیت هستند به مقابله با این فضای رانتی بروند.
چنین اقدامی شاید در نگاه اول بی اهمیت و غیر اثرگذار تلقی شود اما با ادامهدار شدن آن و همراهی مردم میتوان امید داشت که در یک بازه زمانی طولانی فضا برای رانتجویان تنگ شده و شفافیت بر نظامات سیاسی و اقتصادی کشور حاکم شود، آن روز دیگر نگاه هیچ کس به «فرزندت کجاست؟» شوخی نخواهد بود و شرکت صادقانه در آن را وظیفه خود و عدم شرکت یا از آن بدتر ارائه اطلاعات نادرست جرم تلقی میشود و مستوجب مجازات.