رضا صادقیان
شکلگیری تحریمهای ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان حال ما را به عنوان مخاطبان چنین تحریمهایی با دو تصویر به کلی متفاوت روبرو ساخته است، تصویر تحریم کنندگان و تحریم شوندههایی که خودشان بخشی از سیاستگذاران هستند. آنان که در کشتی رفاه و کسب خدمات مضاعف حتی در شرایط کمبود کالا و کاهش قدرت خرید شهروندان تکیه زدند، نه تنها تفاوت این دیدگاهها را متوجه نمیشوند، بلکه میتوان خودشان را در یک طرف آن فرض کرد، افرادی که در کسوت مدیر سخن بسیار میگویند ولی کارنامه عملی خودشان و نه گویندگیشان چیزی دیگر را نمایان میسازد.
الف: همانگونه که در یادداشتی دیگر و درباره کتاب «هنر تحریمها» گفته شد، حاکمان ایالات متحده به دلیل دوری جستن از گفتگو و نشنیدن حرفها و دغدغههای طرف مقابل، به تحریم و مسدود کردن راههای ارتباطی سایر کشورها خو گرفتهاند. تحریم کشورهایی مانند: لیبی، عراق، کرهشمالی، چین، ایران، روسیه، کوبا، ونزوئلا و... گواه این موضوع است. آنان به جای ادامه دادن گفتگوها و ترک نکردن میز مذاکرات، در لحظه تصمیم میگیرند که به اسم دفاع از حقوق بشر، حمایت از شهروندان یک کشور، دور کردن سیاستمداران یک کشور از ماجراجویی امر به تحریمهای گسترده و میز مذاکره را برهم بزنند و حتی مقدمات بحث و توافقهای انجام شده را به بهانههای نامشخص رها کنند. گویی تحریم و دور ساختن کشورها از رابطه با سایرین برای اهل سیاست در آمریکا به امر عادی و برنامهای مشخص تبدیل شده است، برنامهای که به وسیله آن میتوانند سایر کشورها را به خواستههای خود نزدیک و مسئولان کشور مقابل را به نویسندگان املای آمریکاییها مبدل کنند. اشارههای پی در پی مسئولان ارشد ایالات متحده درباره بازگشت تحریمها و سخن گفتن از مسدود کردن راههای ارتباط مالی با کشورهای اروپایی و آسیایی حکایت همین عادت آمریکاییها به تحریم است.
ب: نحوه سخن گفتن و عمل برخی از مسئولان اجرایی نیز بخش دیگری از مواجهه با تحریمها را نشان میدهد. به عنوان مثال؛ مسئولان صنایع مختلف بارها و بارها و در هنگامهای که کشور در امن و امان است و مسیر توسعه صنایع مادر با آرامش و برنامهریزی و با پمپاژ پول دولت به پیش میرود حرف اصلی این مسئولان رسیدن به توانایی و دوری کامل از اتکا کشور به دانش، تکنولوژی و حتی مواد اولیه کشورهای خارجی است. در واقع خبر از استقلال و بینیازی در یک صنعت را میدهند، ولی با آغاز تحریمها هر کدام از همین مسئولین تلاش میکنند در قبال کمکاری، کاهش سود سهامداران، تعطیل شدن بخشهای از کارخانه، تعدیل نیروی انسانی به دلیل کاهش ظرفیت تولید با رسانهها سخن نگویند و یا همه این گرفتاریهایی را و حتی آنهایی که به سوءمدیریت خودشان و مدیران بالادستی مرتبط میشود را به تحریمها ربط دهند!
در واقع آغاز و شروع تحریمها برای مدیران اشتباهی و آنانی که میزهای مدیریتی را به ناحق اشغال کردهاند فرصت بینظیری است تا هر فعل ناشدنی را به تحریمها مرتبط بدانند. نمونهای از این وضعیت آشفته را در سه ماه اخیر و با برهم خوردن نظم در بازار ارز و طلا میتوان مشاهده کرد. روزهایی که مسئولان پولی کشور به جای پرداختن به علل داخلی و ریشهیابی چنین معضلی در دل سیاستهای نادرست سالهای اخیر و دولتهای سابق، مشغول دادن آدرس غلط به شهروندان بودند. ترک دادن عادت آمریکا به اجرای نکردن تحریمها و تنبیههای بینالمللی را تا مادامی که به سمت گفتگو، مذاکره و سازش دو سویه گام برنداشتهاند از توان ما خارج است. بیشک و تردید آنان برنامهها و اهداف خاص خودشان را داشته و خواهند داشت، ولی در این میان میتوان به مدیران کشور خورده گرفت، نمیتوان حافظه ملت را آنقدر کوتاه فرض کرد و توقع داشت سخنان ما در راستای استقلال و خودکفایی در صنایع مختلف را در کمتر از چند ماه از یاد ببرند و همزمان شاهد غم و غصه همین مدیران موقع رفتن شرکتهای خارجی از کشور بود! چنین معضل و گرفتاری را میتوان در صنعت مونتاژ خودروسازی کشور مشاهده کرد!