گروه اقتصادی: بار دیگر در روزهای اخیر قصه پرغصه «کارگران» نقل محافل سیاسی و رسانهای شده است. این بار قصه، غصه کارگران نیشکر هفت تپه است. کارگرانی که ماهها است حقوق حداقلی خود را دریافت نکردهاند و تصویر «سفره خالی» آنان از تصاویر تلخی است که در این روزها از جنوب کشور مخابره میشود.
این رخداد تلخ هم مانند هر اتفاق تلخ دیگری حاصل عملکرد اشتباه و فاجعهبار اقتصادی دولتها و ساختارها است. اشتباههایی که منفعتهای کلانی را به اقلیتی میدهد و خسارتهای جبرانناپذیری را به اکثریت تحمیل میکند. درباره آنچه بر کارگران شریف نیشکر هفت تپه رفته است «ای کاش» هایی را میتوان با حسرت و دریغ مطرح کرد:
۱ـای کاش سازمان خصوصیسازی حداقلی از کفایت را از خود نشان میداد و به جای واگذاری کارخانه نیشکر هفت تپه به افرادی فاقد توانمندی لازم این کارخانه قدیمی را به افرادی با مهارت و توانایی کافی فروخته بود. افرادی که در صف خریداران بودند اما ظاهرا دیده نمیشدند!
۲ـای کاش مسئولان ارشد دولتی به جای تکیه زدن بر صندلیهای گرم و نرم در تهران در همان روزهای ابتدایی که کارگران نیشکر هفت تپه صبرشان تمام شد و به نشانه اعتراض به خیابانها آمدند به خوزستان سفر کرده و با حضور در جمع کارگران صدای آنان را از نزدیک میشنیدند.
۳ـای کاش مسئولانی که وظیفه خود را برقراری نظم و امنیت اعلام میکنند و در پی بازداشت و محاکمه کارگران معترض هستند به اصول قانون اساسی درباره تجمعات اعتراضی توجهی واقعی نشان میدادند و به جای پاک کردن صورت مسئله مواجههای همدلانه با معترضان داشتند.
۴ـای کاش خواست منطقی کارگران درباره واگذاری کارخانه به آنان شنیده میشد و شاهد آن بودیم که یک بار هم مردمیسازی واقعی در اقتصاد صورت گرفته است. بر فرض که آنان هر چقدر هم در مدیریت کارخانجات از جمله کارخانه نیشکر هفت تپه مهارت نداشته باشند قطعا از این افرادی که به بهانه خصوصیسازی سرمایههای ملی را تصاحب کرده و میکنند ضعیفتر نخواهند بود.
۵ـای کاش مسئولان کشور برای یک بار هم که شده راهی دیگر را در اقتصاد انتخاب کنند و به جای گوش به فرمان بودن کلان سرمایهداران سخن مردم را بشنوند و بپذیرند. مردمی که در هنگام سخنرانیها کلیدواژه پر تکرار مسئولان هستند و در زمان تصمیمگیریها به کل فراموش میشوند.
مجموعه این «ای کاش» ها را میتوان درباره بسیاری از موضوعات دیگر در چندین و چند سال اخیر مطرح کرد و این موضوع نشانگر آن است که ظاهرا هیچ درس عبرتی از اشتباههای فراوان گذشته در مسائل اقتصادی و سیاسی و. . . گرفته نمیشود. به واقع مشخص نیست که این وضعیت نابهنجار در نظامات تصمیمگیری قرار است تا کِی و کجا ادامه داشته باشد و چه زمانی صدای اعتراضی که از سوی اقشار مختلف جامعه مطرح میشود شنیده خواهد شد. به نظر میآید مسئولان هنوز خطر اعتراض مردمی که دیگر چیزی برایشان باقی نمانده که از دست بدهند را باور ندارند!