گروه سیاسی: اعلام حکم محکومیت یک روحانی مشهور در یکی دو روز اخیر بازتاب گستردهای را در شبکههای اجتماعی داشته است. سیدحسن آقامیری که شهرت خود را بیشتر از همین شبکههای اجتماعی و همین طور دیدگاههای تازهاش نسبت به مسائل دینی دارد با حکم دادگاه ویژه روحانیت خلع لباس و به دو سال زندان محکوم شده است.
بررسی چنین احکامی با رویکرد حقوقی هنگامی قابل تحقق است که دادگاه به شکل علنی برگزار شده باشد و اطلاعات مرتبط با پرونده نیز به شکل شفاف در اختیار همگان قرار بگیرد. از همین رو بحث تخصصی حقوقی در این مورد را میباید به وقت و مجال دیگری که اطلاعات پرونده منتشر شود واگذار کرد اما میتوان از آثار اجتماعی چنین رفتاری با شخصیتهایی که نوعی دیگر میاندیشند و همینطور ریشههای سیاسی و فکری این شکل از مواجهه با این پدیدهها سخن گفت. رویکردی که شاید از نگاه صرفا حقوقی به چنین موضوعاتی اهمیتی بیشتر داشته باشد.
با نگاهی به واکنشهای مردم به این پرونده خاص شاهد آن هستیم که بسیاری از آقامیری حمایت کردهاند و حتی تعداد همراهان مجازی او نیز در همین ۴۸ ساعت اخیر با رشدی قابل توجه مواجه شده است که نشانهای قابل تامل است. به نظر میآید کسر قابل توجهی از جامعه ایرانی اندک اندک به این نتیجه رسیده است که با هر فردی که مورد برخورد جریان رسمی قرار میگیرد مواجههای همدلانه داشته باشد و موقعیت خود را در نزدیکی آن فرد تعریف کند.
این اتفاق که ناشی از شکاف در رابطه «دولت – ملت» است سبب خطراتی میشود که بخشی از آن همین امروز هم قابل مشاهده است. در چنین وضعیتی برخورد حاکمیت با هر فردی (حتی اگر برخوردی درست و قانونی هم باشد) با تایید مردمی همراه نخواهد شد و این عدم تایید اجتماعی در بلندمدت میتواند حتی به مشروعیتزدایی از چنین برخوردهایی منجر شود؛ اما شاید پرسش اساسیتر آن است که علت و مبنای چنین برخوردهایی با کسانی که نوعی دیگر میاندیشند چیست؟
شاید اگر این قبیل برخوردها در یک حوزه خاص مثلا عرصه سیاست بود تحلیل علت آن سادهتر بود و به عنوان مثال گفته میشد دلیل چنین برخوردهایی با دگراندیشان سیاسی اختلافات و شکافهایی است که میان نظام سیاسی مستقر و گروههای اپوزیسیون آن وجود دارد؛ مشکل اما از آنجایی شروع میشود که برخوردهایی از جنس آنچه با سیدحسن آقامیری شد را میتوان در حوزههای مختلفی مشاهده کرد؛ از فرهنگ و هنر تا اقتصاد و حوزههای مرتبط با مسائل اجتماعی و همچنین عرصه دین و اندیشه. برخورد قهری با سخنی که از سوی «دیگری» و با رویکردی متفاوت مطرح میشود از جمله موضوعاتی است که همواره شاهد آن بودهایم و برای مواجههای درست و منطقی برای اصلاح آن راهی جز شناخت دقیق علل به وجود آمدن نداریم.
به نظر میآید مبنای چنین برخوردهایی را میباید در یک هراس جستجو کرد؛ هراس از عبور جامعه از قرائت رسمی. تلاش برای محدودسازی فضای مجازی، برخورد با رسانههای مستقل، کاهش روزافزون فضاهای اجتماعی گفتوگو محور و... از جمله مصداقهایی است که میتوان این هراس را در آنها مشاهده کرد. دوگانهسازی «حق و باطل» در رقابتهای سیاسی از جمله مهمترین بزنگاههایی است که همین هراس را در میان سیاسیون مشاهده میکنیم.
اما جدا از مبنای این شکل از مواجهه با دگراندیشان، علت تکرار آن چیست؟ به نظر میآید علت تکرار و تداوم چنین برخوردهایی را میباید در جای خالی گفتوگو جستوجو کنیم. هنگامی که گفتوگو در سه سطح مردم با مردم، مردم با حاکمیت و حاکمیت با مردم به تدریج حذف شده و مونولوگ از بالا به پایین جایگزین دیالوگ از موضع برابر شود، شنیدن سخن دیگری جای خود را به هراس از دیگری و در نهایت «دیگری ستیزی» خواهد داد.