گروه جامعه: ویدئوی منتشر شده از رقص و پایکوبی چند تن از سربازان در روزهای اخیر واکنشهایی را به همراه داشت. واکنشهایی که به شدت همدلانه بود و اگر اقلیتی اندک را کنار بگذاریم میتوان گفت که تمامی طیفهای حاضر در فضای سیاسی و اجتماعی کشور با رویکردی مبتنی بر همراهی و همدلی با این موضوع مواجه شدند.
شاید همین فضایی که اطراف این موضوع شکل گرفته بود سبب آن شد که سردار موسی کمالی، از مقامات ارشد ستاد کل نیروهای مسلح هم به صراحت از عدم تنبیه این افراد خبر داد و تاکید کرد که فرماندهان آنان حق برخورد با این چند نفر را ندارند. عکسالعمل این مقام ارشد نظامی هم مورد قبول جامعه قرار گرفت و شاهد آن بودیم که اکثریت مردم این رفتار سردار کمالی را تایید کردند. اما همه این ماجرا را میتوان از زاویهای دیگر هم نگریست که در ادامه از آن خواهیم گفت.
واقعیت امروز جامعه ایرانی به گونهای است که شاهد شکافی عمیق میان خواستهها، مطالبات و رفتار متن جامعه با آن دسته از مسائلی هستیم که از سوی جریان رسمی تبلیغ و ترویج میشود. یکی از مصادیق این شکاف عمیق که در دهههای اخیر ایجاد شده و هر سال بر عمق آن افزوده میشود موضوع شادی اجتماعی است. با نگاهی به بررسیها و پژوهشهای داخلی و بینالمللی درباره این موضوع به این نتیجه میرسیم که ایرانیانی که در طول تاریخ گذشته خود همواره یکی از شادترین مردم جهان بودند در ردههای پایین شاخص شادی اجتماعی هستند.
یکی از مهمترین دلایل چنین تغییر وضعیتی خوانش تندخویانهای است که از ارزشهای دینی در جامعه تبلیغ میشود دینی که بنا بر نقلی از پیامبر (ص) مبتنی بر تساهل و تسامح است به دلیل قرائتهای خاص از آن اندک اندک به ضد ارزشهای خود تبدیل شده است و گروهی با اتکا به همین قرائتهای ناصواب شادی و نشاط مردم را به بهانههای واهی خلاف دین رحمانی اسلام میدانند! اما حالا و با گسترش فضای مجازی شاهد آن هستیم که خواست و صدای مردم میتواند رساتر از قبل به گوش مسئولان برسد. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین دلایل ایجاد تفاوت در واکنش مسئولان ارشد نظامی به ویدئوی منتشر شده همین فشارهایی بود که از طریق ابزار فضای مجازی احساس میشد که هر اقدامی خلاف خواست مردم را (در این موضوع تنبیه سربازان) با هزینههای فراوانی همراه میکند.
اما آیا این الگو قابل تعمیم به سایر مواردی که در اجتماع قابل مشاهده است خواهد بود؟ به بیان دیگر آیا میتوانیم همین الگوی مبتنی بر مواجهه همدلانه با شادمانی این سربازان را در قبال سایر مواردی که به نوعی خلاف ایدهآلهای جریان رسمی است هم شاهد باشیم؟ موضوعاتی از قبیل پوشش زنان، حضور زنان در ورزشگاه، نقش زنان در قدرت، سبک زندگی متفاوت نسل نو و... از جمله مواردی است که شاهد تقابل جریان غالب در جامعه ایرانی با جریان رسمی هستیم.
پرسش اساسی آن است که چرا نباید همین مواجهه همدلانه را به سایر موارد تعمیم داد؟ مگر نه این است که در موضوع اخیر مسئولان همگام با مردم شدند و ظاهراً مسئلهای که میتوانست به تنبیهی سخت به پایانی تلخ بینجامد به خیر و خوشی تمام شد؛ چرا نباید همین الگوی همراهی و همدلی با مردم را در موضوعات دیگری که سبب شکافهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است بیازماییم؟! سالهاست مسیری خلاف همدلی با اجتماع را انتخاب کردهایم، یکبار هم به سمت مردم بازگردیم!