بعد از ظهر روز چهاشنبه بود که خبرگزاریها و کانالهای تلگرامی برای پوشش لحظهای یک مناظره کار خود را آغاز کردند. مناظرهای که از صفحات اینستاگرام به شکل زنده پخش میشد و رسانهها نیز شرح مکتوب آن را برای مخاطبان خود منعکس میکردند. پس از گذشت حدودد ۲۱۰ دقیقه نیز پایان مناظره اعلام شد و این آغازی بود برای بازتاب گسترده متن و حاشیههای آن در فضای مجازی و رسانهها. پرسش اولیه اما این است که این مناظره چه وجوه تمایزی با سایر مناظرههایی که روزانه در رسانهها و محافل سیاسی برگزار میشود داشت که چنین انعکاس گستردهای پیدا کرد؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان به دو علت اشاره کرد. علت نخست به موضوع مناظره تاجزاده و زاکانی برمیگشت. موضوعی مربوط به دو دهه پیش که با وجود گذشت بیست سال از آن همچنان در رسانههای رسمی جز مناطق ممنوعه محسوب میشود. علت دوم نیز به یکی از طرفین این مناظره بازمیگشت. سیدمصطفی تاجزاده پس از یک دهه برای نخستین بار اجازه داشت در مناظرهای با حضور خبرنگاران شرکت کند و همین امر به علاوه صراحت لهجه همیشگی و فراتر از حد متعارف تاجزاده باعث میشد تا رسانهها بیشتر از یک مناظره معمولی به این مناظره توجه نشان دهند. درباره این موضوع نکات دیگری هم قابل ذکر است که در ادامه به اختصار اشاره میشود:
۱. صداوسیما همچون همیشه در این صحنه هم غایب است. تمامی رسانهها در هر نقطهای از جهان برای جلب مخاطب هم که شده از چنین موقعیتهایی بیشترین بهره را میبرند و تلاش میکنند تا هر طور که شده موقعیتی مانند مناظرهها و موضوعاتی از این دست را از دست ندهند. اما صداوسیمای مشهور به "رسانه ملی" مثل سایر مواقع مشابه از رخداد عقب مانده است و به جای آن که فکری به حال ریزش مخاطب کند خود به آن دامن میزند!
۲. نکته جالب توجه در این مناظره تلاش زاکانی، فعال سیاسی اصولگرا برای موج سواری روی شعار «دیگه تمومه ماجرا» بود. شعاری که از دی ماه ۹۶ در جامعه شنیده شد و اشاره به کسانی است که معتقد به عبور از دو جریان سیاسی عمده کشور یعنی اصلاحطلب و اصولگرا هستند. زاکانی در حالی از چهل سال حضور تاجزاده در قدرت میگفت و خواستار پاسخگویی او بود که اولاً تصمیمگیران چهار دهه اخیر بیشتر از آن که از جنس تاجزاده باشند، همفکران و همراهان زاکانی بودهاند و ثانیا شخص تاجزاده حدود یک دهه از این چهل سال را در زندان بوده است و به جز مقطعی نه چندان طولانی اساساً نقشی در قدرت رسمی نداشته است.
۳. یکی از مهمترین مطالب مطرح شده در مناظره تاجزاده و زاکانی تاکید و توافق این دو فعال سیاسی بر این نکته بود که وقایع ۱۸تیر۷۸ هیچ ارتباطی به توطئه خارجی نداشته و برنامهای از پیش تعیین شده هم نبوده است. بیان این سخن از آن جهت جالب توجه و حائز اهمیت است که بیست سال است رسانهها و تریبونهاي رسمی در تلاش هستند تا آنچه «فتنه۷۸» میخوانند را توطئهای خارجی دانسته و اعتراضی دانشجویی را برنامهریزی برای براندازی نظام سیاسی مستقر نشان دهند. حالا اما با گذشت دو دهه مشخص شده است که حتی یک برگ سند هم برای اثبات این قرائت از آن واقعه وجود ندارد. اصلاً بعید نیست که در قسمت دوم این مناظره با موضوع انتخابات۸۸ هم شاهد چنین نتیجهگیری از سوی طرفین مناظره باشیم!
۴. با نگاهی دقیقتر به آنچه در مناظره مصطفی تاجزاده و علیرضا زاکانی گذشت میتوان این مناظره را مناظرهای میان سند و شعار دانست. تاجزاده با خواندن گزارش رسمی هيات ویژه شورایعالی امنیت ملی که با حضور افرادی از نهادهای مختلف از سپاه و دادستانی تا وزارت اطلاعات و وزارت علوم به شعارهای زاکانی و «من کف خیابان بودم» و «من خودم سند هستم» گفتنهاي او پاسخ میداد. شاید بتوان حالا بهتر از قبل علت محروم کردن افرادی مانند تاجزاده از صداوسیما و تریبونهاي رسمی را دانست؛ سندهراسی. هراس از بحث و گفتوگو بر مبنای اسناد و مدارک سبب آن شده است تا دههها شاهد انحصار رسانهای باشیم.
۵. نکته پایانی اما یک پرسش است. چه زمانی قرار است چهرههایی خارج از دو جریان عمده سیاسی کشور نیز پایشان به رسانهها باز شود و اجازه پیدا کنند تا دیدگاههاي خود را مطرح سازند؟ همانقدر که حذف اصلاحطلبان از تریبونهاي رسمی و صداوسیما محکوم به شکست بوده است ندیدن افرادی خارج از دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا هم به سرنوشتی جز این دچار نخواهد شد.
فیلم کامل مناظره علیرضا زاکانی و مصطفی تاجزاده-بخش 1
فیلم کامل مناظره علیرضا زاکانی و مصطفی تاجزاده بخش 3