محمد توکلی
در این روزها نام محمدعلی نجفی بیشتر از هر زمان دیگری در رسانهها شنیده میشود. مردی که زمانی نه چندان دور در مسئولیتهای عالی نظام حضور داشت و امروز در جایگاه متهم به قتل قرار گرفته است. در روزهای اخیر و با وجود آن که به این پرونده و ابعاد و جزییات آن پرداخته شده اما هنوز پرسشها و ابهامهای مرتبط با اصل موضوع بسیار زیاد است که همچنان میباید صبر کرد و منتظر پاسخ مسئولان ذیربط به این پرسشها ماند. اگر از این مسائل گذر کنیم به نکته دیگری میرسیم که در این روزها کمتر به آن توجه نشان داده میشود و آن ویرانی و مرگ تدریجی یک سرمایه انسانی است.
در این روزها بسیاری از دوستان و همحزبیهای شهردار اسبق تهران هم دیگر تمایلی به سخن گفتن از او ندارند و ترجیحشان این است که تا میتوانند از او دوری کنند. شاید منطقی هم باشد که به فردی که در جایگاه متهم به قتل قرار گرفته است نزدیک نشد زیرا ممکن است گروههایی از مردم و رسانهها با برچسب «دفاع از قاتل» به سراغمان بیایند. محمدعلی نجفی که بود و چرا یک سرمایه انسانی از دست رفته است؟
سالها که به عقبتر بازگردیم با جوانی نخبه روبرو میشویم که با رتبهای عالی و نمراتی درخشان از یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان وارد ساختار مدیریتی کشور میشود. او از همان روزهای نخست تلاش میکند تا چندان وارد دستهبندیهای جناحی نشود و کار حرفهای خود را انجام دهد. در آموزشوپرورش و سازمان برنامه و بودجه با همین شیوه کارهای ماندگاری را به سرانجام میرساند که با وجود گذشت سالها از آن دوران هنوز هم بسیاری بر این باورند که اقداماتی که در دوره مسئولیت نجفی به خصوص در وزارت آموزشوپرورش انجام گرفت بسیار بالاتر از میانگین اقدامات در چهل سال اخیر بوده است.
همان روحیه پرهیز او از ورود به مسائل جناحی در کار حرفهای و تکنوکرات ماندنش سبب دلخوریهای دوستان و عناد دیگران نیز شده بود و اندک اندک از ساختار رسمی قدرت کنار گذاشته شد. بحران۸۸ زمانی بود که نام او بار دیگر و این بار بیشتر از گذشته شنیده شد، دورانی که دیگر غیرسیاسیها هم سیاسی شده بودند چه برسد به تکنوکراتی که سالها در میان همین سیاسیون زندگی کرده بود. حضور او در شورای شهر تهران و اقداماتی که با همراهی اقلیت اصلاحطلب حاضر در پارلمان شهری برای دلجویی از آسیبدیدگان وقایع۸۸ انجام داد از جمله دیگر مسائلی است که سبب نگاه منفی جناح تندرو به او شد.حالا سال ۱۳۹۶ است؛ اصلاحطلبان توانستهاند به شورای شهر راه یابند و علیرغم اعلام مخالفتهایی که از زمین و آسمان با شهردار شدن نجفی میشود این چهره تکنوکرات را به عنوان شهردار پایتخت انتخاب میکنند. از همان روز نخست مانعتراشیها آغاز شد. موانع پیدا و پنهانی که نمود عینی آن در ممنوعالتصویر و ممنوعالخبر شدن او در صداوسیما برای همگان قابل مشاهده بود. چند ماهی گذشت تا آن استعفای پر ماجرا پیش آمد و چند سالی گذشت تا این قتل پر ماجرا!
با کنار هم قرار دادن قطعات این پازل میتوان به این نتیجه رسید که نجفیِ متهم به قتل یکی از سرمایههای ارزشمند انسانی در ایران بود که ساختار حکمرانی میباید از مرگ تدریجی او درسهای بسیاری بگیرد. سرگرم شدن به خبرهای زرد و یا سیاستزده پیرامون این پرونده جز انحراف اذهان عمومی از این وجه پرونده نتیجهای دیگر را به همراه نخواهد داشت. نتیجه رسیدگی قضایی به این پرونده چند وجهی هر چه که باشد نباید از نظر دور داشت که چنین سرنوشتی ممکن است برای هر کدام از سرمایههای انسانی این کشور رخ دهد تا زمانی که از آن چه رخ داد درس نگیریم و مسیرهای خطای گذشته را ادامه دهیم.