سخنان بیربط با عمل؛ هیاهو برای هیچ
25 خرداد 1398 ساعت 13:37
رضا صادقیان
سخنان اکثر مدیران ارشد دولتی و سایر نهادها از تجاری تا آموزشی در بخشهای مختلف درباره صرفهجویی، دوری جستن از تجملات، استفاده از کالا و خدمات ایرانی و موضوعات مشابه تنها در حرف باقی میماند. کارنامه عملی آنان چیزی بسیار متفاوت با این حرفها را به تصویر میکشد. در همین زمینه به چند مورد کلی اشاره میگردد.
اول: بسیاری از مدیران ارشد دم از سادهزیستی میزنند ولی برای ترددهای خود از اتومبیلهای خارجی و معمولا لوکس استفاده میکنند. این مسئله در میان مدیران شرکتهایی که با تولیدات انحصاری بخش عمدهای از بازار را در اختیار دارند بیش از سایرین به چشم میخورد، مدیران شرکتهای خودرو سازی، شرکتهای پتروشیمی و پالایشگاه، مدیران شرکتهای وابسته به دولت و... بیتردید چنین مدیرانی به دلیل آنکه جایگاه خود را فراتر از امور واقعی مینگردند توقع تشریفات خاصتری از زیر مجموعه و سایر شرکتهای همکار خود دارند. اما همین افراد در هنگام حضور در برنامههای تلویزیونی و مصاحبه با خبرنگاران خبر از دهها و صدها طرح جدید و برنامه ملی و رسیدن به افقهای طلایی و خودکفایی در تولیدات میدهند، برنامههایی که هیچ وقت به مرحله اجرا نمیرسند و در بهترین حالت در میان هزاران تصویر و گفتار تبلیغاتی گم و گور میشوند.
دوم: هر روزه تصاویر و خبرهای پرشماری از دیدارها، سخنان، ارایه طرح و برنامههای کوتاه و بلند مدت، برشمردن فعالیتهای مهم در سال جدید و چاپ گزارش-ریپورتاژ خبری از سوی همین مدیران را شاهد هستیم که یک پای این هیاهوی رسانهای برای هیچ است! به عبارتی از میان انبوهی حرف و سخن نه تنها زندگی شهروندان به روالی دیگر نمیچرخد بلکه وضعیت آنها به مراتب پیچیدهتر و ضعیفتر از گذشته میشود. مدیران سخن از پیشرفت و توسعه روستا، شهرستان، شهر و آبادیهای مختلف میدهند و از برگزار شدن جلسات پرشمار با مدیران محلی، شهری و استانی میگویند و واحد روابط عمومی آنان با توجه به نگاه مدیر و با صرف هزینه از میان این دیدارهای پیوسته به جعل خبر میپردازند، ولی خروجی تمام این تصاویر و گفتهها چیزی نیست جزء در خبر بودن به هر بهانهای! نوع فعالیت چنین مدیرانی بیش از آنکه حامل دستاوردی باشد، فعالیت در راستای تخریب ذهن و روان شهروندان است. مردمی که چشم انتظار فعالیتهای جدید دولتها و سایر سازمانها میمانند ولی در عمل چیزی را در زندگی خودشان لمس نمیکنند.
سوم: تفاوت رفتار و کنشهای شخصیتی که مدیریت سازمان و نهادی تاثیرگذار را عهدهدار میشود و یا به قول خودشان «به زور برعهدهاش گذاشته میشود» با تک تک انسانهایی که هیچ وقت در طول زندگیشان مدیر نمیشوند بسیار است. بیتردید حلقه آشنایی یک شهروند به محله، محل کار و رفت و آمدهایی که با دوستان و آشنایان دارد ختم میگردد، ولی مدیران به دلیل ارتباطات خاص، رابطه با رسانهها و بهرهجویی از مجموعه زیر دستشان در کنار ارتباط با بخشهای مختلف دولت و نهادهای همکار و رقیب، گفتهها و عمل آنان توسط سایر شهروندان نیز دنبال میگردد. در واقع مدیران بخشهایی از زندگی شخصیشان را پس از رسیدن به صندلی ریاست به حوزه عمومی میآورند. این عمل ناخواسته صورت میپذیرد ولی در صورتی که همین افراد به چنین مسئلهای دقت نداشته باشند تناقضهای گفتار و رفتار آنان بیش از همیشه نمایان میگردد. شاید یک مدیر بتواند در خلوت خود سیگار-قلیان بکشد و از غذاهای گران قیمت استفاده کند، ولی همین مدیر به دلیل عادت به خدمات لوکس عاقبت خانه، خودرو و محل تحصیل فرزند و فرزندانش را براساس همان انتخابهایی انجام میدهد که در خلوت صورت میگیرد! بنابراین مدیرانی که تردد با ماشینهای لوکس را ترجیح میدهند و به غذای سازمان لب نمیزنند و تنها یک برند کت و شلوار میپوشند ناخواسته میان خروارها تناقض رفتاری گرفتار میآیند. شاید کسی در زمان مدیریت این افراد چنین تناقضهایی را به زبان نیاورد، ولی بعدها و خصوصا زمانی که مدیر محترم با وزیدن بادهای تغییر از مدیریت رفت و یا عزل گردید همین رویکردها بارها و بارها نقل محافل خصوصی و عمومی خواهد شد.
برای اینکه با فعالیتهای غیرقابل باور چنین مدیرانی بیشتر از همیشه آشنا شوید و موضوعات مطرح شده در سطور فوق برایتان قابل لمستر شود، ابتدا خبرهای یکی از سازمانها در نشریات را مرور کنید، دقت داشته باشید که اکثر این خبرها با پرداخت هزینه به نشریات و سایتهای خبری انجام میگیرد و بعد نیم نگاهی به گزارشهای منتشر شده نشریات از دادکاه متهمان بانک سرمایه داشته باشید.
کد مطلب: 179799