نشانهها و دلایل مرگ دانشگاه در ایران
16 مهر 1398 ساعت 11:31
محمدباقر تاجالدین
نفَس دانشگاه در ایران به شماره افتاده است و دیگر رمقی برای او نمانده است و اگر نیک بنگریم گویی مرگ دانشگاه فرا رسیده است. دانشگاهی که زمانی مولد، پویا، زنده و موتور محرکه جامعه بوده است و قرار بود از طریق تربیت و تولید انسان سوژه محور، متفکر و خلاق زمینه و بستر توسعه همه جانبه باشد اکنون اما بسان بیماری در حال احتضار شده است که گویی نفسش به شماره افتاده و آرام آرام به مرگ نزدیک میشود.
بیراه نیست اگر گفته شود که کسانی و نهادهایی در جامعه خواهان مرگ دانشگاه بوده و از این بابت هیچ نگرانیای به دل راه نمی دهند، چون دانشگاه را پدیده ای غربی دانسته و حتی آن را موجود مزاحمی تلقی میکنند و اگر به زبان نیاورند اما در دل میگویند: چه بهتر که دانشگاه نباشد!
الف) نشانههای مرگ دانشگاه
۱- رکود و رخوت علمی و پژوهشی؛ دانشگاه ها در ایران کم و بیش دچار رکود و رخوت علمی شده اند به گونه ای که به جز تولید مقالات علمی نه چندان کارآمد و کاربردی و تعدادی کتاب نه چندان پر مغز خبری از تولید علم و نظریه و پژوهش به معنای واقعی کلمه آن گونه که در دانشگاه های معتبر دنیا معمول است، نیست.
۲- ناتوانی دانشگاه در حل مسائل کلان کشور؛ دانشگاه در ایران به دلایل گوناگون مانند انفصال از بدنه دولت و سازمان های سیاستگذاری، برنامه ریزی، مدیریتی و اجرایی که البته در موارد زیادی این انفصال کاملا به عمد و با هدف بوده است، ناتوان از حل و فصل مسائل کلان کشور شده است.
۳- ناتوانی دانشگاه در ارتباط برقرار کردن با جامعه؛ دانشگاه توان لازم برای ارتباط گرفتن با جامعه را ندارد و به همین دلیل راه حل هایی که ارائه میدهد چندان مفید به فایده برای جامعه نبوده و نیست. زبانی که دانشگاه ها به کار گرفته اند زبانی تخصصی و فنی است و لذا قابل فهم و درک برای عامه مردم نبوده و از این منظر راه حل هایی هم که ارائه میدهند قابل به کارگیری از طرف مردم نیز نیست. این موضوع البته بیشتر در حوزه علوم انسانی جای تأمل و نقد فراوان دارد.
۴- کاهش شدید انگیزه علم آموزی؛ تقریبا هیچ انگیزه ای برای دانش اندوختن و علم آموزی برای دانش آموزان و دانشجویان از یک سو و استادان و پژوهشگران از سوی دیگر باقی نمانده است و اگر اندک انگیزه ای هم وجود داشت کاملا به محاق رفته و دیگر خبری از آن نیست.
۵- عدم تربیت انسان خلاق؛ دانشگاه ها در ایران سوژه خلاق تربیت نمی کنند بلکه مدرک به دستانی را تربیت که نه بلکه تولید میکنند که فاقد هرگونه خلاقیت و نوآوری و انگیزه بوده و هیچ مهارتی برای زندگی کردن و شغل داشتن و آینده خود را ساختن ندارند. از این منظر میتوان گفت که دانشگاه بدل به کارخانه تولید مدرک شده است.
ب) دلایل مرگ دانشگاه
۱- افزایش بيمنطق و بيمبنای تعداد دانشگاه ها در کشور؛تأسیس و راه اندازی تعداد زیاد دانشگاه و موسسات آموزش عالی در جای جای این کشور حتی در مناطقی که بیشتر شبیه روستا هستند و نه شهر چه مبنا و منطقی را دنبال میکند؟ برای مثال در شهر متوسطی چون سمنان تعداد ۳۰ دانشگاه و مرکز آموزش عالی در حال فعالیت است و اگر بخواهیم نسبت جمعیت این شهر(جمعیت شهر سمنان مطابق آخرین برآوردها حدود ۲۰۰ هزار نفر است) به دانشگاه را برآورد کنیم میتوانیم بگوییم که به ازای هر ۶۵۰۰ نفر یك دانشگاه در این شهر وجود دارد. این با کدام منطق و استانداردهای علمی و دانشگاهی قابل مقایسه است؟
۲- رواج مدرک گرایی بيحد و حصر؛ همان گونه که آوردم دانشگاه در ایران نه تنها سوژه خلاق تربیت نمی کند بلکه تبدیل به کارخانه تولید مدرک شده است و این گونه است که زمینه مرگ خودش را فراهم نموده است.
۳- کمّی گرایی به جای کیفیگرایی؛ نگاهی به تمامی سایت های دانشگاهی اعم از دولتی و آزاد نشان از این موضوع دارد که آن چه مهم است کمیت است و نه کیفیت به گونه ای که این دانشگاه ها همواره در حال ارائه آمار زیربنای دانشگاه، آزمایشگاه، کتابخانه، سالن ورزش، تعداد دانشجو، تعداد فارغ التحصیلان و...هستند اما هیچ خبری از کیفیت و نحوه تدریس، تولید دانش، تربیت انسان سوژه و متفکر نیست. برای مقایسه لطفا سری هم به سایتهای دانشگاه ها در دنیا بزنید تا تفاوت را بهتر دریابید.
۴- عدم تناسب خروجیهای دانشگاه با نیازهای واقعی جامعه به لحاظ کمّی و کیفی؛ خروجی های دانشگاه با واقعیت های موجود جامعه چه به لحاظ اشتغال و چه به لحاظ نیازمندیهای گوناگون جامعه اعم از اقتصادی، فرهنگی، فنی و.... به لحاظ کمی و کیفی هیچ گونه تناسبی ندارد. طبق آخرین آمارهای مراکز آماری کشور حدود ۴۲ درصد از فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار هستند که در برخی رشتهها مانند علوم محیط زیست و کشاورزی و حتی فنی و مهندسی وضعیت بسیار تأسفبار است.
کد مطلب: 189435