محمد توکلی
آنچه در عراق میگذرد در این چند هفته به یکی از خبرهای پر بازدید روزانه رسانهها تبدیل شده است. از اعتراضات مردم در خیابانهای شهر تا تحصن آنان میادین بزرگ، از تعداد کشتهها و نحوه مواجههای که نیروهای امنیتی با مردم معترض دارند تا بررسی مطالبات متنوع و گاه غیرقابل جمع طیفهای گوناگون معترضان، از نقش و طرح قدرتهای خارجی برای آینده عراق تا نقشآفرینی متفاوت جناحهای سیاسی درون عراق در این بحران و...
اما در هر هفته یک خبر بیشتر از خبرهای دیگر در خصوص عراق مورد توجه همگان است و آن اعلام موضع آیتالله سیدعلی سیستانی است که از سوی نماینده مرجعیت عالی در خطبههای نماز جمعه کربلا قرائت میشود. او که به تدریج دیگر در جایگاهی فراتر از جایگاه مرجعیت برای پیروان یک مذهب قرار گرفته و میتوان گفت تبدیل به چهرهای ملی برای مردم عراق با هر نگرش و اندیشه سیاسی و مذهبی شده است. اما آیتالله سیستانی چگونه به چنین جایگاهی دست پیدا کرد و اهمیت این جایگاه در روزهای بحرانی عراق چیست؟
واقعیت آن است که جامعه عراق نیز همچون اغلب جوامع خاورمیانه طیفهای مختلفی را در دل خود جای داده است و اگر بخواهیم به «تصویر بزرگتر» اعتراضات در عراق بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید که علتالعلل این اعتراضات که در ظاهر بیشتر اقتصادی است به احساس تبعیض بازمیگردد. فرقهها و جریانهای مذهبی و سیاسی، هر یک خود را در معرض تبعیض میبیند و در نتیجه به دنبال دست یافتن به حق پایمال شده خود است.
حال در چنین جامعهای اگر شخصیتهای سیاسی و مذهبی نیز خود را یک سوی چنین دعوایی تعریف کنند نه تنها کمکی به کاهش بحران نمیشود بلکه شاهد شعلهورتر شدن آتش خشم عمومی نیز خواهیم بود. اهمیت «سیستانی» بودن در همینجاست که او میتواند پناهگاه طیفهای مختلف معترضان باشد و در یک کلام خود را در کنار مردم تعریف کند و نه اهالی قدرت.
اما مرجعیت عالی چگونه خود را به این جایگاه رسانده است؟ به نظر میآید توجه به دو مسئله استقلال حوزه نجف و قرار گرفتن در نقطهای ورای حاکمیت سیاسی سبب آن شده تا بتوان او را تحت هر شرایطی در کنار مردم تعریف کرد. اگر آیتالله سیستانی و به طور کلی نهاد روحانیت و مرجعیت در عراق از دو وجه اقتصادی و سیاسی ذیل نهاد قدرت در عراق تعریف میشد قطعاً امروز نیز به جای آن که صدای ملت باشد، توجیهگر قدرت بود.