رضا صادقیان
آمارهای رسمی و موجود مصرف روزانه بنزین طی سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۸ همزمان ما را با توسعه نامتوازن و بینظمی نسبتا دنبالهدار سیاستگذاریهای دولتهای وقت میرساند. آنگونه که از اعداد و ارقام مشخص است هر کدام از دولتهای پس از انقلاب سعی داشتهاند با افزایش قیمت بنزین بخشی از فشار مالی و پرداخت یارانه این محصول پالایشی را از شانههای برنامه بودجه و دستگاه اجرایی کم کنند، سیاستی که به نظر میرسد صرفا با انجام یک بخش از کاهش مصرف سوخت موتور در کشور دنبال شده است.
براساس آمار موجود در سایت «شرکت پالایش و پخش فراوردهای نفتی ایران» به غیر از سالهای ۱۳۵۷، ۵۸، ۵۹ و ۶۰ که دولت وقت واردات بنزین انجام نداده است، در تمام سالهای پس از این چهار سال مذکور و تا به امروز بخشی از مصرف بنزین داخل با انجام واردات این کالا تامین شده است، به عبارتی مشخص و روشن؛ دولت کالایی را گران خریده و همان کالا را براساس سیاستهای نادرست خودش ارزان فروخته است. توضیح آنکه، دغدغه تامین نیازهای جنگ تحمیلی و تغییر الویتهای کشور زمینه کم توجهی و به حاشیه رفتن سیاستهای مربوط به تامین سوخت مورد نیاز کشور عملا کم مهری شده است. در واقع دولتهای وقت به جای احداث پالایشگاههای جدید، بازسازی و انجام طرحهای توسعه پالایشگاههای قدیمی و کاهش دغدغه واردات بنزین به سوی کوپنی-سهمیهبندی کردن آن رفتند.
سیاستگذاریهای مرتبط با کوپن و حفظ پرداخت یارانه یک کالا برای سالهای طولانی در نهایت منجر به رها شدن فنر فشرده شده خواهد شد. خلاصه کلیت سیاستگذاری و اجرای این سیاستها توسط دولتها به این نقطه ختم شد؛ توزیع کوپن و گام برداشتن به سوی سیاستهای سهمیهبندی مصرف سوخت را کاهش داد، از سویی دیگر زمینه کاهش واردات بنزین را نیز به همراه داشت ولی بخش اصلی و سرنوشتُ ساز دشواره تولید بنزین و بحران خودروسازی را بر جای خود به عنوان یک مشکل که روز به روز به اندازه آن افزوده میشد باقی گذاشت.
رشد پلکانی مصرف سوخت در داخل کشور طی سالهای گذشته به صورت پیوسته وجود داشته است. این رشد پس از پایان جنگ هشت ساله و با بازگشت خطوط مونتاژ اتومبیل در مقایسه با ۴ سال قبل از آن چشمگیر بوده است. راهاندازی مجدد خطوط مونتاژ، تلاش خودروسازها برای تغییرات بهتر و کمتر شدن محدودیت برای واردات خودروهای خارجی و همچنین تغییراتی که در فرهنگ مصرفی شهروندان پس از پایان جنگ تحمیلی اتفاق افتاد زمینهای شده برای تقاضای بیشتر برای در اختیار داشتن خودرو شخصی از سوی خانوارهای ایرانی و در ادامه آن مصرف بنزین بیشتر در کشور. آمارهای مربوط به واردات بنزین در سال ۱۳۶۸ نزدیک به دو میلیون لیتر است، همین آمار با گذشته یک دهه از جنگ تحمیلی و فرصت از دست رفته برای بازسازی پالایشگاههای آسیب دیده به بیش از ۳ میلیون لیتر در روز رسید.
در اینجا میتوان سیاستهای مدیران نفتی و کم توجه را بهتر مشاهده کرد، مدیرانی که به دلیل در دست داشتن دلارهای نفتی به جای اجرای طرحهای توسعه و کاهش وابستگی کشور از مسئله بنزین درهای واردات برای وارد کنندگان بنزین را گشودند، وضعیت جدا افتاده خودروسازی از تکنولوژیهای جدید دنیا را به هیچ گرفتند و بیش از هر چیز به اندیشه امروز را به فردا رساندن گرفتار شدند! ز طرفی دیگر؛ مقایسه مصرف سوخت خودروهای مونتاژ شده در داخل کشور با اتومبیلهای ساخت کشورهای صاحب تکنولوژی از اساس نادرست است، مقایسه که گاه و بیگاه از سوی مسئولان دستگاههای اجرای انجام شده و میشود، عبارت قیاس معالفارق دقیقا در همین مقایسهها کاربرد دارد.
مصرف سوخت ۱۰ الی ۱۲ لیتر بنزین برای هر کدام از اتومبیلهای جدید با طی کردن مسافت ۱۰۰ کیلومتر تقریبا به تاریخ خودروسازی پیوسته است؛ چرا که این میزان مصرف مربوط به دهه ۷۰ و نهایتا اوایل دهه هشتاد میلادی است، با این وجود و به دلیل در دسترس نبودن تکنولوژی و ادامه سرهم بندی کردن قطعات خودرو و حفظ دو کارخانه مونتاژ کار و آسیب رسان با حمایتهای مادی دولتهای وقت این شرایط مطلوب و دست نیافتنی را برای مونتاژ خودروهای بینهایت پرخرج و پرمصرف داخلی فراهم کرده است. در واقع نهاد دولت به عنوان بزرگترین دستگاه سیاستگذاری و اجرایی نه تنها طی تمام این سالهای اقدام به بازسازی پالایشگاهها نکرد، و همچنین به سوی ساخت پالایشگاههای جدید نرفت بلکه در اقدامی موازی با سیاستهای ذکر شده به اندیشه حل گرفتاریهایی مربوط به مونتاژ خودروهای کم کیفیت داخلی و کاهش مصرف سوخت این محصولات اساسا اندیشهای نکرد، بلگه هر گاه خودروسازها با محدودیتهای روبرو شدند دولت با تمام قوا سعی کرد بحران امروز آنها را به فردا انتقال دهد و اصل حل دشواره را از اساس نادیده بگیرد!
در واقع آنچه امروز از آن آسیب میبینیم ارتباط مستقیمی با سیاستگذاریهای دولتهای وقت دارد، دولتهایی که به توزیع کوپن اقدام کردند، ولی به فکر افزایش تولید بنزین نبودند، دولتهایی که با صرف صدها میلیارد هزینه و نصب دستگاههای کارتخوان برای جایگاههای سوخت در سراسر کشور برنامه ریزی کردند ولی اقدامی برای طرحهای توسعه پالایشگاههای کشور انجام ندادند و دولتهایی که به دلیل کسب رضایت شهروندان و به دست آوردن آرای بخشهای از جامعه همچنان فنر یارانه سوخت را با تمام قدرت فشردند غافل از اینکه دیر یا زود میبایست با همان یارانهها و پرداختهای کلان خداحافظی کنند.