گروه جامعه
هر روز و هفته و ماه و سال مردمان خوزستان با رنجی تازه دست و پنجه نرم میکنند. آنان از همان سالهای دفاع از میهن تا امروز سالهاست که روی آرامش ندیدهاند و هر بار با وجود آن که منبع اصلی درآمد کشور زیر پایشان است اما از این منابع بسیار نصیبی هم ندارند. با نگاهی به بودجههای مربوط به خوزستان نیز شاهد هستیم که ظاهرا در نگاه آنان که بر کرسی تصمیمگیری تکیه زدهاند مردم ساکن این دیار قرار نیست به حداقلی از حقوق خود دست یابند. تفاوتی ندارد که سیل فروردین باشد یا اعتراضی اقتصادی، گرد و غبار نفسگیر باشد یا آبگرفتگی و بالا آمدن فاضلاب، قطعی برق و آب باشد یا پرداخت بودجههای استانی در هر حالتی مردمان شهرها و روستاهای خوزستان هستند که مجبورند تحمل کنند، بسوزند و بسازند.
این روزها و در سکوت عجیب اغلب رسانههای عمومی کشور رنجی دیگر بر رنج مردم خوزستان افزون شده است و با اندک بارشی شاهد آبگرفتگی معابر و مختل شدن زندگی روزمره مردم هستیم. آنطور که در خبرها آمده است قطع برق ناشی از بارندگی و عدم استفاده از برق اضطراری در یکی از بیمارستانهای اهواز جان چهار نفر از همشهریان ما را که در بخش مراقبتهای ویژه بودند گرفته است. بی تدبیری و عدم کفایت مدیران از این واضحتر و آشکارتر؟!
هنوز یک سال هم از آنچه در سیل فروردینماه شاهدش بودیم نگذشته است که بار دیگر همان خطاهای مدیریتی را این بار در موضوع بالا آمدن فاضلاب شهرهای خوزستان و آبگرفتگی خبرساز اخیر در این شهرها مشاهده میکنیم. به واقع مشخص نیست که این وضعیت تا کِی و کجا قرار است ادامه پیدا کند و مردم رنجدیده استان مظلوم خوزستان از فقدان مدیریتی کارآمد خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل کنند.
با نگاهی به مشکلات سایر استانها نیز میتوان به این نتیجه رسید که مردم دیگر نقاط کشورمان نیز کم و بیش ازهمین خطاهای مدیریتی و تصمیمگیریهای غیرکارشناسی رنج میبرند و میتوان گفت مدیریت ضعیف حاکم بر بخشهای مختلف در خوزستان نمونهای است از آنچه در ابعاد بزرگتر در کشور شاهدش هستیم. بی توجهی مطلق به دیدگاه کارشناسان، سیاستزدگی در تصمیمگیریها، عدم شناخت دقیق از مشکلات و در نتیجه یافتن راههایی که به جای حل مشکل تنها آنها را به شکل موقتی کنترل میکند و... همه و همه از جمله ویژگیهایی است که میتوان مصداقهای فراوانی از آن را در جای جای کشورمان مشاهده کرد.
به نظر میآید که سخن گفتن از مشکلات تبدیل به واگویهای تکراری شده است که گوش شنوایی هم برای آن یافت نمیشود اما آیا راهی جز همین واگویهها باقی مانده است؟! در روزگاری که سخن از انتقاد و اعتراض با نگاهی غضبآلود همراه میشود و انتخاب شایستگان نیز با درهای بسته بسیاری روبروست چه میتوان کرد جز همین بازتاب اندک رسانهای از آنچه بر مردم مظلوم و شجاع دیار کارون میگذرد؟!