گروه سیاسی: اعتراضات آبانماه یکی از مقاطع زمانی است که ریشهها و علل وقوع آن مورد توجه محافل دانشگاهی قرار گرفته است و میتوان تحلیلهای بسیاری در این ارتباط را مشاهده کرد. با نگاهی به آنچه دانشگاهیان در این باره میگویند شاهد هستیم که اکثریت قریب به اتفاق آنان در کلیات مباحث ارائه شده به یک توافق دست یافته و میتوان گفت که اگر به اعتراضات اخیر در جامعه ایران با رویکردی علمی و نه بر اساس تئوری توطئه نگریسته شود نتایج واحدی به دست میآید.
حتی در بخش راهحلها برای عبور از بحران نیز برآیند نظرات ارائه شده از سوی اقتصاددانان، سیاسیون و جامعهشناسانی که به نحوی هنوز اتصال خود را به دانشگاه و محافل علمی از دست نداده باشند تقریبا یکسان است. نکته جالب توجه آن است که با بررسی راهحلهای ارائه شده میتوان به این نتیجه رسید که اغلب آنچه به عنوان راهحل مطرح میشود هم مصداق «بدیهیات» محسوب میشود.
به این راهحلها دقت کنید: رفع انواع تبعیض اقتصادی، سیاسی، رسانهای، فرهنگی و...، بازگشت به اصول علم اقتصاد و به کار بستن تجارب بشری در این حوزه، تغییر در رویکرد فعلی سیاست خارجی و یافتن راهی برای رفع تحریمها به خصوص در دو بخش تحریم نفتی و بانکی، به رسمیت شناختن «دیگری»های فرهنگی، سیاسی، اندیشهای و...، پذیرفتن سبکهای زندگی گوناگون و راهحلهایی دیگر همچون این موارد.
هنگامی که به این موارد دقت میکنیم به این نتیجه میرسیم که همه آنچه محافل دانشگاهی برای گذر از بحران میگویند بدیهی به نظر میآید و میتوان به یاد آورد که امثال آن را از سالها قبل شنیدهایم. اما چرا این راهحلها که منطقی هم به نظر میرسند و در مقام سخن حتی مورد اجماع تصمیمگیران هم قرار دارد اجرایی نمیشود و عملکردها با آنچه توصیه میشود بسیار متفاوت است؟! برای پاسخ به این پرسش میتوان نگاهی به وضعیت صنایع کشور داشت.
در ظاهر میان این دو موضوع ارتباطی نیست اما با کمی دقت میتوان شباهت عجیب میان این دو مسئله را متوجه شد. سالهاست که سخن از شکاف میان صنعت و دانشگاه شنیده میشود. به طوری که دانشگاه مسیری را در صنعت نشان میدهد و مدیران صنایع راهی در مقابل آن را پیش میگیرند. به نظر میآید همان شکاف که میان صنعت و دانشگاه وجود دارد را میتوان در مقیاسی بزرگتر در رابطه قدرت سیاسی و محافل دانشگاهی مورد توجه قرار داد.
اگر امروز شاهد هستیم که رویکردهای جامعهشناختی مبتنی بر اصول علمی به موضوعاتی از قبیل اعتراضات آبان ۹۸ جای خود را به نگاههای صرفا امنیتی و سیاستزده داده دلیل آن را باید در شکاف جدی موجود میان دانشگاه و قدرت سیاسی جستجو کرد؛ شکافی که نتیجه آن بی توجهی به راهحلهای بدیهی ارائه شده از سوی دانشگاهیان برای عبور از بحرانهای متنوع و پیچیده امروز در جامعه ایرانی شده است.