مرتضی آژند
سرانجام معمای سقوط دردناک هواپیمای اوکراینی حل و مشخص شد که موشک پدافند داخلی عامل این سقوط دردناک و فاجعه بار بوده و رو سیاهی دوچندان آن به کسانی ماند که در سه روز سقوط هواپیما به علت اصابت موشک را قویا انکار و دروغ میگفتند و به مای رسانهای ماند که این اخبار رسمی را منتشر کردیم.
عمق درد از دست دادن مسافران هواپیما آن هم با موشک خودی و در خاک خودمان چنان سنگین است که نوشتهای در توصیف این درد نمیخواهد اما آیا باید سقوط هواپیما را تنها در شلیک اشتباهی موشک به هواپیما توسط اپراتور خلاصه کنیم یا این اتفاق دلایل دیگری هم دارد که رد آن در حادثههای مشابه نیز قابل رد یابی است. در همان ساعتهای اولیه شهادت سردار سلیمانی یک موج در کشور شکل گرفت که باید انتقام سخت و سریع گرفته شود و هر لحظه بر این موج که از مسئولین آغاز و رسانه ملی آن را تبلیغ میکرد افزوده شد تا جایی که مردم در مراسم تشییع، این خواسته انتقام سخت و سریع را فریاد زدند. همین هیجان و یکی شدن دیدگاهها و نظرات از مسئولین که باید با صبر و متانت بیشتری به موضوعی به این مهمی و استراتژی مینگریستند تا کارشناسان، رسانه و مردم باعث شد تا در سریعترین زمان ممکن انتقام از آمریکاییها عملیاتی شود و شاید همین سرعت در انجام کار، مجالی برای هماهنگیهای بیشتر و تمرین سناریو و آنچه باید در نظر میگرفتند را نداد. در حادثه کشته شدگان مراسم تشییع در کرمان که آن هم غم بزرگی است این ردپای سهلانگاری و یکی شدن مسئولین با مردم نیز دیده میشود.
مسئولین تدارک استقبال از مراسم تشییع را در اهواز، مشهد و تهران دیده بودند و میدانستند که کرمان ظرفیت چنین جمعیتی را ندارد اما حاضر نشدند یک اطلاعیه صادر کنند و هشدارهای لازم را بدهند، مردم هم میدیدند که با ازدحام چنین جمعیتی خطر مرگ وجود دارد ولی باز توجهی نکردند تا آن حادثه تاسف بار اتفاق بیفتد. اینکه موشک خودی هواپیمای خودی را میزند و توانایی برگزاری یک مراسم تشییع را هر چند که شلوغ شده باشد را نداریم یک علت عمده دارد و آن هم اینکه ما از مردم عادی گرفته تا مسئولین شبیه به هم فکر، عمل می کنیم و حتی دروغ میگوییم و همان قدر که با جو زدگی رابطه خوبی داریم با تخصص بیگانه ایم.
یک روز همه مان با هم هشتگ انتقام سخت راه میاندازیم و ازترمیم سرمایه اجتماعی حرف میزنیم و روز دیگر بر علیه انتقام سختی که خودمان بر جو سریع بودن آن دمیدیم مانور میدهیم و از لطمهای که به اعتماد عمومی وارد شده صحبت میکنیم. نمی شود یک کشور را این چنین جو زده و عامیانه اداره کرد، باید در این کشور کسانی باشند که شبیه دیگران فکر نکنند و در مواقعی که احساسات و هیجانات بر تدبیر پیشی میگیرد آنها به استدلال تکیه کنند و بگویند که به این دلایل در این مقطع زمانی این کار انجام نشود یا بشود بهتر است.
اگر قرار بر این باشد از من فرد عادی که به چگونگی انجام امور و تبعات آن آشنایی ندارم با دیگری که مسئولیت مهم کشوری دارد یک نگاه به رخدادها داشته باشیم و هر دو یک واکنش نشان دهیم و در نهایت شجاعت پذیرش خروجی بد تصمیمی که خود در آن شریک بودهایم را نیز نداشته باشیم و دروغ هم بگوییم که سنگ روی سنگ بند نمیشود. تجربه این همه حودات و یک رنگیها نشان میدهد که ما نیازمند آدمهای متخصصی هستیم که همرنگ جماعت نباشند، متفاوت و بر اساس حقایق و واقعیتها فکر و با شجاعت از آن دفاع کنند هرچند که اجرایی هم نشوند.