گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در یادداشتی در کانال خود نوشت: محمد حسنین هیکل روزنامهنگار فقید مصری روزگاری گفته بود؛ روند تحولات خاورمیانه نشان میدهد که متأسفانه اوضاع همیشه به دلخواه و خواست اسرائیل پیش رفته است! اینک توافق امارات متحده عربی و اسرائیل برای عادیسازی روابط را میتوان نمونهای دیگر از سخن هیکل به شمار آورد. در یک ارزیابی شتابزده شاید بتوان این توافق را آغاز عصر تازهای در خاورمیانه دانست؛ عصری که اسرائیل به عنوان یکی از اعضای خانواده کشورهای خاورمیانه از سوی بسیاری از کشورهای عرب منطقه، مورد پذیرش قرار خواهد گرفت. واقعیت این است که اغلب کشورهای عربی و اسلامی از حدود سه دهه پیش، به لحاظ ذهنی و عملی، موجودیت اسرائیل را به عنوان واقعیتی غیر قابل انکار در منطقه پذیرفتهاند و دغدغه اصلی آنها صرفاً چگونگی حل مسئله فلسطین و تعیین مرزهای نهایی اسرائیل بوده است.
با این همه، طبق توافقی نانوشته، قرار بر این بود کشورهای عرب تا زمان عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی جنگ 1967 و تشکیل کشور مستقل فلسطینی، رابطهای رسمی با تلآویو برقرار نکنند و به عبارت بهتر، از "ایجاد رابطه" به عنوان اهرم فشار یا حتی ابزاری تشویقی برای متقاعد کردن اسرائیل به پایان اشغال کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی استفاده کنند. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اما با ارائه طرح صلح موسوم به "معامله قرن" این معادله را به کلی معکوس کرد! ترامپ با پیشنهاد الحاق حدود 30 در صد از خاک کرانه باختری از جمله تمام شهر بیتالمقدس به اسرائیل، دولت عبری را در موقعیت چانهزنی بیسابقهای قرار داد به طوری که برخی کشورهای عربی مطالبه عقبنشینی از کرانه باختری در ازای ایجاد رابطه را به توقف طرح الحاق در برابر برقراری ارتباط تقلیل دادند!
با این حساب، امارات عربی متحده، عادیسازی رابطه با اسرائیل را به زعم خود مفت و ارزان نفروخته بلکه در ازای آن، حمایت ترامپ برای توقف طرح الحاق را به دست آورده است. با این حال، کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس به توقف طرح الحاق به صورت فرصتی برای ازسرگیری مذاکرات صلح بین اسرائیل و دولت خودگردان فلسطین مینگرند و امیدوارند که دو طرف در مذاکرات خود به راهحلی متوازنتر از معامله قرن دست یابند و به بیش از 70 سال مناقشه و جنگ در منطقه پایان دهند. در واقع، اگر آمریکا و اسرائیل تغییرات و یا اصلاحات ده تا پانزده درصدی در معامله قرن را بپذیرند، رضایت اکثر کشورهای عربی و اسلامی نسبت به معامله قرن جلب خواهد شد. احتمالاً برخی از کشورهای عربی علاقمندند برای برقراری رابطه با اسرائیل منتظرچنین اصلاحاتی بمانند، اما دولت آمریکا اصرار دارد که برقراری رابطه، مقدم بر هر امر دیگری است و در واقع میتوان از آن به عنوان مشوقی برای جلب رضایت اسرائیل به تغییراتی در معامله قرن استفاده کرد.
در هر صورت، اقدام امارات به احتمال زیاد از سوی دیگر کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس نیز تکرار خواهد شد و من حدس میزنم که بعد از این کشور به ترتیب بحرین، عمان، کویت، قطر و عربستان با فاصله زمانی مشخصی به عادی سازی روابط خود با اسرائیل مبادرت خواهند کرد و سپس حرکت آنها در آفریقا بخصوص از طرف کشورهایی مانند مغرب و سودان پی گرفته خواهد شد به طوری که عادیسازی رابطه با اسرائیل خود به صورت امری عادی در آید! در این میان، طبیعی است که جمهوری اسلامی به شدت نگران عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل باشد چرا که آشکارا هدف این عادیسازی است! با این حال، از نگاه برخی تحلیلگران، ایران نه فقط هدف این ماجرا بلکه به نوعی عامل آن هم محسوب میشود. از این منظر، شتاب کشورهای عربی برای عادیسازی رابطه با اسرائیل به دلیل ترس و وحشتی است که آنها از سیاست ایران در خاورمیانه پس از بهار عربی پیدا کردهاند. به عبارت دیگر، کشورهای محافظه کار عربی، ایران را تهدیدی مهمتر از اسرائیل علیه خود فرض میکنند و از همین رو در صدد برآمدهاند تا با نزدیکی به دشمن دیرینه خود، صف واحدی در برابر آنچه تهدید فوری ایران میدانند، تشکیل دهند.
با آنکه جمهوری اسلامی هدف اصلی عادیسازی روابط عربها و اسرائیل قلمداد میشود؛ با این همه، این رویداد بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آرایش نیروهای داخلی اسرائیل، موقعیت دولت خودگردان و گروههای اسلامگرای فلسطینی، افکار عمومی جهان اسلام و عرب، روند حل بحران لبنان و به طور کلی نظم آتی خاورمیانه بسیار تأثیر میگذارد.