خون بس؛ بس!
چه افتخاری در “خون بس یا فصلیه” است که بخواهیم آن را ثبت ملی کنیم؟
1 شهريور 1399 ساعت 17:36
مرتضی آژند
تفاوت از زمین تا آسمان است، در گوشههای از دنیا کشورهایی که زنان مدیریت آنها را بر عهده داشتهاند بهترین عملکرد را در مقابله با بیماری کرونا از خود بجا گذاشتهاند و جواب اعتماد مردم کشورشان به خود را دادهاند و در گوشهای دیگر، در خوزستان؛ بر آن شدند تا رسم منسوخ شده “فصل و خون بس” را ثبت ملی کنند تا برای حل و فصل دعواهای طایفهای از زنان استفاده ابزاری کنند و آنها را ببخشند.
“فصل و خون بس” رسمهای منسوخ شده قدیمی عشایری هستند که در آن زنان تاوان اشتباهات، جنگ افروزیها و خشونتهای مردانه را پرداخت میکردند.
در این رسم هر وقت که بین دو طایفهای درگیری منجر به قتل رخ میداد یا اتفاق ناخوشانید دیگری، با پادرمیانی ریش سفیدان زن یا زنانی را از طایفه قاتل به طایفه مقتول میداند تا جلوی ادامه دعواها و خون ریزی را بگیرند. در برخی مواقع نیز این زن دادنها به عنوان بخشی از مابه ازای دیه مقتول انجام میشد.
در واقع زن وسیلهای بود برای حل و فصل اختلافها بدون آنکه سرنوشت آن زن و خانواده اش و خانوادهای که اگر از این ازدواج نامبارک زوری شکل میگرفت، برای تصمیم گیرنده گان مهم باشد.
پر واضح است که”فصل و خون بس” یک رسم غیر انسانی بود که در آن یک انسان را میدادند تا خطاهای یک انسان دیگر بخشیده شود و اگر درگذشته مورد استفاده قرار میگرفت مقتضیات زمانی و مکان خاص خود را داشته است. رسومی که در گذشته خاک شده بودند و به عنوان یک رسم بد از آن یاد میشود گویا قرار است با ثبت ملی آنها دوباره روح بخشی و زندهسازی شوند، گویا میخواهند یکبار دیگر آن را در جامعه سنتی گسترش دهند و به خشونتها دامن بزنند و بگویند مردان قبیله، خشونت به خرج دهید که بجای قصاص شما، زنان را قصاص و آنها را معامله میکنیم.
چه افتخاری در “خون بس یا فصلیه” است که بخواهیم آن را ثبت ملی کنیم و به آن ببالیم، اینکه یک خطایی که به قتل منجر میشد و ممکن بود سهوی و از روی نادانی باشد را با یک خطای بزرگ و آگاهانه معامله زنان جبران میکردند جای ثبت و دفاع دارد؟ اینکه یک زن را به کسی ببخشند که از هیچ حق و حقوقی برخوردار نباشد و در همه عمر باید سرزنشهای طایفه و خانواده شوهر را تحمل کند و دم نزند چرا که حق طلاق و جدایی را ندارد، چه قشنگی در خود دارد که باید ثبت شود؟
اگر هدف بحثهای انسان شناسی و ثبت سنتهای گذشته است که رسمهای خوب دیگری هستند که میتوان آنها را ثبت کرد و از خیر” خون بس و فصلیه” گذشت تا باعث سواستفادههای بعدی نشود، اگر هدف کاهش دعواها و خون ریزهای طایفهای است چرا بجای تلاش برای ثبت ملی کردن و زندهسازی دو رسم منسوخ نگاهی ریشهای به مسائل ندارید و علت درگیریهای طایفهای را بررسی نمیکنید؟
چرا اصولا باید در دنیای امروزی درگیری طایفهای رخ بدهد که تاوان آن را زنها پرداخت کنند، چرا بجای تلاش برای احیای “خون بس و فصلیه” فرهنگسازی نمیکنید که کسی دعوا نکند، اسلحه نکشد. آیا اگر فقرو بیکاری و کمبود امکانات برطرف و آموزشهای لازم ارائه شود دیگر دعوایی صورت میگیرد که بخواهید با بخشیدن زنان آن را برطرف کنید.
در ثانی اگر درگیری رخ داده و قتلی صورت گرفته در کنار استفاده از ظرفیتهای قانونی میتوان بر رسمهای خوب و پادرمیانی بزرگان و ریش سفیدان و معتمدین مناطق آن را برطرف کرد نه اینکه با زندهسازی رسمهای منسوخ گذشته این سیگنال مخابره شود که قانون و بخششی در کار نیست و زنان آمادهاند تا تاوان اشتباهات مردان طایفه را بدهند.
یک واقعیت انکار نشدنی از استانهایی که در چند سال گذشته به دنبال ثبت ملی کردن خون بس بودهاند وجود دارد و آن زندگی قومی قبیله ای، عدم توسعه یافتگی و بها ندادن به زنها در این جوامع است. اگر در هرم مدیریتی این استانها یک بررسی صورت بگیرد مشخص میشود که برخلاف دیگر استانها از ظرفیتها و توانایی زنان در ردههای مدیریتی نیز احتمالا کمتر استفاده شده است، در خوزستان که چنین هست.
کد مطلب: 228649