با پایان حصر، باب حکمت در حکومت را باز کنید
4 مهر 1399 ساعت 17:29
* ابوالفضل فاتح (موسس خبرگزاری دانشجویان ایران- ایسنا)
نگاهی به واکنش ها و پیام های تسلیت در پی ارتحال حضرت آیت الله صانعی نشان می دهد که علاوه بر مقلدان و طرفداران، ایشان در نزد بسیاری دیگر از شخصیت ها جایگاه منزه و رفیعی داشته اند و نگاه واقعی شان به آیت الله صانعی بسیار محترمانه تر از آن چیزی بوده است، که در حق ایشان روا داشته می شد. شاید این رخداد به نوعی در دل خود تنبهی داشته و یادآور موضوعی باشد که مکرر بیان شده، لکن لاینحل باقی مانده است. متاسفانه شرایط سیاسی و امنیتی حاکم، وضعیت را به گونه ای پیش برده، که بسیاری از نخبگان منتقد در انزوا، و عسرت و حصر دوران حیات خود را سپری می کنند و آن گاه که از میان ما پر می کشند، و فرصتی برای ابراز همدردی فراهم می شود در می یابیم که این انزواها، عسرت ها و حصر ها صرف نظر از نداشتن پشتوانه حقوقی و اخلاقی به هیچ وجه مطلوب افکار عمومی نیز نبوده است. اما افسوس که فایده ی چندانی بر این همدردی های پس از فاجعه مترتب نیست.
از همین منظر شایسته است، یک بار دیگر به مسئله حصر آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام والمسلمین کروبی و خانم دکتر رهنورد بنگریم. ایشان به عنوان شخصیت های صاحب اندیشه و فعال در بالاترین سطوح سیاسی، نسبت به سیاست های حاکم بر کشور در بسیاری از موارد منتقد و معترض اند. همانطور که بسیاری دیگر از نخبگان و مردم به این سیاست ها منتقدند. مقامات دیدگاه ها و مواضع ایشان را قبول ندارند، ایشان هم سیاست ها و عملکرد مقامات را قبول ندارند. آنها از یکدیگر متمایزند. باید حصر شوند؟ یا باید دیدگاه ها در محیطی مدنی به داوری عمومی گذاشته شوند؟ به خاطر می آورم، در ایام انتخابات در جلساتی که با حضور آقای مهندس موسوی برگزار می شد، طیف وسیعی از دیدگاه های بعضا متباین حضور داشت و ایشان یک به یک می شنیدند و هیچگاه کسی حذف نشد، بلکه از دیدگاه متمایز استقبال هم می شد.
عقل و تجربه گواهی می دهد، وجود تفاوت و تمایز چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه سیاسی با حفظ روشمندی و اصول، به ویژه از شخصیت های خوش بنیاد و اهل فکر برای هر جامعه ای موهبت و برای توسعه ی هر ملتی حیاتی است. تمایز و در پی آن اتباع احسن زیربنای رشد است و اساسا بدون تمایز اصولی، اتباع احسن معنا نمی یابد و جامعه به رشد و تعالی نخواهد رسید. جامعه بشری ذاتا کارخانه «شبیه سازی» نیست و از بین بردن تمایزات با تحمیل فشار، عوارض فراوانی به دنبال خواهد داشت. سیستم هایی که هاضمه بزرگتر و صدر وسیع تری در پذیرش تفاوت ها داشته اند، بستر خلاقیت ها شده و در برابر پیچیدگی های دنیای امروز راه حل های بهتری ارائه داده اند.
از منظر تاریخی و انسانی و اخلاقی و مذهبی نیز تحمیل تک صدایی و حصر و محدود سازی مخالفان مدنی، برای هیچ سیستمی عزت و آبرو به دنبال نیاورده است و بی تردید وقتی در تداول ایام، دوره ای بگذرد و قدرتی فرو بنشینند و باب نقدها گشوده تر گردد، بسیاری حسابشان را از این سیاست های محدودیت آفرین جدا خواهند ساخت و به نوعی خواهند گفت که موافق نبوده اند. چنان که در انبوه تسلیت های مربوط به ایت الله صانعی شاهد بودیم و بیش از این را بعدها در نمونه های دیگری شاهد خواهیم بود.
از ابتدای انقلاب، مسئله ی حصرها و برخوردهای اینچنینی با نخبگان منتقد و مسکوت سازی انان، یک اشتباه بارز بوده است و تداوم آن اشتباهی بزرگتر. چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و زمانه تغییرات اساسی داشته است. بسیاری می پرسند، چرا این نوع سیاست ها اصلاح نمی شود؟ امروز چند جای دیگر جهان را می شناسیم که شاهد چنین پدیده هایی باشند؟ چرا عده ای شعار بنیادی آزادی در انقلاب را در حد یک شوخی تنزل داده اند؟ و چرا بسیاری از آنان که باید نگاهبان قانون اساسی باشند، تیغ به محو جمهوریت نظامی کشیده اند که امام (ره) آن را «جمهوری اسلامی»«نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» معرفی و مردم هم در رفراندوم به همان دیدگاه رای دادند. به دامنه رد صلاحیت ها در انتخابات مختلف و تحمیل یک جریان خاص بر کلیت کشور بنگرید. آیا این تحمیل ها و تفسیرها خیانت در امانت نیست؟
در هر حکومت و سیستمی امکان بروز خطا وجود دارد. مهم نوع برخورد با خطاها و عبرت گرفتن از آنهاست. زمانه خطاها را به ما یادوآر می شود. با همه ی شکوه وعظمت های آفریده شده در دوران امام عظیم الشان، همین امروز رخدادهایی در آن دوران هست که کسی مایل نیست درباره آن سخن بگوید، یا مسئولیت آن را بپذیرد و البته بعید است، حضرت امام نیز از بسیاری از آنها و یا شیوه ها و ابعاد آن مطلع بوده اند و مثل بسیاری از اوقات، کسانی که قرار بود، کلاه بیاورند، سر آورده اند. کما این که شاهد هستیم بعضی که نظریه پرداز یا حامی برخی دیدگاه ها یا رفتارها در گذشته بوده اند، بعدها که از دایره حکومت و حجاب قدرت آن خارج شدند و از زوایه ای دیگر به واقعیت ها نگریسته اند، دیدگاهشان تغییر کرده است. نه این که واداده باشند، فرصت یافته اند از زاویه ای مستقل و به دور از مصلحت جویی های گریبانگیر به مسائل بنگرند. تطور مواضع آیت الله صانعی، آیت الله هاشمی، ایت الله آذری قمی، حجت الاسلام والمسلمین کروبی، حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی، حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری و حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری و آقای حبیب الله عسکراولادی و ... را که یادمان هست. همین ایام اخیر بود که مدیر مسئول سابق کیهان از اتهامات وارده به دکتر مصدق و نوع رفتار با مهندس بازرگان اظهار تاثر داشت و آن ها را اشتباه می دانست. و تا دلتان بخواهد از این نمونه ها هست و خواهد بود. دیر یا زود نیز بسیاری از همانها که درباره کاستی های امروز ساکتند و یا توجیه می کنند، حسابشان را از اشکالات و عسرت ها و حصرها و ... جدا می کنند و نواقص مختلف از جمله این تنگناها و حصرها را نه در خفا که علنا به نقد جدی تری خواهند کشید. این عسرتها و حصرها، هم خلاف حقوق انسانی و قانونی و هم موجب محروم ساختن کشور از اندیشه های متمایز و در نتیجه ستمی بزرگ در حق توسعه فکری کشور است. توسعه ای که زیربنای همه توسعه هاست، صرفا از دل چند صدایی متولد خواهد شد نه تک صدایی.
در کشورهای مختلف جهان، دامنه چند صدایی و آزادی مخالفان را ببینید. مخالفت سیاسی مدنی، امری پذیرفته شده و حتی بدیهی است. روشن است از کره شمالی و عربستان و .... سخن نمی گوییم که امید است مقصد و مقصود کسی نباشد. چه بسیار مردم که با سیاست های حاکمان موافق نیستند و به آن معترضند. از جمله روندها و نتایج انتخابات در کشورهایشان را زیر سئوال برده یا می برند. چرا جای دور برویم. مگر صبح تا شام تلویزیون ایران تظاهرات معترضان در کشورهای مختلف جهان را نشان نمی دهد و دیدگاه های مخالفانشان را منعکس نمی کند؟ این خبرها را چه کسی به جهان مخابره می کند؟ جز آن است که یا خبرنگار آنجاست یا از رسانه های خودشان برداشته می شود؟ در اغلب کشورهای جهان، دیگر تلویزیون انحصاری نیست و رسانه ها بعد از انتشار مواخذه نمی شوند. کسی هم جرات ندارد به شرکت کنندگان اراذل و اوباش و وابسته و جاسوس بگوید، یا آنان را از حقوق مدنی و سیاسی محروم نماید. صرفا در چند کشور است که پاسخ این نوع مخالفت ها، اتهام وابستگی به اجانب و ضرب و جرح و زندان و حصر و محرومیت از حقوق مدنی و رد صلاحیت است.
جوامع غربی به ویژه آمریکا و انگلیس که دامنه سیاست های ضد حقوق بشریشان در جهان فراوان است، ملاک این نگارنده نیست. اما در داخل همین کشورها و بساری دیگر، باب های گفت و گو باز است و عموما اجازه داده می شود تا منتقدینی که با سیستم حاکم زوایه دارند، فعالانه برای کسب اقبال عمومی تلاش نمایند و این رویکرد را ضرورت توسعه می دانند. برنی سندرز در آمریکا و آقای کوربین در انگلیس نمونه رویکردهایی هستند که شاید بتوان گفت به شکل بینادین با نظام سرمایه داری حاکم بر این کشورها مخالف هستند. با این حال در رقابت های انتخاباتی حضور می یابند و پیوسته در رسانه ها حاضرند. کوربین سالها رهبر حزب مخالف در پارلمان بود و مواضعش در تلویزیون پرس تی وی نیز منعکس می شد. میزان مخالفت و تباین میان اندیشه های این افراد با نظام حاکم بر آن کشورها به هیچ وجه قابل مقایسه با آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و یا آقای خاتمی نیست اما تباین و تعارض و نگاه متمایز آنها، به منع خبر و تصویرشان و حصر و حذف سیاسی آنها نمی انجامد.
مصائب امروز کشور را نگاه کنید. شکاف های وحشتناک را ببینید. فاصله ما با عدالت و اخلاق و آزادی را بنگرید. وضعیت ناکارآمدی و فساد و ناامیدی را مرور کنید و .... موارد بسیار دیگر که هر چه بیان شود ذائقه ها تلخ تر می شود. سالهاست آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد، در حصر قرار داده شده اند و بسیاری در زندان، و هر روز دامنه انتخاب مردم تنگ تر و تنگتر شده است . کدام وضعیت فعلی نسبت به سال 88 افتخار آمیز است؟ این محصول خطاهای استراتژیک و سیاست هایی است که یکی از آنها، همین حصر منتقدان و فیلتر کردن اندیشه ها و صداهای متفاوت است و چون باب گفت و گو، انتقاد و تمایز بسته و باب های تملق و تایید گشوده بوده، از معایب و خسارتهایش نیز پس از فاجعه خبردار شده ایم و هر چه ادامه پیدا کند، عوارض و حسرت آتی اش بیشتر خواهد بود. حق ایران و اسلام عزیز وظرفیت های کشور بیش از این است. هر یک، باور کنیم دلسوزتر از ما هم برای دین و میهن و نظام و انقلاب هست و هر که غیر ماست، اجنبی نیست. ای کاش تا دیر نشده در این سیاست ها و محدودیت ها و حصرها تجدید نظر و برای همیشه این رویکردها متوقف شود و ان شاء الله باب های حکمت در حکومت گشوده گردد.
کد مطلب: 233345