ابوالفضل فاتح
در کمال تاسف، بار دیگر شاهد درگیریهای خونین در منطقه اشغالی قره باغ فی مابین ارمنستان و آذربایجان هستیم که متاسفانه این بار نیز همچون بسیاری دیگر از درگیریها در تاریخ منطقه، پای قدرتهای خارجی نیز به میان آمده که اهدف سوداگرانهی خویش را در سر دارند و از هر سو به ماجرا مینگریم به نوعی تهدید امنیت ملی ایران نیز در میان است. چه فرانسه و روسیه (همسایه بزرگ ما) که از اشغال حمایت میکنند و هر کدام سابقه تعدی به کشورهای مختلفی را دارند و چهترکیه که همسایه مهم ماست و از سوی دیگر در پی گسترش مرزهای منافعش تا نزدیکی خزر برآمده و از نقش آفرینی هایش در منطقه بی خبر نیستیم، و چه اسرائیل که اهداف سیاهش بر کسی پوشیده نیست، هر کدام به نوعی تهدید کننده امنیت و منافع بلند مدت ایران هستند و موج تهمتها علیه ایران نیز بخشی از همین سناریو و با هدف درگیر کردن و یا منفعل کردن ایران و نه مشارکت سازنده آن است.
در چنین شرایطی، چه بسا بهترین رویکرد برای ایران و برای آذربایجان و ارمنستان همان است که این اشغال نه با دخالت قدرت ها، بلکه با تدبیر دو دولت و ملت آذربایجان و ارمنستان و همکاری سارنده و نه جنگ افروزی همسایگان با کمترین خسارت و دخالت، هر چه سریعتر به پایان برسد. و طبیعی است که هیچکس و به هیچ دلیلی نمیتواند حامی اشغال باشد. اشغال، اشغال است و اشغالگر هر کس باشد و هر قومیت یا آئینی داشته باشد، محکوم است و باید به بی بهانه به اشغال پایان دهد. چنان که قطعنامههای چهارگانه شورای امنیت نیز بر آن تصریح دارد ارمنستان باید هر چه سریعتر سرزمینهای اشغالی را تخلیه کند و به مرزهای خود بازگردد. البته ضروریست که آذربایجان نیز امنیت و آینده ارمنیهای منطقهی قره باغ را به عنوان بخش و قومی از آذربایجان و با حقوق یکسان تضمین نماید.
ایران عزیز، الگوی بسیار مناسبی برای پذیرش اقوام مختلف است و میبینیم که ارامنه به خوبی به عنوان بخشی محترم و جدایی ناپذیر از ملت شریف ایران شناخته میشوند. تا زمانی که اشغال باقی بماند، و دست قدرتهای خارجی در منطقه دراز باشد، هر آینه آتش زیر خاکستر باقی خواهد بود و روزی دوباره شعله خواهد کشید. همانطور که بیش از سی سال است این منازعه به تناوب ادامه یافته و موجب تضعیف آذربایجان و ارمنستان و ساختن جای پا برای سوداگران و بیگانگان و استخوان لای زخم شده است و ممکن است به تدریج چهرهی خطرناکتری هم از خود بروز دهد و ابعاد منازعه تمدنی نیز پیدا کند. به ویژه که هر دو طرف به شدت بر ابعاد مذهبی و قومی منازعه در میان ملتها دامن میزنند. حال آن که بر اساس شواهد بعید است رهبران این کشورها به واقع انگیزههای مذهبی داشته باشند.
در این حال، فارغ از آنچه در میان صحنهگردانان نبردهای خونبار فعلی میگذرد، و فارغ از موضعی که جمهوری اسلامی ایران برای نقش آفرینی سازنده با توجه به مقدورات و مصالح بلند مدت ازجمله ضرورتهای منطقه ای، ملی و مذهبی و قومی و اخلاقی میتواند بگیرد، درک یشینههای تاریخی، فرهنگی و مذهبی مشترک و عمیق ملت ایران و تکریم عواطف و مطالبات انسانی هموطنان عزیزمان در قبال رویداد غمباری که در جوار مرزهای شمالی ایران میگذرد، یک ضرورت انکار ناپذیر است. هم انسانیت و هم مصلحت اقتضا میکند در این خصوص اجازه داده شود:
الف - همه جریانات مختلف سیاسی و مدنی و قومی، در امنیت و آزادی، دیدگاهها و احساسات خود را بیان کنند و در این خصوص استثناء یاترجیحی نباشد. البته حساب تجزیه طلبی و قوم پرستی جداست.
ممکن و قابل انتظار است کثیری ازهوطنان به ویژه آذری ها، قصد حمایت از اقوام آذری آذربایجان را داشته باشند و بخواهند احساسات و دیدگاههای خود را ابراز دارند. یا همین طور کسانی مخالف این جنگ و حامیانش بوده و یا نظر دیگری داشته باشند، نظیر ارامنهی ایران. و یا ممکن است شخصیتهای فکری و دانشگاهی راه حل و تحلیلهای راه گشایی برای نقش آفرینی سازنده دولت و ملت ایران و یا دول درگیر داشته باشند. بارها عرض شده است که چند صدایی و باز بودن فضای تحلیل، اظهار نظر و ابراز احساسات یک مقولهی مدنی و کاملا پذیرفته شده در عرف ملی و بین المللی و از لوازم توسعه پایدار و ارتقاء توان ملی است و به ویژه در کشوری که دارای تنوع قومی و مذهبی است.
از همین روی، صرف نظر از نوع و ماهیت مواضع، این که تا کنون گروهی از نخبگان، علما یا نمایندگان یا سیاسیون نظر خود را ابراز داشتهاند و یا این که دیگر نهادها وتریبونها از جمله جریانات دانشجویی نظرات خود را ابراز دارند یا اجتماعات خود را داشته باشند، و شخصیت هایی دیگر نظری دیگر ابراز دارند، امری پذیرفته است وای کاش این امکان برای همه و با هر طیف سیاسی و فکری به ویژه نهادهای غیر حکومتی فراهم باشد. دلیلی هم ندارد که همه همخوان با دیدگاه دولت و حکومت یا پسند این حزب و آن گروه باشد و دلیلی هم ندارد که اجتماعات به افراط کلامی، خشونت سیاسی و یا سرکوب فیزیکی کشیده شود. در هر موضوع داخلی یا منظقهای موافقان و مخالفان باید بتوانند متمدنانه ابراز نظر کنند. علاوه روشن است که باز شدن فضای داخلی و اتخاذ چنین رویکردی از عوارض داخلی مناقشه فعلی نیز به شدت خواهد کاست و از سوی دیگر دست حکومت را نیز در اتخاذ سیاست سازنده و نه منفعلانه یا درگیرانه بازتر خواهد کرد.
ب – فراهم آوردن امکان کمکهای انسانی و بشر دوستانه به مردم جنگزده و مصدومان و آوارگان نیز یک مقوله اخلاقی و استثناء ناپذیر است. هیچ ملاحظهی سیاسی را در این خصوص نمیتوان دخالت داد. اگر مسلمانان ایران و اقوام آذری مایلند از مردم مسلمان و شیعیان آذربایجان حمایت انسانی داشته باشند و دردشواریها و درد و رنج آنان همدلی دشاته باشند، نباید مانعی برای آن قائل شد و باید آن را تسهیل نمود. این عزیزان نیز به خوبی درک میکنند که همین امکان را باید برای ارمنیهای ایران برای کمک انسانی به همکیشانشان به رسمیت شناخت.
امید است، درگیریهای تلخ این منطقه در اسرع وقت و از طریق گفت و گو و با تمکین قوانین بین المللی و رفع اشغال خاتمه یابد و دو همسایه دائمی شمالی ایران، در کمال صلح و استقلال به همزیستی سازنده برای خود و منطقه دست یابند.