مرتضی آژند
روزی که کرونا آمد به دلیل ناشناخته بودن رفتار ویرس و مشخص نبودن نحوه مقابله با آن، آزمون و خطاهایی صورت گرفت که چندان ایرادی به آن وارد نبود و شاید طبیعی بود در آن مقطع تعداد مبتلایان و فوتیها افزایش پیدا کند اما اکنون بعد از گذشت چندین ماه از شیوع ویروس و مشخص شدن راههای انتشار و چگونگی مقابله و کنترل آن، دیگر طبیعی نیست که رکوردهای تعداد مبتلایان و فوتیها شدیدتر از مرحله اول در حال شکستن باشد.
اولها اگر نمیدانستیم که ویروس از طریق هوا و تنفس منتقل میشود و زدن ماسک میتواند خطر انتشار را به شدت کاهش دهد الان دیگر میدانیم. آن زمان اگر نمیدانستیم که قدرت سرایت و کشندگی ویروس چقدر است و رعایت فاصله اجتماعی چه تاثیر مثبتی در کنترل آن دارد اکنون اما میدانیم. اولها اگر باور نکرده بودیم که توان تخریبی ویروس چگونه است و آن را توطئه دشمنان خوانده بودیم اکنون آمار بیش از ۲۷ هزار فوتی در کشور و بیش از یک میلیون در جهان پیش روی ماست.
دانستن هایی که با نمیدانمهای اولیه تفاوتی در نتیجه نکرده است و حتی بدتر هم شده است و این به نوع الگوی مدیریتی در کشور و رفتار مردم بر میگردد که در همه این سالها در موقعیتهای مختلف خود را نشان داده است. الگوی مدیریتی که به تجربه پشت سر و ملزومات آینده نگاه چندانی نداشته و توان حل مساله را ندارد و اگر هم داشته باشد به دلیل موضوعات حل نشدهای که از گذشته دارد نمیتواند اقدامات لازم را اجرایی کند و به همان نسخه همیگشی حرف درمانی، توصیه و نصیحت روی میآورد.
ستاد مدیریتی که احتمالا میداند با توجه به تجربه بیماری برای جلوگیری از شیوع مجدد ویروس، باید تجمعات و کسب و کارها را تعطیل و با ایجاد بستههای حمایتی نگرانیهای اقتصادی مردم را برطرف کند اما معضلات اقتصادی که حاصل مسائل حل نشده از گذشته است و خروجی همین نوع مدیریت کردن، اجازه این اقدام را به آنها نمیدهد و دوگانه جان و معیشت را رقم میزند و ناچار به اتخاذ تصمیمی میشوند که نه از جان حمایت میکند و نه تضمینکننده معیشت است.
وقتی مسائل به حال خود رها و حل نشوند انباشتگی به وجود میآید و در یک چنین روزی اثرات سیستم گونه خود را نشان میدهد و نتیجه آن همین میشود که در اوج بیماری کرونا که روزانه تعداد قابل توجهی را به کام مرگ میکشاند اقتصاد کشور جواب نمیدهد و توان حمایت از کسب و کارها و قشر آسیب پذیر که زیر فشار افسارگسیخته تورم در حال نابود شدن هستند وجود ندارد.
اقتصاد که شکننده و تحریم شده باشد توانایی انجام هر اقدامی را میگیرد و نه میتوانیم منابع مالی کادر درمان را پرداخت کنیم و نه تجهیزات مورد نیاز بیمارستانها را تامین و ظرفیتسازی کنیم. حتی شرایط به سمتی در حال پیش رفتن است که دیگر برای تهیه واکسن آنفلوآنزا هم دچار محدودیت شدهایم و این موارد نشان میدهد که برای دسترسی به داروی احتمالی کرونا با چه موانعی رو به رو خواهیم شد و ماندگاری بیماری در کشور چقدر طول خواهد کشید.
در قسمت دیگر این ناکامی تاریخی در حل مسائل، بخشی از مردم هستند که کرونا را جدی نمیگیرند و دستورالعملها را رعایت نمیکنند. کسانی که در سیل، زلزله و دیگر بلایا باید از آنها خواسته شود که تجمع نکنند و به خودروهای امدادی اجازه عبور دهند. شهروندانی آموزش ندیده که گویا بدیهات را هم نمیدانند و در هر حالت باید مقاومت کنند و بنای همکاری ندارند حتی اگر نزدن یک ماسک به قیمت از دست دادن جانشان باشد.
اگر از آنها بپرسی که چرا بار سفر بستهای یا چرا تجمعات را برگزار میکنید برای توجیه اعمال خود به دوگانهسازی مراسمات مذهبی و غیر مذهبی اشاره میکنند و اگر محدودیتی در برگزاری تجمع و منعتردد وضع کنند مخفیانه و قهرمان گونه در دورهمیها شرکت میکنند. نهایت همراهی و مسئولیت پذیری آنها این است که در شبکههای مجازی درس اخلاق بدهند و دیگران راترغیب به عدم برگزاری تجمعات، مسافرت نرفتن و ماسک زدن بکنند بدون آنکه خود به آنها اعتقادی داشته باشند.
این است تفاوت کرونای ما ایرانیها با دیگر کشورها که آمار مبتلایان و قربانیانمان با توجه به جمعیتی که داریم قابل توجه و صاحب رتبه است و علی رغم شناختی که از رفتار ویروس و تجارب موفقی که در کنترل آن وجود دارد، جان و معیشت را با هم از ما گرفته است.
هرچند نمیتوان گفت که با این روند مسائل حل نشده و تاثیر آن بر همدیگر چه آیندهای در انتظارمان است و چند کرونای دیگر تاب مقاومت وجود دارد اما یک چیز مشخص است و آن این موضوع که شما نمیتوانید برای همیشه مسائل اساسی کشور را حل نشده باقی بگذارید و انتظار داشته باشید که در اداره کشور با چالش رو به رو نشوید.