شوخی با علم اقتصاد
24 آبان 1399 ساعت 8:00
گروه اقتصادی
سالهاست که مسئولان و تصمیمگیران کشور در بخشهای مختلف مدیریتی و قوای گوناگون هنگامی که از اقتصاد سخن میگویند کلیدواژه «باید» پر تکرارترین کلمه در سخنان آن است؛ «باید قیمتها کاهش یابد»، «باید به تولید داخلی اهمیت داد»، «باید رونق ایجاد شود»، «باید بورس تثبیت شود»، «باید قیمت دلار کم شود» و هزاران باید دیگر.
ریشه این شکل مواجهه با اقتصاد نشاتگرفته از نشناختن این علم است. هنگامی که نگاه علمی به مسائل اقتصادی جای خود را به رویکردهای سیاستزده و انتخاباتی بدهد نتیجهای جز این را به همراه نخواهد داشت که مدیران و تصمیمگیران بر این تصور خام اصرار کنند که مسیر بهبود شرایط اقتصادی دستور دادن به بازار است و بازار سکه، ارز، سرمایه و... نیز از آنان اطاعت خواهند کرد!
این در حالی است که تجربه همه این سالها به روشنی مشخص میکند که چنین تصوری از اقتصاد توهمی بیش نیست و این وضعیت آشفته و نابهنجار اقتصادی نتیجه همین رویکرد خطا به اقتصاد است، وضعیتی که در آن هیچیک از شاخصهای اقتصادی شرایط نزدیک به مثبت را نیز نداشته و از آن ناگوارتر چشمانداز قابل قبولی نیز برای تغییر این وضعیت دیده نمیشود. ریشه این مسئله کجاست و چرا با وجود گذشت سالهای طولانی و تغییرات سیاسی که در کشور و در سطوح مختلف قدرت اجرایی، تقنینی و قضایی رخ داده است تغییر چشمگیری را در این بخش شاهد نیستیم؟
پاسخ کوتاه به این پرسش آن است که وضعیت امروز حاصل باور نداشتن به این گزاره است که «اقتصاد، علم است». در ظاهر این جمله اشاره به امری بدیهی دارد اما اکثریت قریب به اتفاق تصمیمگیران و مسئولان کشور در عمل نشان داده و میدهند که به این امر بدیهی باور نداشته و بر این تصور خام خود تاکید دارند که میتوان با باید و نباید اقتصاد ایران را به شرایط مطلوبی رسانید.
اما چرا مسئولان از پذیرش علم بودن اقتصاد واهمه دارند و ریشه این ترس کجاست؟
واقعیت این است که ریشه این موضوع را میباید در نگاه سیاستزده تصمیمگیران به موضوع اقتصاد جستجو کرد. تنها کافیست در یک شبانهروز به آنچه مسئولان در مورد مسائل گوناگون اقتصادی میگویند توجه کنید؛ آنگاه خواهید دید که کسر قابل توجهی از آنچه گفته میشود اساسا ذیل «علم اقتصاد» قابل فهم نیست و تنها اهدافی انتخاباتی و سیاسی در پشت پرده بیان آنها قرار دارد. از سوی دیگر پذیرش علم بودن اقتصاد الزاماتی نیز دارد که مهمترین آن پذیرفتن دیدگاههای کارشناسی است؛ دیدگاههایی که نتیجه توجه به آنها برچیده شدن رانتها و مفاسدی است که میتواند منافع برخی را نیز به خطر بیندازد!
اگر از این زاویه به بیتوجهی تصمیمگیران به «علم اقتصاد» بنگریم آنگاه میتوان به آنها حق داد که به جای تصمیمگیری بر مبنای علم به باید و نباید بپردازند.
کد مطلب: 240813