به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۰:۳۸
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۶ ساعت ۲۰:۴۷
کد مطلب : ۲۵۶۵۷۳
متوسط قیمت مسکن در تهران به بالای متری ۲۷ میلیون تومان رسیده و رییس دولت، از پاسداری از معیشت مردم سخن می‌گوید!

تهران مگر کجاست؟ کدامین بهشت روی زمین؟!

تهران مگر کجاست؟ کدامین بهشت روی زمین؟!
مسعود رفیعی طالقانی*
درست در روزی که رییس‌جمهوری در اظهاراتی بهت برانگیز، از پاسداری از معیشت مردم تا روز آخر عمر دولتش سخن گفته، در خبرها می‌خوانیم که متوسط قیمت مسکن در تهران به متری 27 میلیون و چهارصد تومان رسیده است و دقیقا معلوم نیست رییس‌جمهور دارد از کدام معیشت پاسداری می‌کند؟! فقط کافیست به یک قلم از سبد معیشت خانوار در تهران نگاه کنیم که «مسکن» نام دارد و آنوقت باقی اش را بگذاریم برای خودشان!
همین ابتدا بگذارید از مناظره‌های ریاست جمهوری 92 وام بگیریم و بپرسیم مسکن در کدام تهران؟ تهران 4 درصدی‌ها یا تهران 96 درصدی‌ها؟!
در تهران 96 درصدی‌ها، شاید این قیمت‌ها کمی و فقط کمی به واقعیت نزدیک باشد، اما در تهران 4 درصدی ها، قیمتها تا متری 100 میلیون تومان و بیشتر از این حرفها هم رسیده است. بستگی دارد سرمایه دار و سرمایه خوار چه کسی باشد و ملک، کجای آن بالا بلندی‌های تهران؟! بله، در این پایتختِ آهن و مازوت، دو زندگی در جریان است که یکی نامش «زندگی» است و آن دیگری، نامش «مرگ تدریجی میلیون‌ها زیست- رویا» ست! اینها سیاه نمایی نیست؛ زیرا دیگر، سیاه نمایی هم در این بازار مکاره، از معنای خود تهی شده است؛ آخر سیاهی هم حدودی دارد و آنچه در این آشفته بازار می‌بینیم، جایی فراتر از حدود سیاهی است.
مگر می‌شود در شهری که کارگرش در خوشبینانه‌ترین حالت ماهی 2 و نیم میلیون تومان می‌گیرد و معلم اش و تکنیسن اش و پرستار بخش ویژه کرونایش و راننده تاکسی اش و مجری صدا و سیمایش و حتی مشاور املاکش و همین طور الی آخر... و مقامات، خودشان می‌گویند که خط فقر به ماهیانه 11 میلیون تومان رسیده، آپارتمان به مترِ متوسط 27 و 28 میلیون تومان برسد؟! مگر اینجا کجاست؟ خنده دار نیست که اینها را همه می‌دانیم و در عین حال باورمان هم نمی‌شود؟! مگر اینجا «بازل» است، مگر «لاس وگاس» است، مگر «ژنو» است یا «تورنتو» در جهانی توسعه یافته؟ اینجا مگر کدامین بهشت روی زمین است که زندگی در آن باید این قدر دست نیافتنی و‌ترسناک شود؟! اینجا مگر همان تهرانی نیست که همه می‌خواهند از آن بگریزند اما چون راه فرار و مفری نیست، باز به درهای بسته اش می‌خورند و دوباره، خود را سرگردان در اقیانوس سیاهی و صدا و تلخی اش می‌بینند. شهری که هیچ چیز در ساخت و سازش، خوشایند یک ذهن آزاد و آزادی دوست نیست. پس چرا باید در چنین شهری، قیمت مسکن، آن هم در مناطق موسوم به پایین شهر، برسد به متری 20 میلیون و 30 میلیون و 40 میلیون؟!
چه نتیجه‌ای از چنین وضعی باید بگیریم جز اینکه سوداگرها و حامیان گردن کلفت شان، حتی یک پایین شهر را هم برای بدبخت- بیچاره‌ها نگذاشته‌اند که بماند! آنها همه جا را بلعیده‌اند و یک ملت را سرگردان رها کرده‌اند میان چنگال آرزوهایشان که حالا دیگر جز ابزاری برای فناشدن آدمها نیستند. اینجا جایی است که به راحتی آب خوردن، «مسکنِ ارزان» و «در دسترس همه» را که از اولیه‌ترین نیازهای زندگی آدمهاست و نیز در زمره پررنگ‌ترین آرمانهای انقلاب اسلامی57، بدل کرده‌اند به کالایی سرمایه‌ای که به واسطه آن، هم نظام عرضه و تقاضا بهم خورده و هم یک جامعه بی بضاعت، به تماشای «فرا تورم» ی استخوان خردکن نشسته است.
مردم از خود می‌پرسند مگر تهران جز مصیبت چه دارد؟ شاید آن روزگاری که می‌خواستیم تهران، پایتخت همه ایرانیانی باشد که دل در گرو ایران شان دارند، گذشته است. حالا تهران، تنها پایتخت مایه دارهایی است که با داد و ستد ملک و سوداگری و دست درازی به منابع و منافع ملی، فقط توبره خود را پر می‌کنند، آنهم بی پروای سرنوشت میلیون‌ها زن و مرد و پیر و جوانی که خانه و سرپناه ندارند و بی سرپناه، کجا می‌توانند دمی آسوده باشند؟!
می گویند بنابر گزارشهای آماری، در دی ماه گذشته متوسط قیمت هر متر مسکن در شهر تهران ۲۷ میلیون و ۳۹۰ هزار تومان بوده که نسبت به ماه قبل و ماه مشابه سال قبل به‌ترتیب 1. 8 و 98. 3 درصد افزایش دارد و بعد بلافاصله باید این آمار را بخوانیم که می‌گوید تعداد معاملات انجام شده در دی ماه سال ۱۳۹۹ معادل 3500 فقره بوده که نسبت به ماه مشابه سال قبل 67. 1 درصد کاهش را نشان می‌دهد. این آمارها تحلیل چندان خاصی نمی‌خواهند، چون همه چیز مشخص است. بازی را بازی گردانان خوب بلدند! آنها می‌خواستند دست همه از خانه دار شدن کوتاه شود و شد؛ چون قرار بود آنجا سرمایه‌های سوداگران، ارزش افزوده پیدا کند و با نوسانات قیمت دلار و باقی شاخص‌ها دچار حضیض نشود.
این اما حضیض یک ملت است که به دست عده‌ای مفت خور رقم خورده است. آقای روحانی، دیگر خیلی دیر شده که شما بخواهید از معیشت مردم پاسداری کنید. مسکن که نخستین رکن یک معاش اجتماعی است، دیگر برای مردم کشور ما بدل به کابوسی تلخ شده و شما حتی نمی‌توانید مردم را از این کابوس بیدار کنید تا شاید کمی کمتر عذاب بکشند.
خلاصه آنست که ماجرای مسکن در ایرانِ سال‌های اخیر، قصه‌ای است پر آب چشم...
* روزنامه‌نگار
 
 
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها