چنین بود دولت روحانی
17 مرداد 1400 ساعت 17:55
رضا صادقیان
دوره دولتداری حسن روحانی پس از هشت سال با فراز و نشیبهای بسیار در حوزه سیاست خارجی و داخلی به پایان رسید. کارنامه دولت او را میتوان در چند بخش تحلیل و بازخوانی کرد، اما به نظر میرسد درباره کلیات بهتر بتوان نوشت، چرا که آمار و اعداد در پایان دولتها بسیار است و توافق کردن درباره یک عدد و بازه زمانی خاص بسیار دشوار. این نوشتار قصد آن دارد که وضعیت دولتداری او را به صورت کلی بازخوانی کند.
اول: دولت روحانی در عرصه داخلی حلال بخشی از دشوارههای اصلاحطلبان بود. دولت اول روحانی بخش پرشماری از نیروهای اصلاحطلب را در سمتهای مختلف به کار گرفت و مهمتر آنکه برای رساندن برخی وزیران به کرسی وزارت به اندازه توان کوشش کرد، همین شیوه را در انتخابات مجلس شورای اسلامی دنبال و در نهایت امر انتخابات شورای شهر پنجم در سال 1396 و این همه در نهایت امر به مرتفع شدن بخشی از ذهنیتهایی که پس از سال 88 میان اصلاحگرایان و بخشهای از حاکمیت بروز یافته بود، مساعدتر از گذشته شد. در واقع روحانی موفق شد شکاف ایجاد شده پس از سال 88 را که میان اصلاحطلبان و حاکمیت ایجاد شده بود را در بازه زمانی سالهای 92 تا 98 ترمیم نماید. اینکه بهتر و یا بیشتر میتوانست این معضل را حل کند در جای خود قابل بررسی است، اما کسانی که در میدان سیاست و کنشورزی اجتماعی در اوایل دهه 90 فعال بودند بهتر میتوانند کارهای دولت نخست روحانی را قضاوت کنند.
دوم: هشت سال کارنامه گفتاری روحانی نشان میدهد او به اندازه کافی صبر و طاقت ندارد؛ البته این همه را میتوان با سابقه مدیریت وی مرتبط دانست، ریاست نهادهایی که چندان جای چون و چرا نیست. به عبارتی ادبیات تند و بعضا تهاجمی او از دل همین کم طاقتی بیرون میآید. جدالهای گاه و بیگاه او با منتقدان داخلی، استفاده از ادبیات تحکمی در مورد وزیران و مدیران ارشد دولت و به حضور نپذیرفتن برخی از وزیران برای گفتگو و یافتن راه حل و استفاده از ادبیاتی که بعضا برای مردم قابل فهم نبود و مخاطب حس و حال همراهی رییس جمهور با مشکلات روزمره را لمس نمیکرد و این همه تنها بخشی از کاستیها او بود. حتی اگر روحانی میخواست باز هم نمیتوانست بیش از این ادبیات خود را نرم و سازشگرایانه با منتقدان داخلی کند، سابقه و سرمایه واژگان او به گونهای بود که بیش از این امکان نرمخویی را نداشت. شاید قهر چند روزه معاون اول رییس جمهور، قهر برخی وزرا و انتقاد برخی مدیران اقتصادی از جمله رییس کل بانک مرکزی از کارنامه اقتصادی دولت و رفتاری که در هنگام قیمت دلار انجام شد بیش از آنکه به سیاستهای اقتصادی ارتباط پیدا کند، ریشه در همین رفتار داشت. انتخاب رفتار دیدن اشخاص از بالا به پایین.
سوم: تمام هدفگذاری دولت او سیاست خارجی و رسیدن به توافق برجام بود. به این توافق دست یافت. به عبارتی روحانی تلاش کرد ابتدا گره سیاست خارجی و رابطه با غرب و آمریکا را بگشاید و پس از آن به سراغ ترمیم روابط داخلی میان نیروها و جریانهای سیاسی برود، شاید هم چنین فکری را نداشت و مسائل داخلی محل توجه او نبود. مسئله نادیده گرفته شده از سوی شخص او و همراهانش آنجا بود که قبل از خروج آمریکا از برجام و برهم خوردن توازن توافق میان طرفین، او موفق نشد موضعگیری مخالفان و منتقدان داخلی خود را با برجام حل و فصل و حتی تعدیل کند. او بود که مخالفان را استوارتر از همیشه در جای خودشان نگاه داشت و هر روز به موضعگیریهای سرسخت آنان افزود. منکوب کردن مخالفان برجام با توسل جستن به ادبیات تند، بیش از هر مسئلهای سیاست داخلی را آشفتهتر ساخت و منتقدان دولت یازدهم و دوزادهم را به مخالفان قسم خورده برجام تبدیل کرد. مخالفانی که در نهایت امر در مجلس شورای اسلامی قدرت را به دست گرفتند و برجام را به حاشیه بردند.
چهارم: دولت روحانی موفق نشد مفاهیم «تدبیر و امید» و حتی «اعتدال» را به عنوان یک گفتمان در جامعه مطرح کند. حتی جمع شدن جامعهشناسان و اساتید دانشگاه نزدیک به دولت این امکان را فراهم نیاورد؛ شاید این همه به زوایه نگاه دولتیها بازمیگردد، شخصیتهای دورن قدرت که گمان میکنند میتوان با صدور بخشنامه و دستورات معقول و غیرمعقول و امر و نهی کردن به مدیران پایین دستی برای دولت جدید گفتمانسازی کرد. برگزاری همایشهایی با عنوان اعتدال و عبارتهای مشابهه در نهایت به برگزار شدن یک دورهمی دوستان قدیمی در دولت نخست روحانی خلاصه شد و از دل این همه برنامهریزی و هزینه که از سوی دولت یازدهم در شهرهای تهران و ایلام انجام گرفت؛ گفتمان دولت قوام نیافت و دولت تا ثانیههای پایانی بیگفتمان ماند. دولت اول روحانی با چند عبارت که بیش از هر موضوعی رویکرد تبلیغاتی داشت شکل گرفت، کلماتی مانند کلید، اعتدال، تدبیر و امید و چرخیدن چرخ زندگی مردم و به همراه آن حفظ دستاوردهای هستهای. اما این کلمات در همان محدوده عبارتها باقی ماند و به گفتمان دولت مبدل نگشت. از همینرو میتوان گفت دولت بدون گفتمان، دولت به معنای یک نهاد و ساختار اجرایی است اما راهش مشخص نیست.
مشخص نمیکند قرار است چه کاری را انجام دهد و مرزبندیاش با سایرین و جریانهای سیاسی کجاست، چون گفتمان ندارد و دال مرکزیاش را برای سایرین روشن نمیکند. اینکه مشخص نباشد مراد از عبارت اعتدال و رویکرد اعتدالی قرار است تا کجا به سوی مردم و تا کدام نقطه به طرف قدرت رفت و آمد داشته باشد، همیشه در دولت اول و دوم روحانی مبهم باقی ماند. همچنین مشخص نبود اساسا اعتدال به فکر حفظ خود به هر قیمت است و یا قرار است با رویکرد اعتدالی گرهای از دشوارههای مردم گشوده شود در تمام این هشت سال نامشخص بود. آسیبهای نداشتن گفتمان در دولتها در نهایت امر آنان را به دولتمردان باری به هر جهت تبدیل میکند. دولتی که روزگاری قرار بود با توسل جستن به سیاست خارجی گره سیاست داخلی را بگشاید به دلیل نداشتن گفتمان شخصیت محوری همان سیاست را در بدترین شرایط ممکن به حاشیه میبرد؛ داستان لو رفتن نوار گفتگوی ظریف از زوایه گفتمان نداشتن دولت قابل بازخوانی است.
پنجم: روحانی با نقد وضعیت اقتصادی دولت دهم از قبیل ایستادن مردم در صف دلار، سکه و گران شدن مسکن و نابسامانی اقتصاد به قدرت رسید. نقدهایی که کم و بیش در سال 96 با ادبیاتی به نسبت متفاوت از چهارسال قبل تکرار شد؛ اما این همه را در دولت دوم خود رها کرد. گویی برای حل این بحرانها درمانی نبود و یا نداشت. جهش قیمت دلار و عبور از قیمت 29 هزار تومان، اوج گرفتن قیمت سکه، نه برابر شدن قیمت زمین و مسکن در دوره دولت دوم، کمیاب شدن برخی از کالاهای اساسی از قبیل مرغ، تخم مرغ، شکر، گوشت، کره، دستمال کاغذی و برخی لوازم بهداشتی و تورم بیش از 40 درصدی در سالهای 98، 99 و سال جاری نشان داد دولت وقت همچنان چشم به احیای توافق برجام دوخته است.
کد مطلب: 287106