دکتر علیرضا رئیسزاده
سال 2001 خبر حمله آمریکا به افغانستان موجی از شادی میان ملتهایی چون ما که شور دمکراسی و سودای فرو ریختن حکومتهای واپسگرا و دیکتاتور خاورمیانه را در سر میپروراندیم، بوجود آورد و باور داشتیم افغانستان میتواند الگویی از دمکراسی، آزادی و پیشرفت در منطقه شود.
بخاطر فضای ۱۱ سپتامبر و حواشی آن بسیاری در جهان، دستور حمله جورج دبلیو بوش به افغانستان و عراق را ستودند، نمیدانم مجله اشپیگل یا روزنامه بیلدآلمان بود که رهبران اروپا را چند پیرمردترسو و فرتوت و آمریکا را جوانی چون آرنولد به تصویر کشید که شجاعانه در میدان جنگ و اتش در پی نابودیتروریستها بود اما با هزار تاسف و شوربختی میبینیم بعد از ۲ دهه حضور آمریکا به همراه سازمان اتلانتیک شمالی ناتو و کشورهای دیگری چون استرالیا و نیوزلند و ژاپن و... با بزرگترین لجستیک کره خاکی نه تنها دستاوردی برای دمکراسی، دادخواهی، حقوق بشر و آزادیهای مدنی در افغانستان نداشت که در مقابل چند جفت طلبه پشتون متحمل شکستی سخت سنگین و حقارت بارغیر قابل توجیهی شدند که جز سرافکندگی و نا امیدی و برافروختن خشم آزادیخواهان جهان که دل به افغانستانی آباد و آزاد بسته بودند، در پی نداشت.
سئوال سادهای که دیوانه وار بر ذهن هر منصف و آزادی خواهی میکوبد این است که کشورهای غربی به سردستگی آمریکا با این همه تجهیزات مدرن طی ۲ دهه در افغانستان چه کار میکردند؟ چرا نتوانستند ارتشی در افغانستان بنا کنند که در مقابل طالبان پا برهنه بایستد و مشمئز کنندهتر آنکه اینتروریستها در جلو چشم مدرنترین ارتش جهان با این همه ناوهای هواپیمابر بر پهنه دریا و اقیانوس و دهها پایگاه تا دندان مسلح در منطقه، به شخم زدن افغانستان مشغول شدند وحتا تعدادی از تفنگداران آمریکا را سلاخی کردند. مسلط شدن دوباره طالبان در آستانه ۱۱ سپتامبر نه تنها هیمنه و شکوه آمریکا و همپیماننش را در افغانستان فرو ریخت که شعارهایی چون پاسداری از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی را لگد مال و ویران کرد.
آنتونی بلینکن ولوید اوستین، وزیران خارجه و دفاع آمریکا به جای پاسخگویی یا حداقل سکوت همچنان به چرند گویی و مزخرفات در رسانهها ادامه میدهند در حالی که پرزیدنت متوهم نا لایقی چون "بایدن" در حال چرت زدن است و رفیق خائنش "بی شرف غنی دغلباز " از کشور گریخته. متاسفانه بسیاری از ما، که در خاورمیانه برای آزادی و دمکراسی میجنگیم، از چاله به چاه افتادهایم شوربختانه هنوز هم نمیخواهیم بپذیریم آمریکا در این چند دهه نه تنها توانست پایههای دمکراسی ارزشها و اصول بنیادی که خود را بدان متعهد میداند واصرار میورزد، در خاورمیانه مستحکم کند که هر روز متزلزلتر میکند. آشوبهای خاورمیانه بیشتر و پایههای استبداد مستحکمتر و بنیانهای دموکراسی خواهی و آزاد اندیشی یکی پس از دیگری فرو میریزد.
آمریکا در نیم قرن اخیر در کدام کشور خاورمیانه دمکراسی را به ارمغان آورد شما میتوانید نمونهای بیاورید؟ به چه قیمتی؟ رژیم دیکتاتور و بیرحم اسد همه خطوط قرمز کذایی اوباما و جان کری یاوه گو را به سخره گرفت و زیر پا نهاد، مردم سوریه به امید حمایت غرب علیه دیکتاتوری قیام کردند اما نتیجه اش جز اقیانوسی از خون، چند پارگی کشور و آوارگی چه بود؟ با این همه تاوان، دوباره همان بشار اسد بر مسند قدرت است کسی میتواند دقیقا توضیح دهد آمریکا و همپیمانهای اروپایی ش در سوریه به چه کاری مشغول بودند؟ نقش آنها جز تخریب و ویرانگری منطقه چه بود؟ اگر زورشان به اسد نمیرسید پس این همه لشکرکشی به خاورمیانه چه توجیهی داشت؟ اگر منظور دیگری داشتند این همه شعارهای فریبنده چرا؟ وغم انگیزتر انکه ما آزادی خواهان و مدافعان واقعی حقوق بشر چرا باید اینقدر ساده لوح باشیم؟
در لبنان، حضور چند دهه فرانسه و آمریکا و انگلیس، نه تنها آزادی و رفاه را به لبنان آورد که این کشور بخت برگشته را به پرتگاه سقوط و اضمحلال برده. شاید بی درنگ انگشت اتهام را به طرف محور شرارت جورج بوش (که ایران را مانع آرامش در لبنان و عراق و یمن و افغانستان معرفی میکرد) نشانه بگیرند اما پرسش اینجاست اگر آمریکا و همه غرب در بیش از ۴ دهه نتوانستند دست افراطیون را از لبنان و عراق و یمن و افغانستان و. . . کوتاه کند و بنیانهای دمکراسی را در کشوری بنا نهد پس درخاورمیانه با آن همه شعار در پی چه چیزی میگردند؟
آنها برعکس ایران عملگرا، فقط در رسانهها گزافه گویی میکنند؛ با این همه بیعرضگی و ناتوانی چرا به خانه خود برنمی گردند؟ تا کی میخواهند از واژگانی چون دمکراسی، آزادی و حقوق بشر سو استفاده کنند و جهان را بفریبند؟ از طرفی ما دوستداران دموکراسی و حقوق بشر تا کی میخواهیم نا کارآمدی و پوشالی بودن آمریکا و غرب را توجیه کنیم؟ چرا از اعتراف به حقیقت میترسیم؟
قطعا ما برای برابری، آزادی و جهانی عاری از خشونت و دیکتاتوری میجنگیم و از افراد، نهادها و سازمانهای راستین مدافع حقوق بشر در غرب هم کمک میگیریم اما ما باید بپذیریم دمکراسی و حقوق بشر و. . . در خاورمیانه هر گز از دالان دولتهای آمریکا و اروپا عبور نخواهد کرد. اگر نگوییم زیر پشم دمکراسی مخفی و برای غارت نفت و فروش اسلحه آمدند، در خوشبینانهترین حالت، دمکراسی، ازادی و حقوق بشر الویت آنها نیست. آنها حتا همکاران افغانی خود را ناجوانمردانه در افغانستان رها کردند و تنها گذاشتند شاید برای هم قربانی شدن... روزنامه Bild آلمان حالا باید آمریکا آن جوان رعنا ۲۰۰۱را حالا به شکل یک احمق و بیخاصیتترسیم کند که بهاندازه یک فسیل یخ زده درک و شعوری از محیط پیرامونی خویش ندارد. و پایان سخن انکه؛ غرب سالهاست که ارمغانی جز شکست، سرافکندگی و نا امیدی برای هواداران دمکراسی خواه خود در خاورمیانه ندارد البته اگر عامدانه از پشت به آنها خنجر نزده باشد.
جامع و کامل....
مخصوصا (376837)