اسماعیل حسینپور
جلال رفیع «نویسنده»، در مقدمۀ کتابش با عنوان «فرهنگ مهاجم فرهنگ مولد» شعری نغز و پرمغز از شهریار آورده است. عنوان شعر مناظرۀ «منبر و دار» است که در این مناظره، دار که نماد جان ستانی از انسان است؛ در قبال این جانستانی ها، تنها خود را مقصر نمی داند بلکه به کوتاهی و نقش دیگران هم اشاره میکند و میگوید دیگران هم در این جانستانی، مسئول و مقصرند.
جلال رفیع با انتخاب این شعر هوشمندانۀ شهریار در کتاب فرهنگی اش، این درس را به ما میدهد که همه ما انسانها و به ویژه نهادهای فرهنگی در قبال آنچه در جامعه و بر جامعه میگذرد؛ مسئول هستیم و هستند و نباید با فرافکنی، خود را از پیدایش وضع موجود، مبرا بدانیم. اگر شهریار دیروز، منبر را به صورت نمادین در مقابل دار آورده است؛ امروز بسیاری از نهادها و مجموعههای عریض و طویل فرهنگی که به عنوان دستگاههای اصلی متولی فرهنگ کشور شناخته میشوند و مجموع بودجههای اختصاص یافته به این مراکز، بیش از ده هزار میلیارد تومان است؛ بانیان اصلی وضعیت فرهنگی موجود هستند و باید در قبال آن چه در جامعه میگذرد پاسخگو باشند.
وقتی برخی خطیبان تندخوی این دیار، برخی جوانان ناهمسو با باورهای خود را به راحتی بهایی و عامل بیگانه مینامند؛ یا آن وکیل ریش سپید کردۀ مجلس موسوم به انقلابی، با چشمپوشی بر قوانین، خواستار اعدام چند روزۀ جوانان مردم میشود؛ یا آن فرد وابسته به یک نهاد فرهنگی، به جای پاسخ گویی به مردم و افکار عمومی برای وضع فرهنگی موجود، شعارنوشتهای با هشتک "اعدام کنید" را با افتخار بالای سر میبرد. وقتی صدا و سیمای کشور که به جای امیدبخشی به مردم و اقناع افکار عمومی - که این روزها دل آزرده است- توییت چند فرد تندرو، را برجسته میکند و باعث دل آزردگی، تحریک و خشم مردم میشود؛ نیک پیداست که شاهد این تیره روزیها در جامعه خواهیم بود.
کاش این جماعت تندرو که مردم را با زبان پر طعنه و تهدیدشان، تحقیر میکنند؛ میدانستند که ثمرۀ ناپختهگوییشان، سلب امید، اعتماد و رویگردانی نسل جوان از باورهای این طاعنان شده است که امروز در قالبهای مختلف در جامعه رخ عیان کرده است.
بدیهی است آن چه باعث عصیان این نسل شده است؛ علاوه بر چالشهای فرهنگی جدی، وجود انبوه مشلات اقتصادی ناشی از سوء مدیریت، در کنار ناراستی و بی ثمری وعدههای رنگین برخی مدیران و نادیده انگاشتن خواست و اراده مردم در قالب انتخاباتهای تکصدایی و... است که باعث یأس و ناامیدی نسل جوان شده؛ چرا که این نسل احساس میکند، تاوان ناتوانی برخی مدیران ناکارآزموده ای را میدهد که از قضا، مدعیترینهای این روزگار هستند.
ضرورت دارد در این شرایط حساس و خطیر که مصلحان و دلدادگان این سرزمین سخت نگران فردای این سرزمینند؛ در شرایطی که کشور نیازمند آرامش، دلجویی، اقناع افکار عمومی و مواضع همدلانه با بدنۀ جامعه و به ویژه جوانان است و باید از هرگونه خشم و خشونت پرهیز شود؛ کار به دستان، ضمن این که باید پیشگام این مهم باشند و چشم و گوش بر مطالبات به حق مردم نبندند، نباید اجازه دهند برخی تندروهای ضد فرهنگ، با سخنان لبریز تهدید و تحقیر خود، باعث تحریک احساسات مردم، به ویژه جوانان شوند.