متخاصم یا دوست؟ نه شخصی، نه تروریستی
7 ارديبهشت 1402 ساعت 0:35
گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در یادداشتی نوشت: در حقوق بینالملل "دولت متخاصم" به معنی کشوری است که رابطه با آن در وضعیت جنگی باشد. حال سخنگوی قوۀ قضائیه، یکی از اتهاماتِ الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی، دو روزنامه نگار برجستۀ حوزۀ اجتماعی را "ارتباط با دولت متخاصم آمریکا" اعلام کرده است! اولاً اصل ادعای "ارتباط" این دو همکار با "دولت آمریکا" از سوی جامعۀ روزنامهنگاری کشور پذیرفتنی نیست، زیرا اغلب خبرنگاران، آن دو را از نردیک میشناسند و از نوع فعالیتِ حرفهای و ارتباطات آنها اطلاع دارند.
ثانیاً، مگر ایران و آمریکا با هم وارد جنگ شدهاند که از آمریکا به عنوان "دولت متخاصم" یاد میشود؟ اگر گفته شود که بله، وارد جنگ اما از نوع نرمِ آن شدهاند، در این صورت به آمریکا هم باید حق داد که با معرفی کردن جمهوری اسلامی به عنوان "دولت متخاصم" تمام داراییهای دولتی ایران را در خاک خود ضبط و مصادره و تمام افراد مرتبط با جمهوری اسلامی را دستگیر و محکوم و زندانی کند!
ثالثاً، اگر آمریکا "دولت متخاصم" است پس روی چه اصل و قاعدهای جمهوری اسلامی از آن کشور بر مبنای "عهدنامۀ مودّت" بین دو کشور نزد دیوان دادگستری لاهه شکایت کرده و بسیاری از مقامهای کنونی کشور از رأی دیوان مبنی بر نقضِ عهدنامۀ مودّت از طرف آمریکا اظهار وجد و سرور و پیروزی کردند؟
واقعیت این است که ادامۀ بازداشت الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی، عملاً روندِ کار طبیعی و عادی در دو روزنامۀ هممیهن و شرق را مختل کرده و همکاران ما را در شرایط دلهره و فشار روحی بیسابقهای قرار داده است. من از آقای محسنی اژهای که این روزها، از زاویۀ آرامسازی جامعه و ضرورت تحول مثبت در دستگاه قضایی سخن میگوید، درخواست میکنم که این پرونده را از نزدیک پیگیری کرده و مانع قربانی شدن دو روزنامهنگارِ با انگیزه و زحمتکش در برخی بازیهای پیچیدۀ امنیتی شوند. روزنامهنگاران کشور خواهان اجرای عدالت در مورد این دو همکار خود هستند. اگر عدالت در مورد آنها رعایت نشود، تمام اثرِ عفو گستردۀ اخیر از بین خواهد رفت چرا که هیچ امری به صورت نصفه – نیمه، اعتمادساز نیست.
نه شخصی، نه تروریستی
وی همچنین در متن دیگری در كانال تلگرامی خود نوشت: آنطور که مسئولان استان مازندران گفتهاند؛ قتل مرحوم شیخ عباسعلی سلیمانی نه اقدامی تروریستی بوده و نه انگیزۀ شخصی پشت آن قرار داشته است. بدین ترتیب، قتل را باید نتیجۀ عصبانیت و تصمیم ناگهانی ضارب دانست. اما چرا او چنین تصمیم ناگهانی گرفته است؟ فقط میتوان حدس زد که او احتمالاً زیر فشار زندگی، کنترل خود را از دست داده و به تصور اینکه روحانیون، مسبب مشکلات زندگی اویند، با دست بردن به اسلحه، خشم خود را بر سر روحانی بدشانسی که اتفاقاً در معرض دید او قرار گرفته، خالی کرده است! اینکه بسیاری از مردم هر معممی را فارغ از موقعیت سیاسی و موضع عقیدتی او عامل مشکلات خود تلقی میکنند، به اندازۀ کافی هشداردهنده است، بخصوص برای حوزویانی که یا خود را به نحوی از منازعۀ قدرت و سیاست دور نگه داشتهاند و یا خود در شمار منتقدانِ وضع موجودند.ای کاش اصحاب قدرت وضع را بیش از این آشفته و مردمِ عادی را عصبانی نکنند.
کد مطلب: 400202