نظرات و دیدگاهها
چند تحلیل درباره آمار مشارکت در انتخابات
13 اسفند 1402 ساعت 0:09
گروه سیاسی: چند یادداشت، نقد و تحلیل از فعالان رسانهای در باره نرخ مشارکت پایین در انتخابات دیروز و تبعات آن را در زیر میخوانید:
چه نسبتی؟
احمد زیدآبادی
فهرستی که در تهران به عنوان راهیافتگان به مجلس اعلام میشود از حیثِ فکری، اعتقادی و سبک زندگی واقعاً چه نسبتی با جمعیت چند میلیونی پایتخت دارد؟ کاسب محل میگوید؛ نسبتِ کلیشان بیشباهت به نسبت جن و بسمالله نیست! به او میگویم؛هنوز از راه نرسیده ممکن است ازت شکایت کنند! با گردن افراخته پاسخ میدهد؛ خدا از زبانت بشنوه! چون در آن صورت، من برای اثبات حرفم بخصوص از اون نفرات اول خواهم خواست که به اتفاق هم به یکی از مراکز خرید یا تفریحی پایتخت برویم و عکسالعمل مردم را در برابر آنها به آزمون بگذاریم!
سیگنال خطرناک!
متصدیان کشور مشارکت پایین در انتخابات را سیگنال خطرناکی به "کشورهای معاند" میدانستند، اما سیگنال خطرناک به واقع، ترکیب همین فهرستی است که به عنوان "نمایندگان تهران" انتشار یافته است.
فعلاً نمیتوان ترکیب نهایی مجلس را به طور قاطع حدس زد، اما این "فهرست تهران" علامت خطرناکی به داخل و خارج کشور ارسال کرده چنانکه گویی قرار است در تمام حوزههای سیاست داخلی و خارجی، تندی و افراطگری حرف نخست را بزند. تلاطم در بازار ارز اولین نشانۀ هراس داخلی و خارجی از این ترکیب است. گرچه به نظر میرسد، رأی هیچکدام از این افراد از سیصدهزار تجاوز نکند و به احتمال زیاد سرنوشت همگی به دور دوم انتخابات کشیده میشود، اما فضایی که این فهرست تا همینجا به وجود آورده، خطرناکتر از آن سیگنالی است که مسئولان کشور از آن احساس بیم میکردند. البته از نظر من، حضور این افراد در مجلس نهایتاً زیانش کمتر از حضور مؤثرشان در خارج از مجلس است، اما نظر من امر شاذی است و داخل و خارج، بر اساس نگاه خودشان داوری میکنند.
پایینترین نرخ مشارکت سیاسی رقم خورده و ...
امیر دبیری مهر
با وجود این همه تبلیغ و تهدید و تطمیع و هزینه برای مشارکت در انتخابات و ربط دادن آن به سرنوشت و خداو قیامت و امام زمان و تاریخ و تقدیر ظاهراً از هر ۴ تهرانی یک نفر حاضر شده رای بدهد.این عدد درکشور هم 3 به ١ هست این اتفاق بی سابقه نه شادی دارد و نه غم. فهم وشعور و تحلیل میخواهد تا بیش از این دیر نشود . هرچند آنهایی که برای مردم ذره ای احترام ونقش قایل نیستند از کاهش مقبولیت نظام سیاسی و افزایش شکاف ملت دولت خرسند هستند زیرا اساسا حضور مردم را مزاحم غارت منابع کشور می دانند و در پاسخ به اعتراض و انتقاد هم جز انکار و سرکوب کاری دیگر بلد نیستند. ما را با آنها کاری نیست جز آرزوی کم شدن شرشان از سر سرنوشت این مردم مظلوم و این کشور کهن.
روی سخن با اندک حاکمانی است که خرده عقلی برایشان باقی مانده که به آغوش مردم بازگردند و بجای گدایی برگه رای در برابر آرای مردم تمکین کنند.
* پایین ترین نرخ مشارکت سیاسی رقم خورده و احتمالا در تهران نفرات اول تنها رای ۵ درصد مردم تهران و ۵/. درصد رای مردم ایران را دارند برخی بجای تامل و تدبر در این بحران سیاسی و مشارکت، از جشن و حماسه و سیلی ٢۵ میلیونی سخن می گویند. وقتی سقف انتظارات زیر کف آرمانها باشه همین میشه!
مهمتر از نرخ مشارکت!
هاشم فیروزی
این سومین دوره پیاپی است که نرخ مشارکت در انتخابات به زیر ۵۰درصد سقوط کرده است! جا برای تحلیل و تفسیر اضافی هم نیست. چرا که اعداد خود سخنگو هستند. نتایج قطعی انتخابات دیروز ۳۰ - ۳۵ یا ۴۰ درصد باشد خیلی باهم توفیری ندارند چرا که در هر صورت اکثریت بنا بدلایل مختلف مجدد همراهی نکردند. آنچه اکنون مهم و حیاتی است فرصت بسیار اندک باقیمانده بجهت بازگشت ایران بقطار توسعه جهانیست. که همین امر عامل اصلی عبور عموم از ساختار گشته است.
همچنان که اکثریت«طبقه کارگر و روستایی»زمان انقلاب «سنت خواه» بودند و شاه را بر نتابیدند امروز نیز «اکثریت طبقه متوسط شهری» یقینا «توسعه خواه» است.«تجدد خواه» را عمدا بکار نبردم چون واژه صحیحی بجهت بیان خواسته های درونی و بحق ملت ایران نیست. البته یحتمل ناظر به ترکیب مجلس و گفتمان «ضدیت با توسعه» این اتفاق نیز حاصل نخواهد شد. و همچنان که «مجلس انقلابی» آمد و رفت و دستاوردی برای کشور حاصل نشد. این فرصت نیز از دست خواهد رفت و سنگ از سنگ تکان نخواهد خورد اگر «گفتمان توسعه» و الزاماتش برسمیت شناخته نشود.
شعارها و اتفاقات سال۹۸ و مجلس انقلابی را اگر با واقعیتهای امروز مقایسه کنیم فهم بهتری نسبت به نقطه شروع مجلس جدید و آینده احتمالی پیدا خواهیم کرد. امروز آینده گذشتگانی است که در مجلس قبل «انقلابی» بودند و فردا آینده «امروزی هایی» خواهد شد که انقلابی تر هستند! از منظر تحلیل کلان آخرین نقطه و فرصت اصلاح پذیری ساختاری برای من انتخابات ۱۴۰۴ است.لازمه اصلاحات کلان سرمایه اجتماعی مقبول است.بجهت همراه نمودن عموم نشانه های تغییر باید زودتر از موعد انتخابات ظاهر شوند! حال آیا بنظر شما با گفتمان «ضدیت با توسعه» و نفی کننده تعامل با غرب و دارای سویه و خوانش افراطی در مقوله «فرهنگ و آزادی های اجتماعی» امکان بروز چنین نشانه هایی در سال ۱۴۰۳ وجود دارد؟ تعجب برانگیز، اینها آیا خودشان می دانند و می فهمند اگر در این مجلس نیز سال بعد عددی برروی دلار رفت و تورمی جدید خلق شود و دسته گلهای جدیدی همچون«گیت ها» پدید آمد چگونه باید جواب همین ۲۰ ۲۵ درصد همراه را بدهند؟! آنچه مهم بود و هست اصلاح در فرآیندهای حکمرانی و تغییر در سیاستهای کلان با دو رویکرد «اقتصاد سیاسی» و «فرهنگی و اجتماعی» است که اولی تا کنون حاصل نشده و دومی هم بسیار بعید است! انشاء الله که خیر است.
تبیین صحیح آرای باطله و سفید!
ناظر به حوادث پیش آمده در نتایج اعلامی که نرخ مشارکت این دوره با دوره قبل مجلس حدودا برابر است، اما تعداد آرای نفر اول این دوره با نفر اول دوره قبل فاصله زیادی دارد دو سناریو بیشتر مطرح نیست: یا تعداد آرای باطله و سفید بسیار بالاست. و یا در حالت دیگر در اعلام نرخ مشارکت اشتباهی رخ داده است.و نرخ مشارکت پایینتر است.
در صورت تایید تعداد بالای آرای باطله بخشی از این آرا متعلق به بدنه معتقد پای کار بوده که بجهت افزایش مشارکت حاضر به شرکت در انتخابات شده اما فرآیند و نفرات را برسمیت نشناخته است. رفیقی پای صندوق بود می گفت: در تعرفه ها از «امام زمان» تا نکات اینچنینی زیاد نوشته بودند. علی ای حال این نحوه مشارکت مبرهن عبور نسبی بدنه پای کار و ضرورت تسریع در وقوع تغییرات بزرگ با محوریت اصلاح اقتصاد سیاسی در کشور است. «واقعیت» آنچنان زشت خودش را لخت و عور کرده که حقیقتا جا برای هیچ حرف و سخنی باقی نمانده است.
بلوغ سیاسی ایرانیان
سایت امتداد در تحلیلی نوشت: انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی فارغ از نتیجه ای که رقم زده، (یا خواهد زد) در جایی که به مردم مربوط میشود، یک ویژگی خاص داشت. ویژگی که قابل انکار نبود. این ویژگی این بود که هر کس که در این انتخابات رای داد، و یا رای نداد، به اصولگرایان رای داد، یا رای سفید و باطله به صندوق انداخت، برای کاری که انجام داده بود، استدلالی داشت. تا آنجا که حتی رهبری هم در آخرین سخنرانی قبل از انتخابات تلاش کردند تا با استدلال به نظر کسانی که قصد شرکت در انتخابات ندارند پاسخ دهند. جایی که در 9 اسفند گفته شد: «رأی ندادن هیچ مشکلی را از کشور حل نمیکند ضمن اینکه برای خود فرد هم ضرر دارد چون اگر رأی ندهید، دیگران رأی میدهند و فردی را که شما مایل به انتخاب او نیستید انتخاب میشود در صورتی که شما با رأی خود میتوانستید جلوی انتخاب این فرد را بگیرید.»
در این انتخابات کسانی که رای دادند حتما برای خودشان باید حجت و استدلالی قوی داشتند که در قابل اکثریت جامعه که در انتخابات شرکت نکردند، به آن استناد کرده باشند. کسانی که رفتند و رای دادند از سه حالت خارج نبودند. یا به لیست قالیباف و صدای ملت رای دادند که نتایج تا همینجا نشان داده تعداد کمی از این روش استفاه می کردند. یا رای باطله دادند که آنها نیز برای کار خود استدلالی داشتند و احتمالا به خاطر اینکه فکر می کردند عدم رای دادن آنها ممکن است برایشان در محیط های اداره مشکلاتی ایجاد کند، اقدام به این کار کردند.
اما اکثریت همان کسانی که رفتند و به اصولگرایان رای دادند هم نشان دادند، صاحب بلوغ سیاسی هستند. آنها حاضر نشدند عقل خود را به دست دیگری بسپارند و این بار از میان کسانی که نامزد شده بودند، تک تک دست به انتخاب زدند و ترکیبی از نامزدها را از لیست های متفاوت انتخاب کردند و در لیست خود نوشتند.
رای دهندگان اصولگرا همچنین نشان دادند که حاضر نیستند مثل چهارسال قبل به قالیباف و لیست او رای دهند. همان قالیباف که اخیرا مدعی شده بود: «من اگر اسمم را بالای یک لیست مینوشتم و 29 نفر را معرفی می کردم مردم تهران به خاطر من به آنها رای می دادند»
این دسته از اصولگرایان حتی به وحدتی که در روزهای پایانی میان شورای ائتلاف اصولگرایان و پایداری اتفاق افتاد هم، بی توجه بودند و با تحلیل خود تصمیم گرفتند رای دهند.
در سمت دیگر اصلاح طلبانی که تصمیم گرفتند رای ندهند هم استدلالشان از قوت برخوردار بود. آنها می گفتند: رای دادن ما نه تنها فایده ای ندارد، بلکه کارهایی که می خواهند انجام میشود، آنهم به نام ما. اصلاح طلبانی که بیانیه روزنه گشایی دادند و در انتخابات شرکت کردند هم برای کار خود استدلالی داشتند که حاضر بودند از آن استدلال در مقابل دیگران دفاع کنند.
نکته اینجاست که ممکن است بسیاری به نتیجه این انتخابات و رای آوردن بخش افراطی اصولگرایان استناد کنند و آن را محصول بی توجهی مردم به شرایط ارزیابی کنند. در حالی که این استدلال کاملا غیرواقعی است. به باور من آنها که رای ندادند به خوبی می دانستند که چه کسانی قدرت را در دست می گیرند. اما از طرف دیگر به خوبی هم اطلاع داشتند که این قدرت را قرار است از بخش دیگری از خود اصولگرایان بگیرند. به عبارت روشنتر قرار است قدرت در میان اصولگرایان دست به دست شود و از این حیث برای مردم تفاوتی نداشت که چه اتفاقی خواهد افتاد. این میان نکته مهمی که وجود دارد این است: آنها که رای ندادند وزن و تعداد خود را نه به حاکمیت، بلکه به رای دهندگان اصولگرایی نشان دادند که در اکثریت هستند. درحالی که هواداران لیست های اصولگرایی در اقلیت محض قرار دارند. از همین روست که اکثریت افرادی که رای ندادند معتقدند که باید به خواسته های آنها در حکمرانی توجه شود و نادیده گرفتن آنها دیگر ممکن و میسر نیست.
کد مطلب: 458869