مثال بارز این انشعاب را می توان در گروه پایداری مشاهده کرد، این گروه که روزی از طرفداران جریان فکری موسوم به سوم تیر و از سینه چاکان آن مرد رفته بودند، و به همین واسطه در جرگه اصول گرایان تعریف و شناخته می شدند، پس از مدتی، نمک خورده و نمکدان شکستند و از احمدی نژاد هم اعلام برائت کردند. سخنگويشان همين دو روز پيش در یک نشست خبری در پاسخ به سئوال خبرنگاری مبنی بر اینکه اگر دكتر احمدینژاد بخواهد مجدداً فعالیت سیاسی بکند و کاندیدا شود، آیا جبهه پایداری بازهم از وی حمایت خواهد کرد یا خیر؟ گفت: آقای احمدینژاد دیگر صلاحیت ندارد، بنابراین جبهه از وی هیچ حمایتی نمی کند! اما جناب سخنگوي پايدار، فراموش کرده است که بورسیهها، کارتهای هدیه، یارانههای مطبوعاتی و هزاران رانت علنی و غیر علنی همه در سایه مردی حاصل شد که امروز او را فاقد صلاحیت سیاسی میدانند!
گروه پایداری که در عمل از احمدینژاد عبور کرده بودند، امید داشتند که بتوانند رئیس جمهور دولت یازدهم را از جریان خود به قدرت برسانند اما هوشیاری مردم و دلزدگی آنان از افراط های هشت ساله، نقشه گروه پایداری را به هم ریخت. حسن روحانی رئیسجمهور منتخبی شد که در قاموس جناح های فکری، اگر اصلاح طلب تعریف نمیشد، با وعده هایش نشان داد که حداقل سنخیتی با گروه پایداری هم ندارد. در مواجه با چنین واقعیت تلخی افراطیون از هر حربه و ضربه ای برای تضعیف جریان اعتدال استفاده کردند و در تلاشی یکساله توانستند وزیر علوم را از کار برکنار کنند.
هرچند این پیروزی بیش از آنکه نشانگر قدرت و اکثریت رای پایداری ها در مجلس باشد، نشانگر یک ضعف تاریخی و روانی در اکثریت جامعه ایران است که ثبات رای و فکرشان به لحظه ای و جمله ای بند است، اما همین پیروزی سبب شد که این گروه به غروری کاذب دست یابند. این غرور کاذب کار را به جایی رسید که در مجلس اصولگرایان، لاریجانی را دوپینگی و دیکتاتور خطاب کردند، و عملا نشان دادند که عبور از رئوس برای رسیدن به هدف اصلا کار سختی برای ایشان نیست.
علی لاریجانی در طول حداقل یک دهه اخیر از چهره های شاخص اصولگرایان بوده و سهم بزرگی در پیشبرد اهداف این جناح فکری ایفا کرده است. وزنه ای که در طول عمر این مجلس، کدخدا منشانه کارها را پیش می برد و اصولی که به آن پایبند است به او اجازه کارشکنی در کار دولت را نمی دهد اما چون مشی اعتدال پیش گرفته است مورد غضب پایداری ها واقع شده است.
علی لاریجانی در روز استیضاح فرجی دانا برگفتمان « بگم بگم» تاخت و از موافقان استیضاح خواست که از پخش فیلم های سخیف پرهیز کنند، توصیه برادرانه او به نمایندگان در پایان دفاعیات وزیر علوم برای مدارا، هرچند موثر واقع نشد اما نشان داد که او به درستی فهمیده که اکنون کنار دولت حسن روحانی بودن به صلاح همه است تا در مقابل دولت ایستادن.
چند روز اما پس از استیضاح کینه یکساله پایداری ها، از لاریجانی در قالب«دیکتاتور» جوشید، تا اختلاف میان اصولگرایان معتدل با اصول گرایان رادیکال هویدا شود، و هیات نظارت بر مطبوعات بهانه ای باشد برای اقلیتی تا تمرین دیکتاتوری در کنند. اگر امثال لاریجانی را نماینده طیف خاصی از اصولگرایان بدانیم که منطق را سرلوحه کار دارند باید گفت که پایداری ها، در راستای تمامیت خواهی در حال عبور تلخ از این طیف هستند. اینکه چه هدفی را در این یک سال و چند ماه باقی مانده از مجلس در ذهن می پرورانند هم عیان است و هم پنهان.
بخش عیان این اهداف در تضعیف دولت حسن روحانی و ناامیدکردن مردم از تدبیر و امید است که در این راستا رسانه های نوشتاری و صدا و سیمایی که به میل این گروه است تا به میل ملت از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند. تحریف و جعل، تمسخر و استهزا و استیضاح وسیله هایی است در دست این گروه که اهدافشان را توجیه کند، تا پس از برکناری وزیر علوم در حال بسترسازی برای به چالش کشاندن سایر وزرای کابینه باشند.
با دقت در تبلیغات و جنجال سازی های پازلی رسانه های منتسب به این گروه می توان حدس زد که سیبل بعدی اهدافشان می تواند وزیر ارشاد دولت باشد. علی جنتی هم از وزرای عاقل و منطقی است که بزرگترین جرمش حمایت از هنرمندان و نویسندگان را عدم قلع و قمع آثار هنری است، پس باید مجازات شود و بسترسازی برای این مجازات ها هم با اخبار رسانه ملی در به تاراج رفتن! هویت اسلامی در سالن های تئاتر شروع می شود!
هدف بعدی استیضاح میتواند وزیر نیرو هم باشد که بزرگترین جرمش این است که کشور خشک شده ای را تحویل گرفته و بی آبی در شرق و غربش بیداد می کند و او مجبور است که به هر راهی متوسل شود تا به مردم آب برساند. و این وزیر چون همان قانون هدفمندی یارانه ای را اجرا می کند که مصوب دولت محبوب این گروه است و بر اساس آن قیمت آب و برق باید افزایش پیدا می کرد و اکنون که این افزایش صورت گرفته وزیر خاطی است و باید پاسخگو باشد!
شاید هم هدف بعدی استیضاح وزیر امور خارجه باشد که جرائم این او به مراتب سنگین تر است، زبان خارجی می داند، تفاوت ام پی تی و ان پی تی را می فهمد، در شبکه های اجتماعی فعال است، کاترین اشتون را به نام صدا می زند، به جای فلسفه بافی، مذاکره می کند و از همه مهمتر دیپلمات کارکشته ای است که شاید بتواند ایران را از بحران انزوا و تحریم خارج کند. پس بالقوه می تواند از موارد استیضاح باشد. این سه نمونه از وزرای کابینه دولت روحانی احتمالا می توانند در روزها و هفته های اتی خبرساز مجلس باشند. زیرا از قرار معلوم اعضای کابینه برنامه ای برای باج دادن ندارند و بنابراین باید منتظر تاخت و تازهای اقلیت پایداری بمانند. مگر اینکه لاریجانی، مطهری، و سایر عقلای قوم، ترمزی هرچند موقت برای تندروی های اقلیت مجلس بیابند. یا حسن روحانی اندیشه ای برای رویارویی بااین گروه بیابد، تا مجلس آینده اقلیت و اکثریتش نماینده مردم باشد.