کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

هر عمل تشكيلاتي و حزبي را به فال نيك بگيريم

تنگ‌نظري در اصلاح‌طلبي جايگاهي ندارد

8 شهريور 1393 ساعت 1:16

به خود نهيب بزنيم اگر در عرصه رقابت، اصل تكثر و تنوع را باور نداشته باشيم هر چقدر هم شعارهاي زيبا بدهيم، باز دنياي كوچك و تنگي براي خود ساخته و پرداخته كرده‌ايم كه ما را در تداوم مسير و خصوصا هنگامه‌هاي سخت آزمون، به بن بست و يا حداقل غلطيدن در ورطه استبداد و خودگامگي خواهد كشاند.


سردبير


گروه سياسي: طي يكي- دو هفته اخير و در پي انتشار خبري مبني بر تشكيل يك حزب جديد سياسي با رويكرد اصلاح‌طلبانه، نظرات و ديدگاه‌هاي متفاوت و عمدتا منفي در رسانه‌ها و يا از سوي برخي فعالان سياسي اصلاح‌طلب منتشر شده است. اين يادداشت در پي تاييد يا نفي و حتي نقد اين تشكل در حال تاسيس نيست و صرفا قصد يادآوري و تذكر چند نكته كليدي در حاشيه اين موضوع دارد. تجربه تاريخ معاصر ايران آنقدر عيان و قابل استناد است كه فعالان سياسي و رسانه‌اي از آنها به عنوان تجارب با ارزش براي آينده راه و كنش‌هاي سياسي و رسانه‌اي خود بهره ببرند.

تجربه تاريخ معاصر ايران در حوزه سياست چه نكات برجسته‌اي دارد و كدام آموزه هاي عبرت آميز را فراروي ما قرار داده و مي دهد؟ موضوع مورد بحث ما، جايگاه «حزب»، «تشكل‌هاي سياسي» و «كنش‌گري سياسي تشكيلاتي» در طول چند دهه اخير است كه به صراحت و استناد جستن به مثالهاي متعدد مي توان اقرار و اعتراف كرد كه از تجارب و آموزه هاي تلخي به شمار مي‌رود كه يقينا در دهه چهارم انقلاب نيازي اساسي و جدي به پيرايش و دگرگوني دارد.

در اين بازه زماني نيم قرن اخير و در حالي كه در همه جاي دنيا «حزب» و فعاليت شناسنامه‌دار تشكيلاتي يكي از لازمه‌هاي يك جامعه پويا براي گردش قدرت اجرايي وفايق آمدن بر مشكلات و بحران‌هاي مديريتي (در حوزه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و...) به شمار مي‌رود، در ايران از «حزب» با تعابير بسيار ناشايست و بد ياد شده و كار حزبي و تشكيلاتي را براي جامعه تا حد يك فعاليت مخرب، باندي، گروهي و فرقه‌اي نازل داده و از اين طريق بدترين ضربات را بر هر كار تشكيلاتي وارد آورده‌اند.

به عنوان يك مثال، مي‌توان سئوال كرد چه پيش و چه پس از انقلاب، راديو و تلويزيون كشور به عنوان رسانه رسمي و انحصاري، چقدر به محاسن و مزاياي «حزب» و «تحزب» و «فعاليت‌هاي تشكيلاتي و شناسنامه‌دار» پرداخته است؟ و به صاحبان و فعالان سياسي حزبي مجال عرض‌اندام و انعكاس نظرات و ديدگاه‌هايشان را داده است؟! پاسخ يقينا شرمسارانه است! زيرا نه تنها از تقويت اين جايگاه در رسانه رسمي خبري نسبت بلكه بالعكس همواره و در مقاطع مختلف سعي وافر در تضعيف نگاه «حزبي» و «كار تشكيلاتي» و خفيف شماردن آن و «هيولا جلوه دادن» حزب و احزاب و هر كار تشكيلاتي شده است. تا جاييكه در اواخر دوران حكومت سلطنتي در ايران، محمدرضاشاه خيلي صريح و بي محابا گفت: ما فقط يك حزب خواهيم داشت (حزب رستاخيز) و همه ايرانيان هم بايد در آن عضو شوند هركس هم نخواست عضو شود بيايد گذرنامه بگيرد و از ايران برود!

پس از انقلاب اسلامي و فروپاشي نظام پادشاهي، انتظار افكار عمومي، رشد و توسعه كمي و كيفي احزاب و مجال يافتن ديدگاههاي متنوع در جامعه به صورت قانوني و شناسنامه دار بود. حال پس از حدود 35سال بايد از خود بپرسيم آن انتظار به چه ميزان تحقق يافته است؟ چند حزب سياسي شناسنامه‌دار با سابقه فعاليت (ميانگين) 5 سال داشته و داريم؟! چرا و چگونه، نتيجه و خروجي عملكرد مسئولان سياسي كشور اين شده است كه مي‌بينيم؟! (البته بسياري از احزاب در ايران كه فقط براي خالي نبودن عريضه داراي نام و مشخصه‌اي هستند و صرفا سياهي لشكر آماري به شمار مي‌آيند منظور اين بحث نيست! كه اگر اينگونه باشد از نظر تعداد احزاب، ايران در رده‌هاي بالاي جهاني قرار مي‌گيرد.)

مراد از احزاب، تشكل‌هاي حزبي ريشه‌دار در جامعه هستند كه حداقل بتوانند براي سخنراني دبير كل خود 5000 نفر را به مكان سخنراني او جمع كنند والا كيست كه نداند 99درصد احزاب رسمي موجود به جز همان چند نفر اعضاي موسس آن حتي خانواده‌هايشان نيز انگيزه‌اي براي كار حزبي و تشكيلاتي با آنها را ندارند! حزب به معناي دقيق كلمه و عرف جهاني تشكلي است كه در همه جاي آن منطقه جغرافيايي صاحب هزاران عضو باشد، داراي رسانه مكتوب باشد، در تمام معادلات كشور نظر بدهد در كار انتخاباتي ميتينگ داشته باشد، كانديداهاي اختصاصي معرفي كند و از همه مهمتر همواره براي برون رفت از مشكلات جامعه، برنامه‌هاي مدون ارائه بدهد و براي اثبات توانايي‌هاي حل معضلات و مشكلات جامعه خود اين قول را به افكار عمومي بدهد كه در صورت رسيدن به قدرت و مسووليت، مي‌تواند حلال مشكلات و معضلات مديريتي كشور بوده و از آن با اهميت‌تر اينكه در هر برهه‌اي از زمان، «پاسخگو» افكار عمومي باشد. با اين تفاصيل ما چند حزب در تاريخ معاصر كشورمان داشته‌ايم؟!

به صراحت مي‌توان پاسخ داد كه تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمي‌رسيده كه اكثرا نيز سرنوشت و فرجام مثبتي نداشته‌اند. در اين كشور هرگاه بحراني سياسي- اقتصادي يا اجتماعي به وجود مي‌آيد قبل از همه، احزاب و در راستاي آن رسانه‌ها «ذبح» مي‌شوند! وقتي در جامعه امروز ايران، همان چند مورد انگشت‌شمار احزابي كه (به هر دليل) توانايي بقا داشته و دارند (حداقل از منظر قانوني) اما حتي بديهي ترين حقوق و ضروريات كار همچون اجازه چاپ روزنامه از آنها گرفته شده و روزنامه‌شان توقيف شده واقعا بحث حمايت از احزاب و كار حزبي كه لازمه يك جامعه آزاد و پويا است، مزاح نيست؟! مضحك و مسخره نيست؟!

واقعا وقتي همان چند مورد حزب هم تريبوني براي انعكاس ديدگاه و مواضع خود را نداشته باشند چنين احزابي نبودشان با بودنشان توفيري هم دارد؟! براي جا انداختن بحث همين بس كه در حال حاضر و پس از 3 دهه و نيم گذر از انقلاب هنوز و در بين 10 روزنامه پرتيراژ ايران حتي نام يك روزنامه «حزبي» هم وجود ندارد چون اصولا وجود ندارند كه فرصت عرض‌اندام داشته باشند! و اين در حالي است كه در تمام دنيا رسانه‌هاي احزاب مختلف جزو پرتيراژترين رسانه‌هاي آن كشورها مي‌باشند. همه اينها را گفتيم تا به يك نتيجه برسيم:

ما ايرانيان يقننا روزي به تجارب مثبت آزموده شده جهاني براي پيشرفت، توسعه و تحقق آرمان هاي مشترك ملي، روي خواهيم آورد، دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. فقط تاريخ و موعدش محل نزاع است. اينكه روزي ناچار خواهيم شد كار حزبي را برتابيم. رسانه‌ها را در حيطه نظارت و اطلاع رساني آزاد بگذاريم. فعاليت و كنش‌گري سياسي و تشكيلاتي را راه برون از بحران‌ها، مديريتي موجود در ايران بدانيم. لذا خوبست در تمرين قبل از گذار كه عزمي ملي (مردم و نهادهاي قدرت) را طلب مي كند، به هر حزب و تشكل تازه‌اي خيرمقدم بگوييم.

اين جامعه 75 ميليوني از نظر كار تشكيلاتي و حزبي در فقر مطلق به سر مي‌برد. محروميت در اين حوزه چيزي است شبيه زاينده رود اين روزها كه آب ندارد و چيزي شبيه شنا كردن در استخر بي‌آب! دست هر فرد و گروهي را كه مي‌خواهد در اين فضاي ياس‌آور قدمي براي برون‌رفت از اين فقر و محروميت مطلق بردارد بگيريم، ياري‌اش دهيم و اگر دغدغه جامعه و مردم و سربلندي ايران را داريم حتي احزاب شناسنامه‌داري كه با ما اختلاف فكري و نظري دارند را نيز حمايت كنيم چه برسد اينكه جرياني و حزبي و تشكلي يا فردي با ما در بسياري جهات نقاط اشتراك داشته باشد كه جاي خود دارد.

برخي نقدهاي تند روزهاي اخير پيرامون تاسيس يك حزب اصلاح‌طلب يقننا با «زاويه» نگاه فوق، يقينا مدني‌تر مي‌نمود. در منظر اصلاح‌طلبي اصولا تنگ‌نظري جايگاهي ندارد چه برسد به اينكه با نگاهي به عقبه نيم قرني فقير، توسري‌خورده و محروم احزاب به خود اجازه ترش‌رويي به هر تشكل و جرياني كه با علم به همه هزينه‌هايي كه پيشينيان خود داده‌اند، اما وارد عرصه مي‌شوند، بدهيم. نقد خوب است (شايد همين قلم هم نسبت به همين جريان بسياري نقدها داشته باشد) اما نقد به چه و كه؟ به عمل صورت نگرفته و تشكلي در حال تاسيس؟ واقعا چگونه ملتي شده‌ايم كه همواره ذهن خواني و نيت خواني، مي‌كنيم؟

فرض هم كنيم (به اذعان برخي نقدهاي مربوطه)، اين جريان يا حزب در حال تاسيس، يك حزب «دست ساخته» و «بدلي» هم باشد باز هم چه جاي نگراني دارد؟ مگر تاكنون از احزاب موسمي كم داشته‌ايم؟ مگر دهها حزب و تشكل اسمي سياسي در اين سالها نداشته‌ايم كه مثل كف روي آب در موعد انتخابات آمدند و خيلي سريع رفتند؟ و اصولا مگر توانسته‌اند اثري در جامعه داشته باشند؟ فرضا هم يكي ديگر به آنها افزوده شود چرا احساس نگراني داشته باشيم؟!

و چرا نيمه پرليوان را نبينيم؟ اينكه هر گامي را در جهت تقويت فعاليت سازماني، تشكيلاتي و حزبي به فال نيك بگيريم؟! بدانيم دنيا آنقدر بزرگ است كه جاي ما با ورود هر طرز تفكر و جريان فكري جديد، تنگ نخواهد شد خصوصا اگر بر هدف و آرمان خود اعتقاد دروني داشته باشيم. به خود نهيب بزنيم اگر در عرصه رقابت، اصل تكثر و تنوع را باور نداشته باشيم هر چقدر سخنوران قهاري باشيم و شعارهاي زيبا بدهيم، باز دنياي كوچك و تنگي براي خود ساخته و پرداخته كرده‌ايم كه ما را در تداوم مسير و خصوصا هنگامه‌هاي سخت آزمون، به بن بست و يا حداقل غلطيدن در ورطه  استبداد و خودگامگي خواهد كشاند. تنگ‌نظري در عرصه پهناور «فكري و نظري» با اصول مدنيت، آرمان‌خواهي، اصلاح‌طلبي اصلا سازگار نيست، دوستان!


کد مطلب: 52845

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/note/52845/تنگ-نظري-اصلاح-طلبي-جايگاهي-ندارد

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir