به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۵:۱۰
 
۲۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ساعت ۱۲:۳۲
کد مطلب : ۶۳۵۵۸
علت‌العلل همه «كژراهه‌رفتن‌هاي» جامعه ايران!

واقعیات جامعه از ذهن مردم دور نخواهند شد

به نوشته دکتر کاتوزیان در کتاب ایرانیان، محمدرضا شاه، سلطنتش را به حذف تفکر و انتقاد از جامعه باخت. هرچند سیاسیون آگاهی چون مرحوم مهندس بازرگان در دادگاه محاکمه خود هشدار دادند که ادامه این روند سبب خواهد شد که امثال بازگان و سحابی آخرین نسلی باشند که با این خفقان برخورد مدنی می کنند؛ اما این هشدارها میان هزاران هیاهوی شاه و متملقان اطرافش گم شد.
واقعیات جامعه از ذهن مردم دور نخواهند شد
لیلا واحدی

گروه جامعه: این‌روزها یکی از مباحث داغ فضاهای مجازی و سایت‌های خبری، اظهارات جامعه‌شناسی است که قرار بوده در یک نشست علمی دلایل استقبال و حضور مردم در مراسم تشییع یک هنرمند جوان را؛ به عنوان یک پدیده اجتماعی نادر مورد بحث قرار دهد. فارغ از بیراهه‌ای که آقای اباذری در این نشست پیموده و لحن تحقير و توهين‌آميز و دور از ادب و انصاف ایشان؛ چند نکته در باره سخنان وی قابل تامل است.

قبل از نقد بايد به دو نكته اشاره كنيم كه در فحواي اظهارات ايشان و  همچنين برخي افراد كه سعي در توجيه سخنان وي داشته‌اند اين موضوع بسيار پر رنگ است كه انگار علت‌العلل، ريشه و مسبب هر آنچه پديده منفي و كژراهه‌رفتن‌هاي جامعه ايران در اين سالها، و حتي مسبب همه رخدادهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، ورزشي و ... (از اعدام‌ها، اعتياد، مهاجرت و سانسور گرفته تا خرافه‌گرايي، اختلاس‌ها، دزدي ها، بيكاري و ....خلاصه هر پديده منفي و بد در جامعه معاصر ايران!!)  حضور گسترده جوانان در يك تشييع جنازه بوده است! اما چنين تشييع‌جنازه‌ براي يك سياست مدار كهن‌سال كه كم و بيش با جمعيت‌هايي مشابه در كشور برگزار مي‌شود، اصلا و ابدا پيام و يا علت خاصي ندارند و  هيچ جامعه‌شناسي هم برافروخته نخواهد شد!

از سوي ديگر اگر نظرات و ديدگاههاي حمايت كننده از سخنان اباذري را اجمالي هم مرور كنيم متوجه يك نكته عجيب و پندآموز مي‌شويم. اينكه همه آنها در يك چيز مشترك هستند: «ملت ايران» شايسته و لايق چنين اظهاراتي هستند!‌ در واقع همه اينها ظاهرا خود از كره ديگري آمده و به جز «خود»، يك ملت را متهم مي‌كنند! ظاهرا «خود»شان، غيرايراني و يا متعلق به يك كشور ديگرند! غافل از اينكه، خود نيز ضمير گوينده آن تعابير، هستند!!

اما اصل موضوع؛ اباذری در ابتدا اعلام کرد عده ای درصدد دور کردن ذهن های مردم از مسائل واقعی هستند و معضلات و مسائل مردم در جامعه از جنس مرتضی پاشایی ها نیست. بر فرض درست بودن ادعای این جامعه شناس این سوال در ذهن شکل مي‌گیرد که واقعیت جامعه ایران چیست که توده های مردم آن را نمی دانند؟ اگر واقعیت جامعه ایران معضلات اقتصادی است؛ مردم با تمام وجود آن را حس مي‌کنند؛ تورم و رکود و بیکاری؛ چیزهایی نیستند که کسی بتواند ذهن مردم را از آنها دور کند؛ اما اگر سوال اینجاست که چرا اعتراضی نمی کنند؛ چرا پیگیری خاصی در این مورد انجام نمی دهند؟ بحث متفاوت مي‌شود؛ تاریخ ایران حداقل در این 50 سال اخیر نشان داده است که اساسا ملت ایران برای مسائل و مشکلات معیشتی اعتراضات خاصی نه کرده و نه می‌کنند؛ در همین هشت سال گذشته با وجود مشکلات اقتصادی کمر شکن مردم وسیع‌ترین اعتراض خود را در خرداد 88 به دلایل سیاسی انجام دادند اما اینکه چرا مردم ایران با وجود رکود، تورم و انواع فسادها و اختلاس‌های اقتصادی چندان در پی اعتراضات معیشتی نیستند حدیث مفصلی است که یافتن دلایل روانشناسی و جامعه شناسی آن بر عهده جامعه شناسان است.

اما اگر واقعیت جامعه ایران مسائل اجتماعی و فرهنگی است باید گفت؛ بله ذهن مردم ایران از مسائل اجتماعی دور شده است و اگر آقای جامعه شناس جدیدا به این نکته پی برده اند؛ مردم مدت زمان مدیدی است که نسبت به معضلات پیرامونی خود عکس العمل خاصی نشان نمی دهند؛ از کنار دعواها؛ قتل ها؛ تصادفات؛ اعدام ها، بی قانونی ها؛ اختلاس‌ها؛ تبعیض ها ساده و آرام می‌گذرند اما اگر از کنار مرتضی پاشایی به هر دلیلی به این راحتی نگذشتند انتخاب خودشان بوده است و جامعه شناس عزیز بهتر مي‌بود به جای عصبانیتی که ریشه حرف و جان کلامش را سوزانده به این مي‌اندیشید که چرا ذهن مردم از این موضوع دور نشد؟

اگر جناب اباذری واقعیت جامعه ایران را مسائل سیاسی مي‌بینند که ذهن مردم از آنها دور شده است؛ باید گفت بازهم اشتباه مي‌کنند؛ ذهن و فکر مردم ایران در یک قرن اخیر چنان با سیاست عجین شده است که هیچ پدیده ای نمی تواند سیاست را ذهن مردم دور کند. جناب جامعه شناس باید بهتر از هرکسی بداند که داستان آزادی بیان و یا به عبارت صحیح تر آزادی پس از بیان در ایران چگونه حكايتي است! و از آن بدتر، حكايت تجمع و تظاهرات مدني و در بدترين نوعش سياسي! حکایت ابراز مطالبات یا تفکرات متفاوت سیاسی در ایران با وجود دست های پرقدرت گروه های فشار و اقتدارگرایان را هم حتما ايشان به خوبي در اين سه دهه مي دانند و نياز به شرح آن نيست.

دلیل این موضوع را هم شاید بتوان در مراجعه به تاریخ دریافت: تاریخ نشان می‌دهد که ملت ایران در پنجاه سال اخیر تحت هیچ شرایطی از مطالبات سیاسی خود کوتاه نیامده‌اند. مگر آنچه محمدرضاشاه را از اریکه قدرت به زیر کشاند؛ غفلت او از مطالبات سیاسی و آزادی های سياسي جامعه ایران نبود؟

به نوشته دکتر کاتوزیان در کتاب ایرانیان، محمد رضا سلطنتش را به حذف تفکر و انتقاد از جامعه باخت. هرچند سیاسیون آگاهی چون مرحوم مهندس بازرگان در دادگاه محاکمه خود هشدار دادند که ادامه این روند سبب خواهد شد که امثال بازگان و سحابی آخرین نسلی باشند که با این خفقان برخورد مدنی مي‌کنند؛ اما این هشدارها میان هزاران هیاهوی شاه و متملقان اطرافش گم شد. و ثمره اش شد انقلاب 57 ایران. مرور همین تاریخ نشان مي‌دهد که مردم ایران تفکر و آزادی بیان و آزادی نقد در جامعه را مهمترین اولویت خود می‌دانند که حتی از نان شب هم برایشان واجب تر است اما دلیل سکوت شان در برابر تنگناهای سیاسی را شاید بتوان چنین عنوان کرد که جامعه ایران پس از انقلاب به جامعه مدعی ایدئولوژی تبدیل شد و این بدعت در آن شکل گرفت که هرکس مطالبه سیاسی یا اجتماعی متفاوتی از حاکمیت داشته باشد؛ مخل نظام ایدئولوژیک است و علیه دین خدا جنگ می‌کند.

این نوع دیدگاه؛ عملکردهای مذمومی در پی داشت که مردم را به یک باور تاسف‌باری رساند که مطالبه حقوق سیاسی از مقامات و مسئولان پیامدها و هزینه ها سنگینی در پی خواهد داشت، به همین دلیل بسیاری از دردهای مردم در خفا و جمع های چند نفری گفته و شنیده می‌شود؛ و اگر جناب جامعه‌شناس اندکی تامل کنند می‌توانند دریابند که این گونه حضورهاي گسترده، بديل‌، منطقی‌ترین و امن‌ترین شیوه اعتراضی است که مردم می‌توانند پیش بگیرند. همانگونه كه قاطبه جامعه شناسان كشور و حتي سياسيون حاكم در تحليل خود تقريبا به اتفاق بر اين اتفاق صحه نهاده‌اند.

در جامعه‌ای که سخن گفتن برای امثال محمد خاتمي، علی مطهری و هادی غفاری با تمام سوابقشان در انقلاب و نظام؛ چنین سنگین تمام می‌شود؛ و تهديد به خرد كردن دندان در دهان مي‌شوند و رسما «ممنوع التصوير و ممنوع السخنراني، ممنوع الخروج و ....» مي‌شوند، جناب جامعه شناس از دختر مظلوم دهه 60 که آرزوهای خاکستر شده‌اش را در مرتضی پاشایی به نظاره مي‌نشیند چه انتظاری دارند؟ بيايد بتهوون و موتسارت گوش كند تا به فلاكت جامعه‌اش كمك نكرده باشد؟

بخش دیگر سخنان ایشان به حضور ورزشکاران در عرصه سیاست اشاره دارد؛ بازهم با نادیده انگاشتن لحن توهین و تحقير آمیز جناب اباذری باید گفت؛ حضور چهره های مشهور هنری و ورزشی که سابقه یا توانایی در مدیریت داشته باشند در عالم سیاست و در جوامع پیشرفته امری متداول است اما از آنجایی که متاسفانه جامعه ما به نوعی قحط الرجالی دچار است؛ چنین فرمولی جوابگو نیست. کارهای بزرگ در این ملک به دست افراد کوچک داده شد و هشت سال مهرورزی! به بار آورد و کارهای کوچک هم بزرگان این آب و خاک را راضی نکرد؛ گروهی راهی غربت شدند و گروهی دیگر را عزلت نشین معرکه. در چنین جامعه ی قحطی‌زده‌ای باید هم افراد بدون هیچ توانایی و به صرف بالا بردن فولاد سنگین و فیتیله پیچ کردن؛ با تصمیماتشان یک شهر را به پل ببرند!

بحث درباره سخنان جناب اباذری که عمق آنها در آتش توهین سوخت؛ زیاد است اما شاید جامع‌ترین سخنی که مي‌توان این روزها امثال اباذری ها را به آن دعوت کرد بخشی از نوشته های دکتر علی شریعتی است: اولین کاری که ‫‏روشنفکر‬ اصیل (نه این ترجمه‌های مقلد اطواری) باید بکند، این است که "زمان اجتماعی"‌ی جامعه‌ی خویش را تعیین کند. یعنی بفهمد که جامعه‌ی او در چه مرحله‌ی تاریخی و در چه قرنی زندگی می‌کند؟ در همین قرن بیستم بسیاری از جامعه‌ها هستند که وارد تاریخ نشده‌اند، و در دوره‌ی قبل از تاریخ زندگی می‌کنند. بسیار ساده‌لوحانه است که خیال کنیم مثلاً یک جامعه‌ای که هنوز ‫‏فئودالیته‬ در آن هست، هنوز مشکلات‌اش بیسوادی عمومی، یعنی نداشتن خط، است و نداشتن قانون اساسی و نهادهای اجتماعی مترقی‌ی دموکراتیک، در قرن بیستم زندگی می‌کند، و در آنجا از بوروکراسی، دموکراسی، ماشینیسم، کاپیتالیسم و طبقه‌ی پرولتاریا و لیبرالیسم و بورژوازی و اومانیسم و انترناسیونالیسم و فلسفه‌ی پوچی و عصیان فلسفی و طبقه‌ی جهانی و... و دیگر مسائل خاص جامعه‌ی قرن بیستم حرف بزنیم!

کار، آزادی، جامعه ی مدنی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۳:۰۴
تنها انتقادی که بنده را سیراب و قانع کرد. چون ازدهان کسی بیرون می آمد که هم جنس و هم نوع دردکشیده هاست و میداندکه واقعیات جامعه چیست.امابحث من این است:والا من خودم اول خوشحال بودم ازاین تجمع، اما مساله ای که مرا آزرده کرد بت سازی ازاین تجمع و شخص مرحوم پاشایی بود.انگار فتح الفتوحی انجام گرفته که هرکس پاشایی رادوست نداشت تهدید میکردندو این عین فاشیسم و استبداد اکثریت است!! البته که من نقدامیرقادری ونگاه لیبرالی که برای هراکثریتی دست بزندراقبول ندارم. ادامه... (270630)
کار، آزادی، جامعه ی مدنی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۳:۰۸
چون نتیجه اش می شود همرنگ شدن و موج سواری دیگرانی که چاره ای جزهمراهی ندارند حتی اگر به آن مفهوم اعتقادی نداشته باشند و امیرقادری برای هموارسازی راه خویش چاره ای جزحمایت ازده نمکی و گنج قارون پیدانمیکند چون آنها پرفروشند!!! حتی اگرایمانی به حرف خودش نداشته باشد بازهم به خاطرایدئولوژی زدگی خویش باید ازآنها حمایت کند.ومیدانیم که عصاره و میوه ی اینگون تفکرها این میشود:هرکه رسانه اش قوی تر باشد و پشتش محکم تر، قابل اعتمادتر!!! جان هرکی دوست داری هردو تاروچاپ کن که دیروزحوصلم سررفت! (270631)
مردم
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۳:۲۶
"در جامعه‌ای که سخن گفتن برای امثال محمد خاتمي، علی مطهری و هادی غفاری با تمام سوابقشان در انقلاب و نظام؛ چنین سنگین تمام می‌شود؛ و تهديد به خرد كردن دندان در دهان مي‌شوند و رسما «ممنوع التصوير و ممنوع السخنراني، ممنوع الخروج و ....» مي‌شوند،..."

نویسنده دچار تناقض در گفتار شده است.

یا به سوابق انقلابی دهه 60 این عزیران بناز یــــــا به تغییر چهرشان به اصلاحات دهه 70 بناز! (270633)
عباسی
Romania
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۴:۴۹
واقعا همینطور است.اصلاحات طلبان سخنان آیت الله خمینی را طوری تفسیر می کنند که انسان شاخ درمی آورد.مثلا هاشمی رفسنجانی مدام از امام خاطره می گوید.اصلاح طلبان تکلیف خود را روشن کنید.
حتی صادق خلخالی هم اواخر اصلاح طلب شده بود.سوابق انقلابی سایر اصلاح طلبان دست کمی از صادق خلخالی ندارد.
اصلاح طلبی یعنی دکان دونبش باز کردن.یک نبش به طرف حاکمیت یک نبش به طرف مردم.اما امروز این بازی طرفداری ندارد. (270673)
مردم
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۲۰:۱۴
به نظر من هیچ تفاوتی بین دو بزرگوار یعنی لیدر اصلاح طلبان (آیت الله موسوی بجنوردی) و لیدر اصولگرایان پایداری (آیت الله مصباح یزدی) وجود ندارد. تنها فرقشون این است که آقای آیت الله موسوی بجنوردی کمتر سخنرانی می کنند و مردم هم از ایشان کمتر شناخت دارند. (270725)
کار، آزادی، جامعه ی مدنی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۲۳:۲۸
کی گفته لیدر اصلاح طلبان آیت الله موسوی بجنوردیه؟ وکی گفته مواضع و افکار این دوتا عین همه؟ اصلامواضع ایشون رو خوندی؟اصلا میدونی لیدراصلاحات کیه؟ بله قبول دارم منهای میرحسین که ازهمون اول بازرگان گونه بود وعارف که دردهه ی شصت سکوت کرده بود بقیه تندروی هایی داشتند ولی امروز دیگرآن شخصیتها نیستند وشعارجامعه ی مدنی بازرگان امروز ازدهان خاتمی شنیده می شود.البته که به نظرمن هاشمی هنوز همان هاشمی است!!! (270780)
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۲۱:۵۴
چه تغیر چهره ای !؟
تغیر چهره پیشکش کسانی که نه سابقه مثبتی در انقلاب داشتند و نه حضور موثری در جبهه جنگ و حالا دایه عزیزتر از مادر و شده اند (270758)
نوروز
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۳:۲۹
به به بسیار عالی ، تشکر از خانم واحدی برای مقاله پر مغز و محتوا
کمترین نکته مثبت سخنان اباذری تحرک و ولوله ای بود که در بین روشنفکر و نخبه و بقیه مردم در رد یا تایید نظراتش صورت گرفت. (270634)
دارا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۳:۴۵
اول تشکر میکنم از خانم واحدی . اینکه چرا مردم به وضعیت معیشتی اعتراض نمی کنند به دلیل شرایط سختی است که حکومت ها بوجود می آورند. درعین حال یکی از عمده عوامل اعتراض های سیاسی ،نارضایتی اقتصادی و اجتماعی می باشد. (270642)
شسی
Germany
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۴:۲۴
بهار مته تو گیر کرده تو این سوراخ جان مادرت یه بحث کارشناسی (کار...شناسی )انجام بده بهمراه نتیجه ی بحث ثبتش کن تو سایتت تا ملت و مسئولین بتونن در عمل ازش استفاده کنن قال قضیه رو بکنین بره (270663)
رحمان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۸:۲۱
خوشم اومد (270704)
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۶:۵۹
مقاله بسیار خوبی بود
از سوي ديگر اگر نظرات و ديدگاههاي حمايت كننده از سخنان اباذري را اجمالي هم مرور كنيم متوجه يك نكته عجيب و پندآموز مي‌شويم. اينكه همه آنها در يك چيز مشترك هستند: «ملت ايران» شايسته و لايق چنين اظهاراتي هستند!‌ در واقع همه اينها ظاهرا خود از كره ديگري آمده و به جز «خود»، يك ملت را متهم مي‌كنند! ظاهرا «خود»شان، غيرايراني و يا متعلق به يك كشور ديگرند! غافل از اينكه، خود نيز ضمير گوينده آن تعابير، هستند!! (270690)
کار، آزادی، جامعه ی مدنی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۲۳:۳۳
نخیر چون امثال من که حامی اباذری ها هستیم بر نادانی خود دربرخی امور آگاهیم و امثال تو که خیلی فکر میکنید آگاه هستید و دریای معرفتید خودرا به هیچ عنوان شایسته ی برخورد و انتقادنمیدانید. به قول سقراط من ازشما آگاه ترم چون به نادانی خودمان آگاهم-تاکید میکنم خودمان-. بعدشم درچشم بسته بودن دیدگاه دنباله روات همین بس که این نظر را ازسایت کافه سینما رونویسی کرده ای!!! سند هم خواستی بگو تاروکنم حالت جابیاد!!! (270782)
حبيب
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۷ ۰۲:۵۹
آقا يا خانم «کار، آزادی، جامعه ی مدنی»؛ اين كامنت كه عينا از متن بالا آورده شده چطور از سايت كافه سينما اومده؟ (270797)
محمد
United States
۱۳۹۳/۰۹/۲۷ ۰۵:۳۸
کافه سینما؟
این یکی از پاراگراف های همین مقاله هست دوست عزیز (270799)
008
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ ۱۹:۱۶
دهانت را ميبويند مبادا كه گفته باشي دوستت ميدارم دلت را ميبويند. روزگار غريبيست نازنيين.. وعشق را كنار تيرك راهبند تازيانه ميزنند عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد. (270711)
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۹/۲۷ ۰۷:۱۷
"من به مردم توهین میکنم،پس من هستم"

یوسف اباذری (270804)