دریافت لینک صفحه با کد QR
باز هم به نام اصلاحات، به کام اصولگرایان؟!
فرصتهای سیاسی، غفلتهای حزبی
27 ارديبهشت 1394 ساعت 11:01
...اصلاحطلبان باید به این نکته توجه نمایند که در این ائتلاف، امتیازات خاصی واگذار نکنند که فردای مجلس دهم، پیروزی به نام آنها باشد و کرسیها به نام دیگران. بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری اینجا دیگر بزنگاه سهم خواهی سیاسی و اجرایی است و باید مراقبت کنند که شایستگان و اصلاح طلبان واقعی در صحنه باشند نه قلابیهای زر اندوز و ریاکار.
علیرضا کفایی
گروه سیاسی: ساز و کار سیاسی و فعالیت تشکیلاتی در ایران به آن درجه از اعتبار و اهمیت لازم نرسیده است لذا نمیتوان و نباید حساب ویژهای روی آن باز کرد. بیشتر فعالیت و هم و غم گروهها و احزاب در آستانه انتخابات شکل میگیرد و در همان مقطع هر تشکیلاتی نوعی تعریف از خود ارائه میدهد که اگر سوابق را بررسی کنیم شاید به تناقضاتی در روند کار حزبی آنها برخورد کنیم، ضمن اینکه برخی از گروهها اساساً سابقه و یا وجود قبلی نداشته و در مقطعی خاص و در شرایط انتخابات اعلام موجودیت کرده اند مانند پایداری که در حمایت از احمدی نژاد ظهور یافت.
اشکال دیگر بعضی از احزاب وابستگی شدید آنها به قدرت است، علیرغم اساسنامه و مرامنامه حزبی موجودیت و فعالیت خود را برا اساس ساخت قدرت در نظام جستجو میکنند. در حقیقت هیچ تعهد حزبی ورای دستورات و اوامر حکومتی برای خود قائل نیستند و همان را هم تا زمانی که منافع آنها چه مادی و چه غیر آن تامین شود میپذیرند و جز این باشد هویت و ماهیت آنها خدشه دار و از دست رفته خواهد بود.
این به اصطلاح احزاب به دلیل نزدیکی و وابستگی تام به قدرت در واقع، نقش سربازان با جیره و مواجب را دارند و از خرد و منطق و بر اساس واقعیات تصمیم نمیگیرند و اصلاً تصمیمی نمیگیرند الا اینکه از سوی حاکمیت به آنها دیکته شود و چون از فرآیند خاصی در کار حزبی تبعیت نمیکنند و به منفعتهای شخصی توجه دارند لذا در بعضی مواقع به تندروی و افراطی گری و یا یاس و نا امیدی و تفریط روی میآورند.
تندروی آنها در سطح خشونتهای کلامی و فراتر از آن درگیری فیزیکی و پلیسی عمل کردن فضای سیاسی، خود را نمایان میسازد و تفریط و نا امیدی هم باعث میشود این نوظهوران پس از مدتی عملاً از گردونه رقابتها خارج شوند و حتی نامی هم از آنان باقی نماند. اشکال بزرگتر که همواره با توجیهات و رنگ و لعابهای خاصی به خورد مردم داده میشود همان است که امروز در دنیای سیاست ائتلاف نام گرفته است و گاهی تا آن حد پیش میرود که جریانهای سیاسی کاملاً متفاوت و جدای از هم و با اهداف مشخص و جداگانه به آن چنگ میزنند و آنقدر به آن رنگ میپاشند تا از دیده مردم پنهان شود.
انتخابات مجلس دهم برای جریانهای موجود سیاسی و حاکمیت از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. ظاهر امر نشان میدهد که طرفهای ماجرای اسفند نود و چهار در انتخابات مجلس دهم از منظر کلی اصلاح طلبان، اصولگرایان، دولت و شخصیتهای سیاسی مستقل هستند اما این تمام قصه نیست و همه این جریانها بخوبی میدانند که بخش اعظم تقدیر در جایی دیگر تقریر میشود.
واقع امر این است که اصولگرایان در هر انتخاباتی از حمایت بیچون و چرای حاکمیت منتفع شده است هرچند در اکثر موارد نتوانستند اقبال عمومی را از آن خود نمایند. نقش کلیدی رد صلاحیتها، در این سالها نیاز به اثبات ندارد و اظهر من الشمس است چنانکه برخی اعضای بالاترین مرجع نظارتی، عملاً از احمدینژاد حمایت کرده و زمینه را برای ریاستجمهوری وی مهیا ساختند و یا در انتخابات ریاست جمهوری نود و دو با رد صلاحیت هاشمی تلاش شد تا فردی از اصولگرایان تندرو انتخاب شود اما در مخیله آنها خطور نمیکرد که روحانی انتخاب شود...
در سال 76 هم هیچگاه تصور نمیکردند که آقای خاتمی اقبالی برای ریاستجمهوری داشته باشد و هویدا بود که بر روی آقای ناطق سرمایهگذاری کردهاند وگرنه خاتمی هم رد صلاحیت میشد. از طرف دیگر و فارغ از پدیده «ردصلاحیتکردنها»، در این جبهه بدلیل توجه زیاد به قدرت و حفظ آن و به موازاتش فقدان پایبندی به اخلاق، شخصیتهایی حضور دارند که با حرکت زیگزاگی و پشت پرده و لابی گری برای رسیدن به قدرت و یا ماندن در قدرت دست به هر کاری میزنند.
افرادی که یا به خاطر سابقهای که در قدرت دارند و چم و خم کار و ترفندهای لابیگری را بخوبی میدانند سر بزنگاه حتی حاضرند با باند احمدینژاد و یا تندروهای پایداری سازش کنند و یا آنانی که بسیار مبهم و پیچیده که در نهان کارهایی میکنند و طوری عمل مینمایند که خواندن دستشان مشکل است. اهل زد و بند با قدرت و بدست آوردن جایگاه بالاترند، مرموزند و پشتپرده، نقشهها طراحی میکنند، نقش آنان را در دولت روحانی بخصوص در وزارت کشور نمیتوان انکار کرد که وقتی آن نقشههای پشت پرده عیان شد، حامیان و رای دهندگان آقای روحانی در وضعیتی آچمز قرار گرفته بودند و کار از کار گذشته بود!
امروز همه بر این توافق دارند که معاملهای صورت پذیرفت و متاسفانه به مفاد معامله پایبند نبودند. آقای رحمانی فضلی در حد وزارت کشور نبود و بعضی از استانداران و فرمانداران هم همینطور، شایسته سالاری صورت نگرفت اما زد و بند سیاسی همه کار میکند. در طیف اصولگرا، همچنین سعید جلیلی که مورد نظر مصباح و پایداری چیهاست آماده میشود تا وارد مجلس شود و حتی سودای ریاست بر مجلس را در سر دارد. جلیلی ضمن اینکه از حمایت مصباحیزدی برخوردار است بدلیل آنکه شخصیت و تفکری دگم دارد تصور نمیشود میدان را واگذار کند و به سود کسی دیگر از صحنه خارج شود البته در دنیای سیاست منطقی نیست که با قطع و یقین سخن راند.
سعید جلیلی نگاه و تفکری غیر منطقی و غیر واقع بینانه نسبت به مسائل داخلی و بین المللی دارد و سطح سواد سیاسی وی در رده دیگر اصولگرایان مطرح نیست و مردم او را مانند محمود احمدینژاد قلمداد میکنند و احتمالاً نه ایشان و نه پایداری و مصباح در انتخابات مجلس دهم موفقیت قابل توجهی نخواهند داشت. جامعتین وحدت ظاهری را حفظ خواهند کرد اما مشکل همچنان باقی خواهد ماند و بالاخره یا بسوی مصباح خواهند لغزید و بر او تمکین خواهند کرد و یا اگر خواستند شخصیت و ماهیت سیاسی خود را حفظ کنند چاره ای ندارند که در همین دوره خط و مرز خود را با طیف مصباح به عیان مشخص سازند که در هر دو صورت ریزش خواهند داشت و شق سومی هم میتوان فرض کرد و آن اینکه با درس گرفتن از انتخابات نود و دو هر دو بخواهند از برخی عقاید خود کوتاه بیایند که در آنصورت باید هزینه تندروی مصباح را هم بپردازند.
اصلاحطلبان با تاسی از آموزه های مذهبی و پایبندی به اخلاق، تجربه مدیریت و رهبری آقای خاتمی وضعیت بهتری دارند ولی با سد رد صلاحیتها توسط و عدم تدبیر وزارت کشور روبرویند. ائتلاف در جبهه اصلاحات با افرادی از اصولگرایان شاید کمکی به آنان بکند اما بعدها، آنان را با مشکل جدی روبرو خواهد ساخت. هیچ اصولگرایی از منش حزبی خود دست نخواهد شست و امتیازاتی را از اصلاحطلبان خواهد گرفت و معلوم نیست بعدها به قول و قرار خود پایبند باشند، اصلاحطلبان در صورت هماهنگی و شناخت عناصر ضعیف و نفوذی و اعتمادی که مردم به آنها دارند میتوانند پیروز میدان باشند.
گرانیگاه و نقطه مثبت اصلاح طلبان آقای خاتمی است و با او کارها آسانتر خواهد شد. باید در مورد نیروهای مشکوک که متاسفانه در شهرستانها بر ضد اصلاحطلبان عمل میکنند و در مرکز خود را به اصلاحات الصاق کردهاند تحقیق بیشتری کنند و بیگدار به آب نزنند. حتی برخی از راه یافتگان فعلی در مجلس نهم طوری عمل میکنند که نظر شورای هماهنگی و اصلاحات را در تهران به خود جلب نمایند اما در حوزه انتخابیه خود کاملاً با اصولگرایان هماهنگ هستند! این افراد همان معاملهای را با اصلاحات خواهند کرد که لاریجانی با روحانی کرد اما کلیت قضیه کفه ترازو را به سود اصلاح طلبان سنگین تر کرده است.
آقای روحانی به خاطر عملکرد کارگزارنش و بخصوص وزارت کشور و استانداران و فرمانداران و البته غوغاسالاری و بداخلاقی های سیاسی اصولگرایان و مخصوصاً تندروهای این جریان که سعی میکنند روزانه دولت را با چالشی جدید روبرو سازند آن محبوبیت آغاز دولت را ندارد ولی همچنان وزنه ای قابل توجه برای منزوی کردن اصولگرایان است. اگر روحانی و اصلاح طلبان به نتیجه ای و ائتلافی مانند 24 خرداد دست یابند، موفق خواهند شد اکثریت کرسی های مجلس را تصاحب کنند.
اما اصلاحطلبان باید به این نکته توجه نمایند که در این ائتلاف، امتیازات خاصی واگذار نکنند که فردای مجلس دهم، پیروزی به نام آنها باشد و کرسیها به نام دیگران. بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری اینجا دیگر بزنگاه سهم خواهی سیاسی و اجرایی است و باید مراقبت کنند که شایستگان و اصلاح طلبان واقعی در صحنه باشند نه قلابیهای زر اندوز و ریاکار. اصلاحطلبان از هم اکنون باید تحرکات افرادی مانند علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در مجلس، نوبخت و رحمانی فضلی در دولت، مصباح یزدی و جلیلی را در خارج از این دو گود تحت نظر داشته باشند و از لابی با آیت الله هاشمی و ظرفیت آقای ناطق نوری و رسیدن به یک انسجام کامل و ارتباط بیش از پیش با مردم بهره ببرند.
در این مسیر حتمی و ضروری است که احزاب نوظهور در جبهه اصلاحات را بررسی و دیدگاههای آنها را مورد ارزیابی مجدد قرار داده و حامیان خود را در جریان امر قرار دهند و احزاب و افراد مشکوکی که در جناح اصلاحطلب به کار دیگر مشغول هستند و این روزها تحرکاتی در شهرستانها دارند و به نام اصلاحات اما به کام دیگران عمل میکنند را دقیق و عمیق رصد نمایند. این مقال به طور کلی به امور پرداخته است و در بخشی دیگر انشاءالله جزئیات را ملموس تر بیان خواهیم کرد و از دید اصلاح طلبی به مسائل و موارد در ارتباط با انتخابات مجلس دهم خواهیم پرداخت.
کد مطلب: 77943
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir