14اسفند سالروز درگذشت رهبر نهضت ملی شدن نفت ایران
دکتر محمد مصدق به روایت تاریخ
14 اسفند 1397 ساعت 8:45
غلامحسین دهدشتی
دكتر محمد مصدق در ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایتالله آشتیانی معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره ناصری و از جمله پیروان امیر کبیر بوده است و مادرش ملک تاج خانم (نجمالسلطنه) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایبالسلطنه ایران بود. ملک تاج خانم از زمره زنان خیراندیش ونیکوکاری بود که در راه کمک و دستگیری به دیگران همواره پیش قدم میشد وبنابر همین حس مردم دوستی اش تصمیم گرفت کارخیری انجام دهد لذا در محل فعلی بیمارستان نجمیه باغی داشت که آن را تبدیل به احسن کرد و بیمارستان فعلی نجمیه را ساخت. هنگام مرگ میرزا هدایتالله در سال ۱۲۷۱ شمسی محمد ۱۰ ساله بود، و ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایتالله به پسر ارشد او میرزا حسینخان، محمد را «مصدقالسلطنه» نامید. مصدقالسلطنه پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد در سال ۱۲۷۸ دایی مصدق (عبدالحسین میرزا فرمانفرما) در حالی که ۱۷ سال بیشتر نداشت مستوفی خراسان شد. پس از اینکه به مستوفیگری خراسان گمارده شد، با وجود سن کم بر کار خود مسلط یافت و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.
مصدقالسلطنه در اولین دوره انتخابات مجلس مشروطیت به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان انتخاب شد ولی اعتبارنامه او به دلیل سن او که به سی سال تمام نرسیده بود، رد شد. مصدق در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سوئیس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. مصدق پس از دریافت مدرک از دانشگاه نوشاتل، به ایران بازگشت و تقدیر و سرنوشتش این بود که در ایران به تمام پستها و مشاغل حساسی که یک چهره سیاسی میتواند برسد، مصدق در ابتدای کار، چون با بعضی مسائل در ایران، به ویژه قرارداد سال ۱۹۱۹ میلادی با انگلیس مخالف بود، تصمیم داشت دوباره به سوئیس بازگردد، ولی کابینه مشیرالدوله برای تصدی مقام وزارت عدلیه (دادگستری) از وی دعوت به عمل آورد و این شروع کار او بود.
وی در ادامه، در پاییز سال ۱۲۹۹ به حکومت فارس منصوب گردید و سال ۱۳۰۰ به وزارت دارایی رسید. مصدق بعد از این سمت، در سال ۱۳۰۱ نیز در آذربایجان به مشاغل دولتی سطح بالا رسیده و مدتی بعد به دلیل مخالفت با حکومت مرکزی از این سمت استعفا داد. سال بعد وزیر امور خارجه ایران شد و در سال ۱۳۰۳ که همزمان با آغاز دوره پنجم مجلس قانونگذاری بود، به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب شد. همین طور در دوره ششم نیز دوباره به این سمت دست یافت.
بعد از اتمام دوره ششم به دلیل دخالت دولت در انتخابات مجلس، از سیاست کنارهگیری کرد. دکتر مصدق بارها از سوی دولت و حکومت به زندان افتاد یا تبعید شد. از آن جمله بعد از کنارهگیری از سیاست در چهارم تیر سال ۱۳۱۹ بود که به بیرجند اعزام شد و تا آذرماه همان سال در زندان بود و دوباره به احمدآباد تبعید شد. مصدق در دورههای چهاردهم و شانزدهم مجدداً از طرف مردم تهران به عنوان نماینده مردمی به مجلس رفت و در این زمان بود که برای احقاق حقوق مردم ایران به تشکیل جبهه ملی اقدام کرد تا بتواند در راه مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت ایران گامهای مثمرثمرتری را بردارد و عاقبت موفق شد در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس سنا بگذراند.
در روز ۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ دربار با کمک عدهای از روحانیون درباری، افسران اخراجی و عوامل خود تصمیم به اجرای طرح توطئهای علیه مصدق گرفتند. نقشه از این قرار بود که شاه در آن روز به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج میشود و اعلام نمود که این خواسته دکتر مصدق است. اراذل و اوباش وابسته به دربار هم به بهانه جلوگیری از سفر شاه در مقابل کاخ شاه تظاهرات برپا کرده تا هنگام خروج دکتر مصدق از دربار وی را به قتل برسانند ولی از آنجایی که مصدق از نقشه اطلاع یافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه با شکست روبرو شد. با این حال همان زمان، سرتیپ افشار طوس رییس وفادار شهربانی دکتر مصدق، به وسیله عمال دربار و افسران اخراجی به قتل رسید.
به علت اختلافات شدید مجلس با دولت دکتر مصدق، و به دنبال استعفای بسیاری از نمایندگان مجلس، دولت اقدام به برگزاری همهپرسی در سطح کشور کرد تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همهپرسی که البته به خاطر همزمان نبودن زمان انتخابات در تهران و شهرستانها، و همچنین جدا بودن محل صندوقهای مخالفان و موافقان انحلال مجلس مورد انتقاد بسیاری از منتقدان قرار گرفت، در حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای مثبت دادند و مجلس در روز ۲۳ مرداد ۱۳۳۲ رسما منحل شد.
در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ طبق نقشهای که بعدها مشخص شد سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت ملی مصدق کشیده بودند، شاه دستور عزل دکتر مصدق را صادر کرد و رییس گارد سلطنتی خویش، سرهنگ نصیری را موظف نمود تا با محاصره خانه نخستوزیر، فرمان را به وی تحویل دهد. همچنین نیروهایی از گارد سلطنتی مامور بازداشت عدهای از وزرای دکتر مصدق شدند ولی نیروهای محافظ نخستوزیری در یک حرکت غافلگیر کننده رییس گارد سلطنتی و نیروهایش را خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتای ۲۵ مرداد به شکست انجامید. در روز ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ دولتهای آمریکا و انگلیس با اجرای نقشه دقیقتری دست به کودتای دیگری علیه دولت ملی دکتر مصدق زدند که این بار باعث سقوط دولت وی شد.
با پیروزی کودتا، در روز ۲۹ مرداد دکتر مصدق و یارانش خود را به حکومت کودتا به رهبری سپهبد زاهدی تسلیم کردند. دکتر مصدق بعدها در دادگاه نظامی، با برملا کردن اسرار کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد چهره کودتاچیان را نزد جهانیان رسوا کرد اما در پایان دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کردند و پس از گذراندن ۳ سال زندان، به ملک خود در احمدآباد تبعید و حصر خانگی شد و تا آخر عمر تحت نظارت همان جا ماند. در سال ۱۳۴۲ همسر دکتر مصدق، خانم ضیاءالسلطنه، در سن ۸۴ سالگی درگذشت و دکتر مصدق را بیش از پیش در غم فرو برد. حاصل ازدواج وی و دکتر مصدق ۲ پسر و ۳ دختر بود. دکتر مصدق چهارده سال پایان عمر را در زندان و حصر خانگی دور از مردمی که به آزادی واستقلال آنها عشق میورزید گذراند اما هرگز قلب او از امید به پیروزی نهضت ملی ایران خالی نشد ولی تا آخرین لحظه زندگی پر افتخارش همچنان در برابر استعمار واستبداد استقامت بخرج داد و هرگز تسلیم یاس نگردید. برای مبارزان نهضت ملی مقاومت مصدق در پایان عمر بسیار آموزنده بود وآنها را به راه ومکتب او دلگرم میساخت.
او که با تمهیدات استعماری از خیل وفاداران وسربازان ملی بدور افتاده نه تنها تسلیم نشد بلکه از درون زندان خطرات را بجان خرید وبا راهنمائیهای خردمندانهاش نشان داد که تا چه حد نسبت به آینده نهضت ملی ایران احساس مسئولیت میکند تا اینکه سرانجام به قهرمانان تاریخ پیوست و پاسداری از مکتب وراه خودرا به نسل جوان سپرد به نسلی که بارها خطاب به آنان از زندان نوشته بود: «امید و آتیه ملت ایران به نسل جوان است» . و یکبار هم خطاب به آنان ذیل نامهای به سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران پس از تقدیر و دلجوئی از دانشجویان و قبل از امضاء نگاشت: «کسی که شما را دوست دارد» . رهبر فقید نهضت ملی شدن نفت ایران سلسله جنبان مبارزهای در سراسر خاورمیانه گردید که استعمار را در بسیاری نقاط از پای درآورد.
دکترمصدق وصیت نمود که فقط فرزندان و خویشاوندان نزدیک او را تشییع کنند و او را درمحل شهدای 30تیر دفن نمایند. این بود آخرین آرزوی مصدق بزرگ، که میل داشت جسدش در کنار اجساد شهدای نهضت ملی ایران بیارامد ولی از اجرای آخرین آرزوی او هم جلوگیری کردند و در نتیجه، پیکرش توسط فرزندان و آیت الله زنجانی، دکتر سحابی، داریوش فروهر و چند تن دیگر از اعضا جبهه ملی که تعدادشان بیش از 30تا35 نفرنبود طی مراسمی ساده در همان روز 14اسفند1345 در خانهاش دفن گردید. تاریخ ایران قبل و بعد از مصدق نخست وزیر زیاد دیده اما هیچکس مصدق نبوده و نمیشود بسیاری از نخستوزیران بعدی در ایران درگذشتند و غالباً به حالت تبعید در ایران دفن نشدند و بجز اعضای خانواده، کسی بر قبر آنها حاضر نمیشود اما دکتر مصدق در همین خاک خفته است و در این 52سال که از درگذشتش میگذرد هر ساله، مردم بر سر مرقد او حاضر و به او ادای احترام. همچنان نام او زنده است در قاهره پایتخت مصر یکی از بهترین خیابانهای آن شهر بنام دکتر مصدق نامگذاری شده است.
مخالفین مصدق او را انگلیسی خواندند! روسها او را نوکر امپرایالیسم آمریکا لقب دادند! انگلیسیها او را کمونیست نامیدند! ولی بالاخره معلوم شد که مصدق یک قهرمان ملی است و بدون پشتیبانی هیچ دولت بیگانهای برای استقلال و آزادی وطن خود کوشید. از گفتار و سخنان دکتر مصدق:
1-من میخواهم در راه وطن شربت شهادت به چشم، من میخواهم در راه وطن بمیرم، من میخواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن بشوم، من تا اآخر عمر برای دفاع از وطن حاضر میباشم.
2-لعنت بر من و هر کس دیگر که در این زمان خرج چندین خانوار این ملت فقیر را صرف آوردن دکتر از خارج بنماید، من خاک پای این ملتم.
3-حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم آن نیست بلکه استفاده صحیح از منابع کشور جهت رفع فقر و ایجاد رفاه برای شهروندانش است.
کد مطلب: 173657