گروه جامعه: یورونیوز در گزارشی نوشت: در ماه اوت سال ۲۰۰۳، پانزده هزار نفر در فرانسه در اثر گرما جان خودشان را از دست دادند در حالی که دمای هوا حداکثر ۴۴ درجه سانتیگراد بود ولی در مناطق گرمسیر ایران، دمای هوا گاهی به ۶۰ درجه سانتیگراد هم میرسد بیآنکه کسی در اثر گرما جانش را از دست بدهد. دیروز (یکشنبه)، حداکثر دمای هوای لندن ۲۴ درجه و حداکثر دمای هوای پاریس ۲۷ درجه سانتیگراد بود ولی دمای اهواز به ۴۷ درجه سانتیگراد و دمای قلعهگنج، شهری در جنوب استان کرمان، به بالای ۵۰ درجه سانتیگراد رسید ولی گرما موجب مرگ و میر در این دو شهر جنوبی ایران نشد. مردم مناطق کویری و جنوبی ایران چگونه از گرما میگریزند و در برابر دمای طاقتفرسای هوا دوام میآورند؟ چرا گرمشدن عمومی کره زمین، در شهرهای پیشرفته اروپایی مخل زندگی مردم و گاه مرگآفرین است ولی در شهرهای نه چندان پیشرفته مناطق گرمسیر ایران چنین تبعاتی در پی ندارد؟
یک کارشناس محیط زیست و منابع آبی، معتقد است آبتنی روشی اساسی برای مقابله با گرما نیست و مناطق پرآب هم در مواجهه با هجوم گرما، لزوماً آسایش اقلیمی بیشتری در بر ندارند. محمدعلی حامدی، میگوید: «وقتی دمای تهران و بندرعباس ۳۵ درجه است، رطوبت بالای بندرعباس، موجب دشواری تحمل گرما در قیاس با تهران میشود. در شهرهای مرطوب اروپایی هم وقتی که دمای هوا ناگهان بالا میرود، رطوبت بالا مخل آسایش اقلیمی است. آب به تنهایی برای آسایش اقلیمی کافی نیست و آبتنی یک روش اساسی برای مقابله با گرما نیست. الان در لندن و پاریس و سایر شهرهای اروپایی، مردم در میادین شهر دور حوضها جمع میشوند و تنی به آب حوض و آبنماها میزنند ولی این روش استانداردی برای مقابله با گرما نیست. تازه این روش مشکلات بهداشتی هم دارد. آبتنی در رودخانهها هم مشکلات خاص خودش را دارد؛ چراکه مستلزم آموزش شنا در رودخانه و حضور نجات غریق و در نظر گرفتن مناطق ویژه برای شنا کردن است.»
زندگی شبانه
در حالی که اخیراً بحث زیست شبانه با مخالفت پلیس و برخی از مقامات حکومتی ایران مواجه شده، ولی زندگی شبانه یکی از راههای مردم مناطق گرمسیر ایران برای فرار از گرماست. در شهرهایی نظیر اهواز و بندرعباس، که دما و رطوبت هوا در طول روز آزاردهنده است، اکثر مردم در طول روز، تا وقتی که مجبور نباشند، از خانه خارج نمیشوند. مردان معمولاً پس از غروب آفتاب در قهوهخانهها دور هم مینشینند و چای مینوشند و قلیان میکشند و گپ میزنند. فاطمه، زنی جوان از اندیمشک خوزستان، درباره حیات شبانه در استان خوزستان میگوید: «بسیاری از مردم خوزستان، در ماههای گرم، پس از غروب آفتاب از خانه خارج میشوند. یعنی در خوزستان، زندگی شبانه پررنگ است و مردم از ظهر تا غروب کمتر بیرون میآیند مگر اینکه مجبور باشند. در واقع جدا از کسانی که در طول روز مجبورند در محل کارشان باشند، گردش و تفریح مردم غالباً با آغاز شب آغاز میشود.» دکتر حامدی هم زندگی شبانه و کاستن از زمان فعالیت در طول روز را راهی برای فرار از گرما میداند و میگوید: « در خوزستان و بوشهر و بندرعباس، از ساعت ۱۲ ظهر تا ۶ یا ۷ عصر، زندگی در حوزه بیرون از خانه تقریبا تعطیل است. حتی ادارات هم خودشان را با این شرایط تطبیق میدهند. ادارات از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ ظهر کار میکنند و بعد تعطیل میشوند و دوباره از ۴ یا ۵ عصر دو سه ساعت دایرند. زندگی تا حد زیادی شبانه است. در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه هم زندگی شبانه رایج است. این یعنی تطبیق زندگی با آب و هوای گرم.» منوچهر هم درباره ساعت کار ادارات در بندر عسلویه میگوید: «از یازده و نیم تا ۳ بعد از ظهر که ساعات اوج گرماست، کار تعطیل است. ادارات عسلویه، صبح از ۶ تا یازده ونیم، بعد از ظهر هم از ۳ تا ۷ فعالاند.»
کوچ و ییلاق
کوچ و ییلاقنشینی، از قدیمالایام یکی از راههای مقابله با گرما در ایران بوده است. ییلاقنشینی بیشتر در میان عشایر ایران متداول است ولی سنت پناه بردن به ییلاق، در بین مردم شهرها هم هنوز رایج است. در تهران، اقشار مرفهی که در مناطق ییلاقی شمال تهران هم خانه دارند، تابستانها را در شهرها و روستاهایی مثل لواسان و اوشان و فشم و میگون و کن و سولقان سپری میکنند. اقشار متوسط هم، برای فرار از گرمای تابستان تهران، اواخر هفته بعضاً چند ساعتی را در این مناطق سر میکنند. در بم نیز، معمولاً وقتی که دمای هوا به ۴۰ درجه میرسد، بسیاری از مردم به منطقه ییلاقی دهبَکری پناه میبرند تا از شر گرمای تابستان در امان باشند. با این حال ییلاقنشینی درازمدت، با اقتضائات زندگی مدرن سازگار نیست و اکثر شهرنشینانی که برای رهایی از گرما به مناطق ییلاقی ایران میروند، نمیتوانند بیش از چند ساعت یا حداکثر یکی دو روز آخر هفته را در این مناطق سر کنند. دکتر حامدی درباره کوچ و ییلاقنشینی میگوید: «در قدیم عکسالعمل سنتی جامعه محلی به گرمای شدید تابستانه، کوچ بود. یعنی مردم به مناطق ییلاقی کوچ میکردند. اگر مردم ایران در مناطق قشلاقی باقی میماندند، آنها هم در اثر گرما تلفات میدادند. ولی امروزه دیگر نیازی به کوچ نیست و مردم دمای محیط زندگیشان را با استفاده از وسایل تکنولوژیک پایین بیاورند.» بر همین اساس به نظر میرسد که رایج نبودن استفاده از وسایل سرمایشی در خانههای اکثر مردم در قاره ییلاقی اروپا و نیز ممانعت زندگی شهری مدرن از کوچ کردن مردم ِ شهرهای گرمازدۀ اروپایی به مناطق ییلاقیتر این قاره، در مرگ و میرهای تابستانه اروپا موثر است.
گرماگریزی تکنولوژیک یا تطبیق بیولوژیک؟
در حالی که در پیشرفتهترین شهرهای اروپایی، اکثر مردم در خانههایشان کولر ندارند، در روستاهای دورافتاده و محروم مناطق کویری و گرمسیر ایران، کمتر خانهای را میتوان پیدا کرد که بیکولر باشد. آرش درباره روستاهای بم میگوید: «در قدیم مردم در خانههایشان کولر نداشتند و برای مقابله با گرما، خانههایشان را از خشت و گل میساختند. عرض دیوارهای کاهگلی ۱ تا ۱ونیم متر بود و همین مانع ورود گرما به خانهها میشد. اما امروزه دیوار خانهها نازک است و در عوض همه در خانههایشان کولر دارند. در بم هنوز خانههای کاهگلی زیاد است. کولر در خانه کاهگلی، به خنک شدن مضاعف خانه کمک میکند. کولرها در بم اکثراً آبی است چونکه رطوبت بم بالا نیست. ولی بعضی هم اسپیلت (کولر گازی جدید) دارند.»
اکرم، مدیر داخلی یکی از هتلهای شهر بزرگ و بسیار گرم قلعهگنج در جنوب استان کرمان، میگوید: «امسال دمای قلعهگنج تا ۵۹ درجه هم رسیده. مردم در خانه اسپیلت و بعضاً کولر گازی قدیمی دارند. از کولر آبی نمیشود استفاده کرد چون هوا شرجی است.» منوچهر هم میگوید همه مردم عسلویه، چه فقیر و چه ثروتمند، در خانههایشان کولر اسپیلت دارند. سینا هم میگوید در خوزستان کولرها عمدتاً اسپیلت است و دیگر کسی از کولر گازی قدیمی استفاده نمیکند. استفاده از کولر آبی هم در خوزستان، به علت شرجی بودن هوا، بیفایده است.
اینکه استفاده فراگیر از کولر در شهرها و روستاهای گرمسیر ایران و فقدان چنین امری در اکثر شهرهای اروپایی، ناشی از مصرف بالای انرژی در ایران است یا نه، سوالی است که دکتر حامدی در پاسخ به آن میگوید: « این تفاوت نه ناشی از مصرف بیشتر انرژی توسط ما ایرانیان بلکه برخاسته از سبک زندگی متفاوت ما و اروپاییهاست. یعنی ما خودمان را با شرایط اکولوژیکی گرمسیری جنوب ایران، تطبیق دادهایم. اروپاییها طی سالهای متمادی با گرمای چندانی مواجه نبودهاند که بخواهند از تکنولوژی برای رهایی از گرما استفاده کنند. میانگین درازمدت دمای لندن هیچ وقت از ۲۴ درجه بالاتر نمیرفت که نیازی به استفاده از وسایل سرمایشی داشته باشند. یعنی سبک زندگی مردم اروپا با میانگین درازمدت دما و بارش شهرهایشان تنظیم شده. سبک زندگی با شرایط درازمدت اقلیمی تطبیق پیدا میکند و به همین دلیل وقتی دمای پاریس ناگهان ۳۹ درجه میشود، ساختار زندگی مردم پاریس به هم میریزد. در حالی که دمای ۳۹ درجه در اهواز و بسیاری از شهرهای گرمسیر ایران، دمایی است که مردم در درازمدت با آن مواجه بودهاند و توانستهاند خودشان را با آن تطبیق دهند. طبیعتاً در شرایط جدید، انرژی بیشتری هم برای مقابله با گرما مصرف میکنیم. ولی علت اصلی آسیبپذیری کمتر مردم مناطق گرمسیر ایران در برابر گرما، در قیاس با مردم اروپا، همان مواجهه درازمدت مردم با گرما و ناگهانی نبودن افزایش دما در این مناطق است. یعنی شرایط زیستی در مناطق گرمسیر ایران با میانگین درازمدت اقلیمی این مناطق تطبیق یافته است. در مجموع در اثر گرمایش زمین، عدم تطابقی بین میانگین درازمدت دمای بسیاری از مناطق و وضع کنونی آن مناطق پدید آمده. این عدم تطابق، در اروپا بیشتر از خاورمیانه است.» اما فاطمه از اندیمشک، درباره آسیبپذیری کمتر مردم خوزستان در برابر گرما، در قیاس با مردم اروپا، به نکته ظریفی اشاره میکند: «در خوزستان عملا دو فصل وجود دارد: پاییز و تابستان. به همین دلیل مردم به این آب و هوا عادت دارند. این طور نیست که تابستان داغ بعد از یک زمستان سرد از راه برسد. در نتیجه گرمای تابستان آن قدرها هم تحملش دشوار نیست.» آرش از بم، درباره کارگران غیربومی این شهر میگوید: « کارگرانی که از مشهد و سایر شهرهای خراسان به اینجا میآیند، فقط شش ماه دوم سال را در بم میمانند. در شش ماه اول سال دوام نمیآورند. یعنی بعد از عید نمیتوانند کار کنند. بدنشان به این گرما عادت ندارد.»
اکرم هم درباره قدرت تطبیق مردم قلعهگنج با گرمای شدید این شهر میگوید: « اینجا بچهها در گرما به دنیا میآیند و در گرما بزرگ میشوند. ما اینجا در زمستان اصلاً لباس گرم نیاز نداریم. زمستان اینجا برای کسی که بومی این منطقه نیست، عین بهار است ولی مردم قلعهگنج در هوای بهاریِ زمستانِ این شهر، احساس سرما میکنند. یعنی سرما آنها را اذیت میکند ولی گرما نه چندان. گاهی که دمای هوا به ۶۰ درجه نزدیک میشود، زنان دستفروش همچنان در خیابان نشستهاند و کار میکنند. کنار دستشان هم دبههایی است که داخل آنها یخ قرار دارد. شبها آب را در فریزر میگذارند تا یخ بزند، صبح هم یخها را داخل دبهها یا بنکههای آب میگذارند و به محل دستفروشیشان میآیند. زندگی این جا به همین شکل جریان دارد و بدن مردم به این دمای بالا عادت کرده.» مقاومت در برابر گرما، مثل بسیاری از پدیدههای زیستی دیگر، تا حدی مشمول تبیینهای داروینیستی میشود و لااقل در کوتاهمدت محصول به کار بستن عقلانیت بشر نیست. آقای حامدی در توضیح این نکته میگوید: «بحث تطبیق بیولوژیکی هم مهم است. در مناطق استوایی که هوا گرم و مرطوب است و مردم در طول سال با شرجی ۹۰ درصد مواجهاند، تطبیق بیولوژیک نقش مهمی در ادامه حیات و امکانپذیر شدن زندگی روزمره دارد. یعنی فقط بحث سبک زندگی مطرح نیست. تطبیق و طاقت بیولوژیک هم در کار است.»