گروه سیاسی: روزنامه کیهان یکی از تیترهای اصلی امروز خود را با عنوان «اظهارات جنجالی هاشمی صدای اصلاحطلبان را هم درآورد» اختصاص داد و با پوشش اظهارات افرادی چون عباس عبدی، محمد علی ابطحی و کواکبیان، که انگار آنان، نمادها یا سخنگویان اصلاحطلبان! هستند، در ابتدای گزارش خبری خود آورده است: «اظهارات ساختارشکنانه و جنجالی هاشمی رفسنجانی در سالگرد ورود امام به میهن در فرودگاه مهرآباد علاوه بر جریانهای سیاسی، نمایندگان و شخصیتهای اصولگرا مورد اعتراض اصلاحطلبان نیز قرار گرفته و آنان تاکید کردند هاشمی در این میان به دنبال منافع شخصی است.» این روزنامه سپس اظهارات این افراد علیه هاشمی را به طور ویژه پوشش داه است.
از سوی دیگر عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: یادداشت آقای عباس عبدی در رد و نفی سخنان آقای هاشمی رفسنجانی مورد استقبال خیلی ها قرار گرفت... در بخش دیگری از این نقد آمده است: چند ایراد به نقد ایشان وارد میدانم و گمان میکنم نتایجی که آقای عبدی گرفته اند محصول مقدمه غلطی است که چیده اند. آقای هاشمی گفتهاند چرا شخصی که شبیهترین فرد به بنیانگذار جمهوری اسلامی است را رد صلاحیت کرده اند و آقای عبدی همین سخن را نشانه قومیگرایی دانسته اند و گفته اند صلاحیت ربطی به انتساب به یک خاندان ندارد. سخن درستی است اما به شرطی که منظور آقای هاشمی از شباهت صرفا شباهت ظاهری بوده باشد که به نظر میرسد این گونه نیست.
در خاندان امام خمینی هستند کسانی که از حیث ظاهر شباهت بیشتری به بنیانگذار انقلاب دارند. من فکر میکنم منظور آقای هاشمی از شخصیتی که اشبه به امام است شخصی است که به لحاظ منش و روش به امام نزدیک تر از دیگران است. البته که شباهت ظاهری نیز ممکن است در این ماجرا نقش پررنگی داشته باشد اما شرط کافی نیست. فی المثل اگر سیدحسن خمینی هیچ شان و منزلت علمی ای نمی داشت و در حوزه علمیه صاحب جایگاهی نبود و هم چنین با انقلاب و قضایای سیاسی نیز بیگانه بود بازهم آقای هاشمی ایشان را اشبه به امام خطاب میکرد؟ پاسخ این پرسش قطعا خیر است.
علاوه بر این ها آقای هاشمی یک سیاستمدار پراگماتیست به معنای حقیقی کلمه است. باید بدانیم او با چه کسانی سخن میگوید. مخاطب سخنان آقای هاشمی کسانی هستند که در این سال ها بیشترین بهره را از شبیه سازی تاریخی گرفته اند. کسانی که با شبیه سازی جریانات چندسال پیش به تاریخ صدر اسلام آقای هاشمی و امثالهم را به کسانی که روزگاری در رکاب پیامبراسلام شمشیر میزدند و سرانجام به سودای ریاست و صدارت به جبهه دشمنان رسول خدا پیوستند تشبیه میکردند.
آقای هاشمی که با بشیریه و داریوش شایگان سخن نمی گوید با کسانی حرف میزند که گوش هایشان صرفا با چنین ادبیاتی آشناست و اتفاقا به کارگیری چنین ادبیاتی نشان از هوشمندی آقای هاشمی دارد. ضمن این که تودههای مردم نیز این ادبیات را خوب درک میکنند. پیش کشیدن بحث بدهکار و طلبکار را هم باید در چنین زمینه ای فهم کرد. این را هم نباید از نظر دور داشت که آقای هاشمی از همه تریبونهای رسمی محروم است و به ناچار باید سخن خود را به گونه ای تدارک ببیند که به گوش همگان برسد.
نویسنده در خاتمه نوشته است: به نظر میرسد بخشی از تندی سخنان آقای هاشمی به همین موضوع برمی گردد. تا چند سال پیش آقای هاشمی مشهور بود به این که دفاعش از دیگران و حتی مدیران زیر دستش را علنی نمی کند و به جای هیاهو به راه انداختن سعی میکند از قدرت لابی گری اش استفاده کند و به همین دلیل بود که او را سیاستمدار پشت پرده میخواندند. این که امروز او صراحتا از عقایدش سخن میگوید دو دلیل میتواند داشته باشد یا این که به قول خودش دیگر قدرتی ندارد که برای رد صلاحیت ها به کسی فشار بیاورد و یا این که از همه امکاناتش برای پیشبرد مقاصد سیاسی اش بهره گرفته است و دیگر چاره ای جز سخن گفتن صریح و هشدار آشکار باقی نمانده است.