این کارگردان سینما که مسوول آموزش مدرسه ملی سینماست در پاسخ به ضرورت تاسیس این مدرسه،نوشتاری را اختصاصا در اختیار بخش سینمایی ایسنا گذاشت و صحبت مشروح در این زمینه را به بعد موکول کرد.در متن کامل یادداشت کارگردان «نیاز»، «مصائب شیرین»، «روغن مار» با تیتر" مدرسه ملی سینما؛ پاسخ به کدام ضرورت؟" آمده است:
«دعوای امروز دنیا بر سر تسخیر چشمها و گوشهاست.
موبایلها، تبلتها و تلویزیونها بیشتر در تصرف کدام امواج هستند؟
چشمها و گوشها به مغزها راه دارند. مغزها به دستها و پاها فرمان میدهند. گام نهادن در کدام مسیر؟ دست زدن به کدام انتخاب؟ امواج برتصمیمها تاثیر میگذارند. تصمیمها بر جابهجاییها اثر میگذارند: جابه جایی قدرت.جابه جایی ضعف. جا به جایی ثروت.جابه جایی فقر.
مملکتی که هنر به رونق نداشته باشد به رسانههای به رونق دست پیدا نمیکند و مملکتی که رسانههای به رونق نداشته باشد به امواج اثرگذار دست پیدا نمیکند.آیا ما مصمم به تقویت بنیه هنری کشور هستیم؟ آیا قبول داریم که سینما برآیند همه هنرهاست؟ آیا قبول داریم که دانایی سینمایی منحصر به تولید فیلم نیست و این دانایی در همه جا از طراحی یک نرم افزار تا تولید یک بازی رایانهای تا راهاندازی یک کانال تلویزیونی به کار میآید؟ کدام دانایی تشخیص میدهد که برای فراگیر و اثرگذار کردن یک کانال تلویزیونی باید اجرای هر برنامه از متن، مجری، دکور، نور و زمانبندی، ضرباهنگ و توالی برنامهها و ساختار روزانه چگونه باشد و هفته، ماه و سال آن چگونه باید سامان یابد؟
این کدام گونه دانایی جز دانایی سینماییست که میتواند همه هنرها اعم از موسیقی ،شعر،قصهنویسی،هنرهای تجسمی،ادبیات نمایشی، طراحی صحنه ولباس،بازیگری و کارگردانی را یک جا جمع کند و از ترکیب آنها یک اثر هنری یا یک رسانه نیرومند بسازد؟
ما برای شناسایی، تقویت، آموزش، انتقال و توسعه این دانایی چه کردهایم و چه برنامهای داریم؟
مدرسه ملی سینما برای پاسخ دادن به این سوال و این نیاز و این ضرورت ملی تاسیس شده است.
گرد هم آمدن بخش بزرگی از کار کشتهترین نیروهای حرفهای و هنرمندان برگزیده سینمای کشور در یک نهاد آموزشی/کارگاهی و همکاری آنها برای توسعه دانایی سینمایی و تقویت سایر نهادهای آموزشی چه حاصلی جز خیر و برکت میتواند داشته باشد؟
آیا بهتر نیست نیروهای حرفهای مولد، موفق و دهها بار جایزه گرفته و تحسین شده را به جای آنکه رها کنیم تا بتدریج از صحنه گیتی محو شوند، قدر بدانیم و برای آنها جایگاهی در خور فراهم کنیم که بتوانند دانستهها و آزمودههای خود را به نسلهای بعد منتقل کنند و در بازاموزی نیروهای موجود و کمک به ارتقاء سطح کیفی تجهیزات و محصولات کشور موثر واقع شوند؟
چه کسی از این اتفاق خوشحال نمیشود؟
تاسیس مدرسه ملی سینما پاسخ به یک ضروت تاریخی و راهبردیست.
بیتردید همه انها که از تاراج دهها میلیون مخاطب ایرانی توسط ماهوارهها و بازارهای سیاه ویدیویی در رنج هستند و آرزوی ارتقاء سطح کیفی نیروی انسانی،تجهیزات و آثار دیداری شنیداری داخلی را دارند و به سروسامان یافتن منظومه تهیه، تولید، توزیع و نمایش سینمای ایران علاقمند هستند و هویت را نه مشکل که راه حل میدانند از تاسیس و راهاندازی مدرسه ملی سینما خوشحال خواهند شد.»