یکی از ساکنان خیابان برادران مظفر به «وقایعاتفاقیه» میگوید: «پیش از ظهر بود که صدای دعوا و درگیری شنیدیم و وقتی بیرون را نگاه کردیم، دیدیم عده زیادی از دستفروشهای اطراف چهارراه ولیعصر به داخل خیابان ما هدایت شده بودند و درگیری بین آنها و نیروهای شهرداری و مأموران انتظامی بالا گرفته بود. تا چندین ساعت بعد که باران هم شروع شد، آنها با همان وضعیت در خیابان بودند.»او ادامه میدهد: «تا الان که عصر است، خیلی از دستفروشها در خیابان ما ایستادهاند و ما نمیدانیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد فقط امیدواریم دستفروشها را اینجا مستقر نکنند چون برادران مظفر تا حد زیادی اداری و مسکونی است و جای خوبی برای دستفروشی بهنظر نمیرسد.»
هیچکس ما را نمیخواهد
فقط ساکنان خیابان برادران مظفر نیستند که با حضور دستفروشها مشکل دارند؛ گویا مأموران شهرداری و نیروهای انتظامی واقع در خیابان ولیعصر هم نمیتوانند آنها را تحمل کنند. باوجود اینکه بهنظر میرسید که امسال، وضعیت دستفروشی در خیابان جمهوری، حوالی چهارراه ولیعصر، سامانیافتهتر از سالهای گذشته است و حضور آنها طوری نیست که مانع تردد عادی مردم شود اما مثل اینکه با نزدیکشدن به شبهای آخر سال در هر صورت باید شاهد چنین درگیریهایی باشیم؛ البته به گفته خود دستفروشها و مردمی که در صحنه حضور داشتهاند، درگیری دیروز بهقدری شدید بوده که چند نفر از دستفروشها را راهی بیمارستان کرده است.
نعیم که خودش در همان اطراف بساط داشته است، میگوید: «نزدیک به ۱۰ روز پیش، مأمورهای شهرداری به سراغ ما آمدند و گفتند که باید کمکم بساطتان را جمع کنید و به جاهایی که تعیین شده بروید. این اتفاق همیشه میافتد اما نه شهرداری، جایی را که مناسب باشد در اختیار ما میگذارد و نه ما از جایمان تکان میخوریم اما دیروز صبح نهتنها نیروهای شهرداری که برخی مأمورهای نیروی انتظامی هم بالای سرمان سبز شدند و گفتند که همین حالا بساطتان را جمع کنید.»
او ادامه میدهد: «مأموران در جواب ما که آخر کجا برویم و چهکار کنیم، گفتند فعلا بروید داخل خیابان صبا یعنی همان خیابان برادران مظفر، آنهم بالای خیابان که پرنده پر نمیزند. ما آنجا را نمیخواهیم چون هیچکس رد نمیشود و نمیتوان کاسبی کرد. ما همین ۱۰ روز باقی مانده را داریم. مأمورها در جواب ما گفتند که بروید غرفههایی را که شهرداری درست کرده، اجاره کنید اما اجارهکردن آنها هم در توان ما نیست.»
۵ تا ۹ میلیون تومان برای ۱۰ روز
اشاره دستفروشها به جایی که شهرداری برایشان فراهم کرده، غرفههایی است که بین پنج تا ۹ متر هستند؛ فضایی که با یک نگاه به آن میتوان فهمید جا برای اینهمه دستفروش ندارد. کسی که به شماره تلفن نوشتهشده برای اجاره غرفهها جواب میدهد، درباره قیمت آنها میگوید: «قیمتها از پنج میلیون برای غرفه ۶ متری شروع میشود و تا ۹ میلیون میرسد؛ زمان کار هم از ۱۹ تا ۲۹ اسفند است.» او در جواب اینکه غرفهها متعلق به چه نهادی است، میگوید: «شهرداری و یک نهاد دیگر بهصورت مشترک این غرفهها را درست کردهاند که دستفروشها را ساماندهی کنند.»
با وجود اینکه او از ساماندهی حرف میزند، خود دستفروشها تمام این کارها را تلاش برای سودآوری میدانند. حسین که از شهری دور برای دستفروشی شب عید به پایتخت آمده و تمام بساطش بهوسیله مأموران از بین رفته است، در حالیکه روی زمین چمباتمه زده، میگوید: «اگر اینها میخواهند واقعا ما را ساماندهی کنند باید جایی را با قیمت خیلی مناسب در اختیار ما قرار بدهند، نه اینکه چنین پول هنگفتی بگیرند. اگر من پنج میلیون تومان پول داشتم که نمیآمدم دستفروشی. اتفاقا همه ما میدانیم که تا وقتی این غرفهها پر نشوند، شهرداری دست از سر ما بر نمیدارد، درحالیکه کف دست ما، یک مو برای کندن نیست. این غرفهها برای کاسبهایی است که مغازه یا تولیدی دارند و از این فرصت برای فروش استفاده میکنند نه ما که صبح میرویم جنس امانی میگیریم و آنقدر پول نداریم که جنس را خودمان بخریم و بفروشیم و تولیدیها هم میدانند که ما پول نداریم و بههمیندلیل، اجناس را بهصورت امانی به ما میدهند. خب، ما با این شرایط چطور غرفه چندمیلیونی اجاره کنیم، آنهم برای ۱۰ شب.»
کسی حق دارد ما را بزند؟
کاسبی دستفروشها در خیابان، غیرقانونی است اما آیا مأمورهای شهرداری تا حد ضربوشتم، اجازه برقراری قانون را دارند؟ این سؤالی است که خود دستفروشها هم میپرسند اما با زبان خودشان. بهمن که یکی از آنهاست و سرش حین درگیری با مأمورها به جایی خورده و راهی بیمارستان شده، با لهجه غلیظ کردی میگوید: «به چه حقی ما را زدند؟ ما در این بیکاری و بدبختی میخواهیم پول ببریم سر سفره زن و بچهمان. از ایلام کوبیدهام، آمدهام که بعد از ماهها از شرمندگی زن و بچهام دربیایم و حداقل کامشان در عید شیرین باشد. آنوقت مأمورها من را میزنند. به چه حقی، دست روی من بلند کردند؟ اگر من شکایت کنم، کسی از من حمایت میکند؟»
سرش بخیه خورده اما میخواهد به خیابان برگردد. میگوید: «۱۲۰ هزار تومان پول بیمارستان شده؛ با این پول میتوانستم یک چیزی برای دخترهایم بخرم. بهخدا ما اینجا یک وعده غذای درستوحسابی نمیخوریم؛ شبها توی کارگاه میخوابیم تا هرچقدر میتوانیم، پسانداز کنیم؛ آنوقت شهرداری از ما پنج میلیون پول میخواهد. ما با این پول، ۱۰ ماه زندگی میکنیم. از کجا بیاوریم بدهیم به شهرداری.»
او ادامه میدهد: «دو سال است که بیکارم؛ خیلی از همشهریهایم هم بیکار هستند. مگر ما بدمان میآید در شهر خودمان کار کنیم و اینهمه راه نیاییم تا تهران اما چهکار کنیم. کسی که برای ما کاری نمیکند وقتی هم که شب عید، فرصتی پیش میآید که یک چیزی در بیاوریم و چند ماه بخوریم، مأمورها این بلا را سرمان میآورند.»
او تنها کتکخوردۀ جمع دستفروشها نیست؛ طبق گفتههای خودش، سه نفر دیگر هم در این درگیری صدمه دیدهاند. از آنطرف، مأمورهای شهرداری هم که البته میل زیادی به حرفزدن ندارند، میگویند درگیری را خود دستفروشها شروع کردهاند و کسی آنها را نزده است و اگر هم اتفاقی برای کسی افتاده، دفاع مأمورها از خودشان بوده است. همه این اتفاقها درحالی میافتد که چند وقت پیش، شهرداری تهران اعلام کرده بود که امسال جایگاههای مشخصی برای دستفروشها قرار خواهد داد که آنها بهجای توزیع در سرتاسر شهر در چند نقطه متمرکز باشند و لطمهای هم به کارشان وارد نشود.