گروه سیاسی: جمعی از فعالین اصلاح طلب آذری از «قبح زدایی از ورود ادبیات قومیتگرایانه ضد ملی» در مواضع برخی کاندیداهای منسوب به اصلاح طلبان در انتخابات های مختلف انتقاد و در نامهای به شورای عالی سیاستگذاری ائتلاف اصلاح طلبان کشور نسبت به تبعات این رویه هشدار دادند. متن این نامه را در زیر بخوانید:
به نام ایزد یکتا
شورای عالی سیاستگذاری ائتلاف اصلاح طلبان کشور
دبیران کل احزاب اصلاحطلب و شعب استانی این احزاب
با تبریک حماسهآفرینی دوباره ملت سرفراز ایران در انتخابات روز 29 اردیبهشت 1396 و متجلی شدن بلوغ سیاسی آنها در حسن انتخاب مناصب ریاست جمهوری اسلامی ایران و اعضای شوراهای اسلامی شهر و روستا،
به عنوان جمعی از فعالان و جوانان آذری اصلاحطلب که از ابتدای نمود جریان بالنده اصلاحطلبی با آن در اندیشه و عمل، همراه بودهایم، حق و تکلیف خود میدانیم تا دغدغه خود را درباره وجهی کمتر مورد توجه قرار گرفته از انتخابات در مناطق قومیتی بهخصوص استانهای آذرینشین و عملکرد نهادهای تصمیمگیر اصلاحطلب دخیل در آن، برای اصلاح امور در آینده صراحتاً ابراز کنیم.
درحالیکه سپهر سیاسی ایران در بیست سال اخیر همواره صحنه هماوردی دو قطبی عمده اصلاحطلب و اصولگرا بوده است، با باز شدن فضای سیاسی ایران در میانه دهه هفتاد خورشیدی، افراد و جریانهای گمنام در مناطق قومیتی بهخصوص نواحی آذریزبان، ذیل عبارات پوششی چون «هویتطلبی» و بعدها «فعالیت مدنی» به اشاعه ادبیاتی ایرانگریز روی آوردند که سنخیتی با خواست مردم آن مناطق و واقعیتهای جامعه ایرانی نداشت، ولی تلاشی بود تا گفتمان جدیدی را ولو به صورت کماثر، به سپهر سیاسی ایران پرتاب کند که هرچند جایی در نهادهای رسمی قدرت برای خود باز نکرد، اندکاندک و در سایه شهرآشوبیهای کوچک و بزرگ و موجآفرینیهای عوامانه، توجه بخشهایی از جوامع قومیتی را به آن گفتمان جلب کرد، هرچند این جلب شدن توجه، بیشتر استفهامآلود بوده است تا همراهیکننده.
این جریانها در ابتدای تأسیس احزاب اصلاحطلب و جانگرفتن تشکلهای باسابقه دانشگاهی در دوره دولت اصلاحات تلاش کردند تا با تزریق چراغخاموش نیروهای جوان خود به داخل ارکان تشکلهای سیاسی و دانشجویی فوقالذکر، به تدریج این تشکلها را دچار نوعی استحاله و انحراف به سمت امیال و شعارهای گسل زای قومیتی و مرکزگریز خود کنند. هدف اصلی این پروژه، ایجاد سابقه بهظاهر اصلاحطلبانه برای نیروهای مذکور و نیز ایجاد روابط و کسب اعتبار، آن هم به خرج چهرهها و تابلوهای سیاسی اصلاحطلب بود که اتفاقاً مشی و خط سیاسی آنها انطباقی هم با اندیشه پنهان آن قومیتگرایان نداشت. در مواردی، چنین فرایندی در اردوگاه اصولگرایی نیز مشاهده شده است.
امروز و پس از گذر سالها، تعدادی از آن قومیتگرایان، تصمیم گرفتهاند تا شانس خود را برای حضور مستقیم در انتخابات مختلف نواحی قومیتی امتحان کنند. این افراد شهامت کافی ندارند تا با گفتمان صریح مرکزگریز خود به میدان بیایند و نیک میدانند که در فضای سیاسی بهشدت دوقطبی فعلی ایران، عنوان «کاندیدای مستقل» نیز برای آنها پوشش لازم و رأیآوری نخواهد داشت. از این رو در گامهای نخستین، با تأسی به گذشته و احیای روابط پیشین، برای عرضه خود، به درون اسب تروایی رفتهاند که نمود بیرونیش بهظاهر «اصلاحطلبانه» و در مواردی نیز «منطقه-شهرگرایانه» است. سو استفاده از عباراتی چون «نماینده جوانان»، «حمایت از دولت»، «اصلاحطلبی پیشرو» ، «دوستداری محیط زیست»، «دفاع از حقوق شهروندی»، «تلاش برای توسعه اقتصادی شهر و منطقه» و موارد مشابه نیز پیرایههای چنان اسب تروایی است.
در این میان و در انتخابات اخیر، خطای بزرگ و غیرمسئولانه تصمیمسازان ائتلافهای اصلاحطلبان در استانها این بود که در هیاهوهای رایج نزدیک انتخابات و در کشاکش فرایند تأیید صلاحیتها و احیاناً در فقدان کاندیداهای شاخص جریان خود که در صحنه حاضر نبودهاند، ناچار به این کاندیداهای غیراصلی که با چراغ خاموش، تا مراحل میانی بازی انتخابات پیش آمدند، اقبال نشان دادند و آنها را در لیست انتخاباتی حوزههای مختلف مناطق قومیتی قرار دادند و چه بسا افراد متخصص شایستهای نیز که علیرغم عدم وابستگی به احزاب و تشکلهای اصلاحطلب، دارای حسن اشتهار و سلامت سیاسی و نزدیکی فکری به جریان اصلاحات بودند، قربانی برخی چانهزنیها و ایجاد سهمهای کاذب و روابط پنهان شده و وادار به کنارهگیری و انصراف از کاندیداتوری شدند.
در انتخابات اخیر شوراها شعارهای قومیتگرایانه اصلی کاندیداهای مذکور، در آخرین روزهای منتهی به انتخابات رخ داد. این افراد قطعاً در آن مقاطع زمانی هیجانی، بر روی موجآفرینیهای پوپولیستی و ناصواب هویتی بهخصوص از طریق شبکههای اجتماعی، حساب ویژهای باز کرده بودند.
سؤال و انذار فعالان آذری نگارنده این نامه و بسیاری شهروندان دیگر اعم از آذری یا غیر آذری از زعمای احزاب اصلاحطلب و تصمیمگیرندگان استانی ائتلاف اصلاح طلبان این است که آیا بهطور مثال «آموزش به زبان اقوام» (و نه آموزش زبان اقوام) یا نامیدن اقوام با پیشوند «ملت» جزو برنامه ها، شعارها و ادبیات اصلاحطلبان و دولت است؟ و اگر پاسخ «نه» است، که قطعاً از نظر ما چنین است، چگونه افراد منادی چنین شعارهایی، راه گم کرده، وارد لیست ائتلاف اصلاحطلبان شدند؟ اگر این افراد دارای تمایلات و گرایشهای اصلی اینچنینی هستند که هستند بایستی در لیستی دیگر و با تابلو و شناسنامه قومیتگرایی به عرصه انتخابات بیایند که در انتخابات اخیر نیز علیرغم حضور در لیست اصلاحطلبان و استفاده غیر اخلاقی از آراء اصلاحطلبی، تنها با کسب رأی چندهزار نفری «پایه» اصلاح طلبان در هر شهر، با پاسخ قاطع «نه» شهروندان آذری شهرهای مختلف به وجهه قومیت گرای خود مواجه شدند.
از طرفی دیگر و علیرغم اینکه این کاندیداها با پروسه و فرایند تدلیسی فوق تمایل و اراده کسب رأی از بدنه اصلاحطلبان را دارند، عدم نظارت و عدم ممانعت ژرفاندیشانه و مسامحه و بعضاً حمایت زعمای استانی سابق و جدید تشکلهای اصلاحطلب از این افراد چه توجیهی دارد؟ اگر گروهی از زعما در رودربایستیهای متعارف فردی و حزبی گرفتارند که این کوتاهی و غفلتی نابخشودنی است. این زعما بایستی توجه داشته باشند که مردم عادی علیرغم بلوغ سیاسی غالباً در انتخابات اینچنینی با افراد آشنایی کامل ندارند و عمدتاً به صورت یکپارچه به لیست اصلاحطلبان رأی می دهند. با توجه به این موضوع آیا چشمپوشی و مشارکت در رأیآوری احتمالی کسانی که در دل و مخیلهشان باوری دیگر دارند، اما رأیشان را از اعتبار شناسنامه اصلاحطلبان و سیدمحمد خاتمی جمع میکنند، اخلاقی و مسئولانه است؟ آیا تجربه «راستگویان شورای شهر تهران» در دوره قبل برای اصلاحطلبان کافی نبوده است؟
اگر برخی دیگر از این زعما تصور دارند میتوان با چنین رویهای و با چشمپوشیهای مصلحتی، رأیی ولو ناچیز از قومیتگرایان به دست آورند، سخت در اشتباهند. عملکرد قومیتگرایان ایرانستیز در چندین انتخابات گذشته و ناسازگاریهای آنها با کلیت جریان اصلاحطلبی که در قالب تبلیغات منفی و اغتشاش و حمله به ستادها و مراسم سخنرانی اصلاحطلبان بروز یافته است، گواه این مدعا است.
اصلاحطلبان پیشرو قاعدتاً از خاطر نبردهاند که حضور نابهنگام کاندیدایی در انتخاباتی حساس و تعیینکننده و سو استفاده جریان قومیت گرا از این حضور، چگونه سبب هدایت بخش قابل توجه آرای مناطق آذری به سمتی جز کاندیدای اصلی اصلاحطلبان شد که نتیجهاش، هشت سالی بود که همه میدانیم.... تنها یک سال پس از این موضوع، غائلهای مشکوک با دستاویز قومیتی، مشکلی امنیتی نیز برای این مناطق رقم زد. همچنین به کار بردن ادبیات قومیت گرایانه توسط چهرههای منتسب به اصلاحطلبان در مجلس از دیگر نمودهای چنین خطاها و مسامحههای برخی افراد ذیل مجموعه اصلاحطلبی بوده است که صرفاً به تنشها و حساسیتهای غیرواقعی و غیر موجه دامن زده و خیری برای ایران و اصلاحات ندارد.
در پایان، اینجانبان در ارتباط با انتخابات شوراها مجدانه از دبیران کل و اعضای شورای مرکزی احزاب اصلاحطلب و همچنین چهرهها و رهبران جریان اصلاحطلبی تقاضا داریم تا با بررسی عملکرد استانها و مصادیق موجود، از تکرار موارد مشابه در انتخاباتهای بعدی و سو استفاده از شناسنامه اصلاحطلبی به کام قومیتگرایان و افراد و جریانات واگرا، جلوگیری نمایند و با ممانعت از «قبح زدایی از ورود ادبیات واگرایانه ضد ملی» به گفتمان و حرکت اصیل اصلاحطلبی در نواحی قومیتی، کلیت آن را از انگ میدان دادن به چنین جریانهایی مصون نگاه دارند.
1. محمد آمره- روزنامه نگار اصلاح طلب
2. مهدی اکبری فر- روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب
3. سعید بهرامی زاد- فعال دانشجویی اصلاح طلب و عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز
4. شهمیرزاد پهلوانی علمداری-رئیس وقت شاخه دانشجویان جبهه مشارکت آذربایجان شرقی و عضو موسس کشوری ستاد جوانان 88
5. افشین جعفرزاده- استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ آذربایجان
6. بابک جلیل پور- عضو اسبق شاخه جوانان جبهه مشارکت آذربایجان شرقی
7. وحید رنجبری-جانشین ستاد دانشجویی مهندس میرحسین موسوی در تبریز(انتخابات 88)
8. صالح صالحی- پزشک و فعال سیاسی اصلاح طلب
9. آیدین فرنگی- فعال فرهنگی، نویسنده و مترجم اصلاح طلب
10. بهنام فلاح- مسئول عقیدتی سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز
11. رضا کدخدازاده- روزنامه نگار و فعال فرهنگی اصلاح طلب
12. آیدین مسنن- پژوهشگر اصلاح طلب در حوزه فلسفه سیاسی
13. حامد میرزاحسینی- مسئول عقیدتی سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز
14. سامان وطن شناسان- فعال سیاسی اصلاح طلب و کاندیدای پنجمین دوره شورای شهر تهران
15. محمد حسن همرنگ- فعال دانشجویی اصلاح طلب