گروه جامعه: همسرتان ایرادگیر است؟ هنوز درگیر وابستگی های کودکانه اش است؟ جای خالی صمیمیت را در خانه احساس می کنید؟ پس چرا منتظر نشسته اید؟
در این مقاله، به ذکر چندین نقل قول از مشاورهها و دردو دلهاي همسران، در رابطه با نوعی وابستگی و کج خلقی پنهان ميپردازیم. در این مقاله وابستگی هایی را در روابط زوجین مورد بررسی قرار ميدهیم که نه تنها مفید، بلکه مضر و ایجاد کنندهي اختلال در روابط زوجین ميباشد. با خواندن این مقاله، شاید خودمان را میان مثالهاي ذکر شده بیابیم و متوجه شویم که ریشهي برخی احساسات و رفتارهای به ظاهر حق طلبانه، چه قدر بچگانه و بی مورد بوده است. در واقع ميتوان گفت ریشهي اینگونه وابستگیهاي بغض آلود، از ارتباطاتی ناشی ميشود که طرفین، از حقوق برابر برخوردار نیستند. در وابستگیهاي بغض آلود و رابطهي نابرابر، از یک سو تملق گویی و از سوی دیگر لجبازی و مخالف خوانی حاکم است.
مثلا مردی ميگوید: « همسرم وقتی اطاعت ميکند رفتارش بسیار کودکانه است، مثل بچهها به آدم تکیه ميکند. اطاعتهاي او انگار از سر ترس و نگرانی است. گذشته از آن، آدمی دوست دارد همسرش برای خود عقیدهي محکمی داشته باشد. متانت، صبوری و استقلال رأی داشته باشد. مثلا نمی تواند بی حضور من برای خود لباس بخرد. البته گاهی هم اگر مطابق میل او رفتار نشود مثل بچهها قهر ميکند. »
وابستگیهای کودکانه
تکلیف این مرد با وابستگیهاي کودکانهي همسرش چیست؟ بالتبع او نیز دوست دارد با یک انسان بالغ زندگی مشترک داشته باشد نه با یک بچهي ترسو، مطیع و گاهی لجباز. به نقل قول دیگری از شکایت همسران توجه فرمایید:
«وقتی همسرم هر مشکل کوچکی را بزرگ میکند من تحریک میشوم و محیط خانه متشنج میشود.»
مثلا خانم ميخواهد بپرسد که ناهار چی درست کند. ميتواند با خوشرویی در حالی که موضوعی دلچسب برای گفت و گو پیدا کرده است ، این سئوال را مطرح کند، اما او با لحنی که انگار مشکل لاینحلی پیدا کرده است آن را ميپرسد. تازه وقتی جواب ميدهی که مثلا خورشت کرفس، با عصبانیت جواب ميدهد که بچهها خورشت کرفس دوست ندارند. به هنگام پرسیدن، لحن کلام او به گونه ای نیست که بخواهد جواب بگیرد و مشکل حل شود، بلکه با این پرسش ميخواهد بگوید که زندگی کردن چه قدر سخت است یا خانه داری چه عذاب الیمی است.
بزرگ نمایی مشکلات در مقابل چشم همسر، وجه دیگری از احساس کسی است که ميپندارد در رابطه ای نابرابر گرفتار شده است.زندگی مشترک در فضای سوء تفاهم ناشی از وابستگیهاي بغض آلود و رابطهي نابرابر، مثل راه رفتن در میدان مین است. هر لحظه ممکن است با کوچک ترین خطایی فضای خانه متشنج شود
جای خالی صمیمیت و همدلی
نمی توان در یک رابطهي نابرابر انتظار صمیمیت و هم دلی دوستانه داشت. رابطهي نابرابر از نظر حقوق انسانی و اجتماعی در بین زوجین ، تعاملی را بین آنها ایجاد ميکند که تداعی گر شخصیتی وابسته در خانمها و کاراکتری خود محور و خود خواه در آقایان است . به دلیل بیمار گونه و غیر منصفانه بودن این رابطه ، وابستگی خانمها به همسر خود از نوع وابستگی بغض آلود میشود.
به نقل قول زیر توجه فرمایید: « همسرم بسیار ایرادگیر است. جالب این که کار را به عهدهي من ميگذارد، به خود جرئت تصمیم گیری نمی دهد اما به تصمیمات من هم رضا نمی دهد و ایراد ميگیرد. غالبا ایرادهایی که ميگیرد بعد از آن است که بشود اصلاحاتی در آن انجام داد. ابتدا که به خود زحمت تصمیم گیری و اظهار نظر جدی نمی دهد مگر با عصبانیت و اخم که بی فایده است، بعد که شما تصمیم گرفتید و اعلام کردید ایشان ایراد ميگیرند. ایشان ایراد نمی گیرند، که امور اصلاح شود، ایشان ایراد ميگیرند که فقط ایراد بگیرند، زیرا نگاه او به زندگی منفی است.»
به نمونه دیگری از نقل و قول که حکایت از وابستگی بغض آلود ميکند توجه فرمایید:« همسرم یا اطاعت ميکند یا سرپیچی. احساس حاکم بر رفتار او ترس و انفعال است. ترس و انفعالی که گاه موجب اطاعت ميشود و گاه پرخاشِ ناشی از احساسات فرو خورده و تسلیم شده. آیا درست است که وقتی سر پیچی ميکند او را به حال خود رها کنم چون مطمئنم که بعد از سرپیچی نوبت اطاعت و رفتار تسلیم طلبانه و پوزش خواهانه فرا ميرسد؟ با این رفتار الاکلنگی همسرم چه کنم؟ ميتوانم امیدوار باشم که روزی همسرم رفتار متعادل پیدا کند و دست از افراط و تفریط بردارد؟»
بدبینی و سوءظن
از نشانههاي وابستگیهاي بیمارگونه و بغض آلود، بدبینی و سوء ظن است. مثلا خانمی ميگفت:«همسرم همواره با بدبینی با وقایع روبه رو ميشود. او به خود زحمت نمی دهد که دربارهي حالات روحی من از من بپرسد، بلکه به حدس و گمان خود اکتفا ميکند، حدس و گمانی که غالبا از موضعی بدبینانه است. ناگهان به امری متهم ميشوم که منشا ء آنرا نمی دانم و آوار برسرم خراب ميشود.»
بدبینی راه رفتن در میدان مین
زندگی مشترک در فضای سوء تفاهم ناشی از وابستگیهاي بغض آلود و رابطهي نابرابر، مثل راه رفتن در میدان مین است. هر لحظه ممکن است با کوچک ترین خطایی فضای خانه متشنج شود.
به این نقل قول توجه فرمایید:
« کافی است لحظه ای از رفتار تحریک آمیز همسرم غافل شوم تا فضای خانه متشنج شود. ناگهان با یک ایراد بی جا، با رفتار یا گفتاری طعنه آمیز و ملامت گر، با رفتاری تنش آلود و از سر ناامیدی و بدبینی و ... پا روی اعصاب انسان ميگذارد. آیا این درست است که من در تمام لحظات شش دانگ حواس خود را جمع کنم که در تلهي رفتارهای تحریک آمیز او نیفتم؟ آیا به راستی نباید انتظار رفتار انسان بالغ را از همسر خود داشته باشم؟ او بدرفتاری ميکند و من هم ازاو انتقاد ميکنم و این دور باطل جنگ اعصاب ادامه پیدا ميکند .آیا چارهي کار فقط سکوت است؟ سکوت هم که فقط در ظاهر سکوت است و در باطن انتقال همهي تنشهاي عصبی است به دوران ، خودخوری و به دنبال آن هزار مرض دیگر.»
پس آرامش کجاست؟
تمام این احساسات، مهارت شاد بودن و داشتن یک زندگی آرام را از انسان سلب ميکند: احساس این که آدمی مجبور باشد شرایط نابرابری را به عنوان زندگی مشترک تحمل کند؛ احساس این که دارد به او ظلم ميشود؛ احساسی که بالتبع افسرده خویی را به همراه دارد. به این نقل قول توجه فرمایید:
«او دربارهي همه چیز با شکایت حرف ميزند . انگار همیشه زمانه برخلاف مراد او ميچرخد .به ندرت ممکن است خبری را با خوشحالی بیان کند . راستش خبرهای خوشحال کننده به جای این که او را سرحال بیاورد، نگرانش ميکند و در نتیجه فراموش ميکند که چیزی بگوید. اما کوچک ترین خبر بد، او را به حرف ميآورد. آن گاه با لحنی شکوه آلود و مصیبت بار به حرف ميافتد و مرا کفری ميکند . طوری شده است که حتی اگر ندرتا با لحن شادی هم حرف بزند، من به طور اتوماتیک عکس العملی از سر بی حوصلگی نشان ميدهم. واقعا کلافه کننده است که کسی مدام با ناله و شکایت و حس بدبختی حرف بزند و شما مخاطب او باشید.»آن چه از نابرابری حقوق زن و مرد نصیب زوجین شده است، برای خود آنها نیز اثر مثبت نداشته است . گاهی رفتارهای بی سرانجام زن و گاهی رفتار تحکم آمیز و خودمحورانهي مرد ، ایرادگیریهاي وسواس گونه و کنترل نشده اش، زندگی مشترک را تباه خواهد کرد.
پرخاشگری منفعلانه
از نشانههاي بارز وابستگی ناگزیر و بغض آلود، پرخاشگری منفعلانه است. به این نقل قول توجه فرمایید:«همسرم با عدم همکاری در همهي زمینهها در حد معمول، دلخوری خود را نشان ميدهد. مثلا دیرتر از ساعت مقرر برای بیرون رفتن از خانه حاضر ميشود. از یک هفته قبل قرار شده است که شب جمعه به یک مهمانی برویم و او نیم ساعت قبل از رفتن اظهار ميکند که حوصلهي بیرون رفتن را ندارد یا در جمع مهمانها با ساکت نشستن و در خود فرو رفتن، فضای مهمانی را مکدر ميکند. مثلا بسیار زحمت ميکشد و برای خانواده شام درست ميکند اما خودش به هنگام صرف شام اظهار بی میلی ميکند – آن هم با ترشرویی – و طبیعتا اشتهای بقیه را هم خراب ميکند. چگونه ميتوانم با رفتارهای عدم همکارانهي او مقابله کنم و نتیجهي مساعدی بگیرم ؟»
با احساسات خود چند چندیم؟
آدم افسرده حال، احساسات خود را با صراحت بیان نمی کند. به نقل قول زیر توجه فرمایید:« همسرم وقتی دلخور ميشود کم حرف ميزند یا سکوت ميکند. رسما هم اعلام نمی کند که قهر است تا تکلیف آدمی روشن باشد، بلکه بسیار کم حرف ميشود، جواب صحبت را با بداخلاقی و بسیار کوتاه ميدهد و فضای سنگینی در خانه حاکم ميشود. کاش ميگفت که چرا بداخلاق شده است، اما اظهار نظر نمی کند. فقط با سکوت و در عین حال با سرو صدای بیخودی – مثلا به هنگام شستن ظرف – ميتوان فهمید که دلخور شده است. فقط با حدس و گمان باید فهمید که او ناراحت است. چگونه ميتوانم به همسرم بفهمانم که اگر حرفی دارد آن را برزبان بیاورد، نه اینکه با اخم و تخم یا سرو صدای بیهوده آن را نشان دهد؟»
همسر
آن چه از نابرابری حقوق زن و مرد نصیب زوجین شده است، برای خود آنها نیز اثر مثبت نداشته است. گاهی رفتارهای بی سرانجام زن و گاهی رفتار تحکم آمیز و خودمحورانهي مرد، ایرادگیریهاي وسواس گونه و کنترل نشده اش، زندگی مشترک را تباه خواهد کرد. از رابطه نابرابر، فقط شخص تحت تسلط نیست که زیان ميبیند بلکه شخص مسلط هم در این رابطه نصیبی از عشق ، هم دلی و صمیمیت نخواهد برد.
در نقل و قولهاي فوق هم دیدیم که اگر چه غالبا این مرد است که شکایت ميکند، ولی او هم در عذاب مدام است و با رفتارهای نسنجیده اش، وضع را بدتر ميکند. تأکید در این مقاله به هیچ وجه این نیست که حق با چه کسی است یا چه کسی مقصر است .در یک رابطه صمیمانه مهم نیست که چه کسی بالاتر و عاقلتر است ، بلکه مهم این است که رابطه صمیمانه و رضایت بخش است. بعد از قرنها اندرز و نصیحت و با منابع غنی از داستانهاي دلدادگی و ادعاهای مشعشع از عدل و انصاف، هنوز نیازمند آنیم که ابتدایی ترین اصل عشق ورزی و هم دلی را بیاموزیم و آن این که:شرط اول مهرورزی، عشق است و صمیمیت.