لیلا واحدی
گروه سیاسی: «یک جایی باید پایش بیایستیم» شاه بیت سخنان چند وقت پیش سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات در تازه ترین مصاحبه اش بود. نکته ای که حجاریان در آن مصاحبه اشاره کرد، همان حلقه گم شده سیاست ایران است. «ایستادن پای آرمان». تاریخ نشان داده است کمتر مسئول و سیاستمداری پای آرمانی که برای آن از مردم رای گرفته است میایستد. سیاسیون ایرانی آرمانهایشان را در موقعیتهای زمانی مختلف تغییر میدهند و یا فراموش میکنند. آرمانهای جذاب با ریش سفیدی یا تهدید یا تطمیع ارباب قدرت، در پستوی سیاست ایران خاک میخورند تا به وقت نیاز بیرون آیند و مردم را به حماسه پر شکوه صندوق رای! نوید دهند.
آرمان عدالت برای پابرهنگان در دولت سازندگی، قربانی آواربرداری از جنگ شد. آرمان آزادیهای سیاسی و اجتماعی در دولت اصلاحات قربانی حجب و حیای رییس دولت و موقعیت حساس کشور شد. آرمان نفت سر سفره هر ایرانی، قربانی پوپولیسم سیاهی شد که معجزهاش غارت 800 میلیارد از بیت المال کشور بود. و اکنون پس از سی و هفت سال از پیروزی انقلاب، باید دید آیا تدبیر برای اصلاح امور در دولت امید، قربانی بده و بستانهای پشتپرده سیاست ایران خواهد شد یا از ابر دموکراسی خواهی در ایران، باران ایستادن پای آرمان خواهد بارید؟
با مرور عملکرد سه ساله دولت یازدهم میتوان گفت که حسن روحانی پای آرمان هایش ایستاده است اما با احتیاط و لنگ لنگان. احتیاطی که پاشنه آشیل دولتش شده است و رقبای حاضر یراق میدان سیاست را به فکر یک دوره ای کردن ریاست جمهوری اش انداخته است. استراتژی «نعل و میخ» بلای دولت شده است و اکنون این استراتژی برای مردم دیگر جذابیتی ندارد و هر سیاست مداری با منافع و خواست مردم کجدار و مریز رفتار کند از سوی جامعه ترد خواهد شد.
پایگاه رای حسن روحانی در انتخابات سال92 نشان میدهد که هم قشر تحصلکرده و طبقه متوسط و هم بدنه جامعه و روستا نشینان به او اعتماد کرده و کلید پاستور را در دستانش نهادند اما اکنون در سال پایانی فعالیت روحانی هر دو طبقه با علامت سوالهای جدی روبرو شده اند. 2000 روزه شدن حصر، بی توجهی دولت به دغدغههای فرهنگ و اهالی آن، مطرح شدن طرحهایی مانند گشت ارشاد نامحسوس و انفعال در برابر زیادهخواهیها در کنار ضعف مفرط گروه رسانهای دولت، قشر متوسط طرفدار روحانی را آزرده کرده است. از دیگر سو بدنه جامعه همچنان درگیر معیشت و مشکلات اقتصادی هستند و تورم تک رقمی در همان پاستور باقی مانده و در عمل هنوز به خانههای ایرانیان نرسیده است.
در روزهایی که بسیاری از مردم در تنگنای اقتصادی به سر میبرند انتشار فیشهای حقوق نجومی برخی مدیران دولتی جز داغ نهادن بر دل قشر آسیب دیده کشور چه دستاورد دیگری داشته است؟ بسیاری از مردمی که با امید به روحانی رای دادند، نمیتوانند باور کنند که
آيا اين مديران ميلياردي! واقعا در يك رقابت برابر با هزاران جوان متخصص و با استعداد ايراني به اين جايگاههاي مديريتي رسيدهاند يا بر اساس رانت، رابطه و چربش بله قربان گويياشان بر تخصص؟
در طول این سه سال برخی از مدیران دولتی به سیاق دولت سابق حقوقهای چند صد میلیونی دریافت میکردهاند. اینکه عنوان میشود دولت بی خبر بوده است، ابدا دفاع خوبي از عملکرد دولت نیست، بياد داشته باشيم كه زیرا روحانی و کابینهاش به این دلیل از مردم رای گرفتهاند که از همه چیز با خبر باشند و بی خبری دولت از زیر مجموعه خود نشان از ناکارآمدی عمیق آن است.
توجیه دیگری که این روزها بسیاری به آن چنگ میزنند این است که مدیر تحصیلکرده و با تجربه و کاردان باید دریافتی بالا داشته باشد تا جذب دستگاه دولتی شود و گرفتار فساد و تبانی نشود. اما این توجیه زمانی منطقی به نظر میرسد که اولا مشخص شود تحصیلات و تخصص خاص این مدیران چه بوده است که برای جذب آنها باید از بیتالمال هزینههای هنگفت داده میشد؟ و ثانیا این مدیران میلیونی در طول سالهای خدمت در دولت چه پروژههای علمی و عملی را به سامان رسانده اند؟ کدام شاخصههای کیفی و کمی را در سازمان مطبوع خود ارتقا دادهاند؟ چه گرهی از مشکلات مردم باز کردهاند؟ چه میزان در این سازمانها کار مفید انجام شده است؟ از همه مهمتر اينكه، آيا اين مديران ميلياردي! واقعا در يك رقابت برابر با هزاران جوان متخصص و با استعداد ايراني به اين جايگاههاي مديريتي رسيدهاند يا بر اساس رانت، رابطه و چربش بله قربان گويياشان بر تخصص؟
تنها در سایه پاسخ به این سوالات است که میتوان مردم را قانع کرد که مدیران کاربلد، دریافنیهای بالایی میتوانند داشته باشند اما واقعیت این است که در بسیاری از سازمانهای میلیونی، مدیر نه تنها به دنبال افزایش کارایی سازمان نیست، بلکه با هدف گذاریها و برنامه ریزیهای فاقد پشتوانه علمی، موجبات نزول کیفیت سازمان را فراهم میکند. نمونه مشهود این موضوع را میتوان در سیستم فسادخیز بانکداری ایران مشاهده کرد. تقریبا به جز مدیران میلیونر این بانکها و مشتریان حامی شان، قاطبه مردم از عملکرد بانکها رضایت ندارند.
و پایان سخن اینکه اگر آرمان روحانی رفع تحریمها و چرخیدن چرخ زندگی مردم است باید دلایل این نچرخیدن را با مردم در میان گذارد، تا پای جان برای رفع موانع تلاش کند و از تیترهای امروز و فردای کیهانیان نترسد. اگر آرمان روحانی این است که قفلش باید کلید حصر خانه اختر را بگشاید باید پای قانونی بایستد که برای حراست از آن سوگند خورده است و حتي اگر آرمان روحانی حضور مجدد در پاستور است باید استراتژی "حرف خوب" را با استراتژی "عمل خوب" عوض کند. دست از توجیه بردارد و با تمام توان مردم را محرم اسرار بداند.
این توجیه که اجازه نمیدهند دولت کار کند، (سخني كه اغلب مديران و روساي شاغل در جمهوري اسلامي در پايان دوره فعاليتشان براي توجيه مشكلات بر جا مانده، بر زبان ميآورند!) ديگر برای مردمی که تا دندان گرفتار معیشت و مشکلات آن هستند جذاب و پذيرفتني نیست. روحانی برای این از مردم رای گرفته است که موانع را برطرف کند و گرهی از مشکلات جامعه باز کند وگرنه توجیه از نوع «کی بود کی بود من نبودم» را مردم در چند دهه گذشته به وضوح تجربه کردهاند و قطعا در سال 96 راي دهنگان بیشتر به «عمل» و كارنامه چهار ساله گذشته، راي خواهند داد تا «سخنان و وعدههاي جذاب».
دست مریزاد (340091)