به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۱:۰۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ ساعت ۱۸:۰۰
کد مطلب : ۱۳۸۴۰۲

سه واکنش به یک رویداد

محمد توکلی
با نگاهی به واکنش ها به اقدامات و اظهارات چند روز اخیر مقامات آمریکایی می توان به طور کلی آن را به سه دسته تقسیم بندی کرد.

الف) نمایش اتحاد
رییس‌جمهور و محمدجواد ظریف در روزهای اخیر تمام تلاش خود را به کار بستند تا نمایشی از اتحاد داخلی را در سطح بین الملل نشان دهند؛ اتحاد بین مردم با مردم، مردم با دولت و نهادهای دیگر قدرت از جمله فرماندهان نظامی با دولت.
بخشی از این تلاش کاملا واقعی است و نشات گرفته از روحیه جریان اعتدال از آیت الله هاشمی رفسنجانی تا حسن روحانی است که همواره به دنبال وحدت و دوری از تفرقه هستند، و اگر بخواهیم صریح باشیم بخشی از آن نیز تاکتیکی و به واسطه اقدامات اخیر آمریکایی هاست. این نمایش اتحاد در نوع خود لازم و به موقع بوده است اما در بخش هایی از آن نیاز به دقت و ظرافت هایی بود که آنچنان از سوی روحانی و ظریف به آن توجهی نشده است.
برای فهم دقیق تر این که از چه ظرافتی سخن می گوییم باید موضع حسام الدین آشنا، مشاور رییس جمهور را در این باره با هم و با دقت مرور کنیم. آشنا درباره اقدامات آمریکا علیه سپاه می گوید:« آقای ترامپ باید بداند مردم ایران سپاه را برای فعالیت‌های اقتصادی‌اش نمی‌خواهند و از سپاه حفظ امنیت و استقلال ایران را مطالبه می‌کنند. سپاه نهادی اقتصادی نیست تا آن‌ها بتوانند با تحریم‌ها بر سرنوشت آن تأثیر بگذارند. سپاه یک نهاد نظامی است»
همانطور که در این بخش از گفته های مشاور رییس جمهور روشن است او همزمان با حمایت از این نهاد نظامی در برابر اقدامات مسئولان دولت ترامپ با انتخاب درست واژگان به این نکته اشاره می کند که سپاه نهادی نظامی است و مردم ایران حفظ امنیت و استقلال کشور را از آن مطالبه می کنند نه فعالیت های اقتصادی. با مقایسه این موضع گیری با آنچه دیگر مسئولان دولتی می گویند آن مرز باریک حمایت در برابر اقدامات خصمانه ایالات متحده علیه سپاه درعین حفظ مواضع انتقادی مشخص می شود. مرزی باریک که رییس جمهور و وزیر امور خارجه به آن توجه کافی را نشان نداده اند.

ب) «دیدی گفتم»های کودکانه
«دلواپسان» با در اختیار داشتن تریبون های گوناگون یک خط رسانه ای را دنبال می کنند که به نوعی به جامعه القا کنند که برجام و به طور کلی سیاست خارجی مد نظر حسن روحانی که مبتنی بر تعامل و «برد – برد» است به پایان کار خود رسیده است و اینان افرادی بودند که با پیش بینی عاقبت برجام از ابتدا با مذاکره مخالفت می کردند. اما آیا واقعیت هم به همین سادگی است؟ تندروها با یکسان نشان دادن سیاست های دولت اوباما با آنچه ترامپ به دنبال آن است می خواهند به این نتیجه برسند که تفاوتی ندارد چه کسی در آمریکا در راس کار است و تنها مسیر درست قهر و دوری از میز مذاکره است. این در حالی است که هر کسی با مرور سیاست های اوباما و ترامپ می تواند تفاوت های این دو نگرش را فهم کند و نمی توان آمریکای امروز را با دولت گذشته این کشور مقایسه کرد. البته این نکته نیز لازم به ذکر است که در دنیای امروز برای حل تنش ها و اختلافات چاره ای جز مذاکره نیست، حتی با ترامپِ غیرقابل پیش بینی.
در نهایت اگر قرار باشد مسئولان دولتی نیز مانند مخالفان اعتدال، همچون کودکان از «دیدی گفتم»ها بگویند قطعا می توانند نسبت به عدم امکان مذاکره در دورانی که اوباما – کری تمام تلاش خود را برای آغاز مذاکراتی جهت تحقق برجام های دیگر به کار بسته بودند گلایه کنند.

ج) بی تفاوتی نمایشی
با نگاهی به مواضع علی لاریجانی، رییس مجلس می توان نوعی بی تفاوتی نمایشی را در آنچه در این روزها او در مواجهه با اظهارات ترامپ می گوید مشاهده کرد. لاریجانی بر خلاف مسئولان دولتی نه تمایلی به اظهارنظر بیش از حد در این موضوع دارد و نه مانند تندروها در پی ناکارآمد نشان دادن سیاست تعامل است. شاید بتوان از نگاهی همین نوع موضع گیری را در حال حاضر مناسب ترین واکنش به سیاست های دولت ترامپ دانست. موضع گیری که در تلاش است نه فشار روانی چندانی به جامعه وارد آورد و نه رقابت های جناحی را وارد این موضوعات خطیر کند.