رضا صادقیان
آمارهای منتشر شده درباره حوادث منجر به فوت و مجروحان جادهای بیانگر وجود بحرانی فراگیر به پهنای کشورمان است.
آمار سازمان پزشکی قانونی از سال 1392 تا 1400 روی درگاه این سازمان تعداد 150 هزار مرگ تصادف-جادهای را اعلام میکند. به عبارتی سالی 18 هزار نفر از همشهریان و هموطنان جانشان را در جادههای کشور و بر اثر تصادف از دست میدهند. چنانچه به آمار مجروحان جادهای نگاه کنیم، مسئله بحرانیتر هم میشود. فقط در سال 1400 بیش از 317 هزار نفر بر اثر تصادفات جادهای و نه شهری، مجروح شدهاند. چه بسیار افرادی که پس از تصادف دچار آسیبهای نخاع، شکستگی دست و پا، ضربههای مغزی و از کار افتادگی شدهاند و امکان بازگشت به یک زندگی عادی با تن سالم برای آنان تا پایان عمر وجود ندارد.
طی هشت سال جنگ تحمیلی و براساس آمارهای اعلام شده 200 هزار نفر از رزمندگان جبهههای جنگ شهید شدند، فکر و راه آنان مشخص بود. چرا که براساس آرمانها، باورهای دینی و میهنی قدم در مسیر دفاع از کشور گذاشتند. اما کسانی که در جادههای کشور کشته و یا مجروح میشوند، گویا در حال جنگ و ستیز با جان خودشان و سرنشینان خودروهای مقابل هستند. افرادی که در نهایت احتیاط اقدام به رانندگی میکنند، اما بر اثر خطای فردی دیگر، مرگ ناخواسته پایان زندگیشان است. مرگی تلخ و بسیار نابهنگام. مرگی که خانوادههای پرشماری را عزادار میکند، زمینهساز مشکلات و بحرانی کوچک و بزرگ در خانوادهها میشود و مهمتر آنکه هزینههای درمان افراد مجروح به خانوادهها تحمیل میگردد. حداقل آنکه اکثر رانندگان جادهای به خوبی از کیفیت نازل جادهها، ناایمن بودن اکثر خودروهای تولید داخل کشور، نداشتن برخی استاندارد از جمله عدم سیستم تعلیق در خودروهای ایرانی، نبود علائم هشدار در مسیرهای پرخطر، استاندارد نبود برخی راههای بینشهری، دو طرفه بودن شمار قابل توجهی از جادهها و رانندگی کاملا پرخطر خودروهای دیگر مطلع هستند؛ اما با تمام این احتیاطها باز هم مرگ در جاده آخرین برگ دفتر زندگی آنان میشود.
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، رتبه ایران در بین 175 کشور جهان، رتبه 113 است. نکته جالب توجه آنکه پس از کشور ایران؛ کشورهایی چون عراق، اکوادور، نیجریه، السالوادور و هند قرار دارند. این آمار حکایت از آن دارد که وضعیت جادههای کشور نیز مطلوب نیست. نقشه آزاد راههای کشور مربوط به تابستان سال 1402 به صورت مشخص مسیرهای آزاد راهی بهرهبرداری شده را نشان میدهد، بنابراین طبیعی به نظر میرسد بخشهای شرق و جنوب کشور به دلایل بسیار از زیرساختهای مناسبی برخودار نباشند و بخشی از تصادفات جادهای در محورهای شلوغ بینشهری رخ دهد.
کلام پایانی؛ واقعیت آنکه طی هشت سال گذشته بخشی از شهروندان به هر دلیلی در هنگام نشستن پشت فرمان خودرو، گوی رانندگی پرخطر، ستیز با مردم، بیارزش شماردن جان آدمیان، بیتوجهی به تابلوهای هشدار در جادهها و نادیده گرفتن آموزشهای رانندگی را به ارزش جان و سلامتی سایر شهروندان ربودهاند و سفیر مرگ و نیستی در جادههای کشور شدهاند. کنار هم قرار گرفتن این مهم در جادههای غیر استاندارد و رانندگی با خودروهای فرسوده و ناایمن به این دشواره و بحران افزوده است. شاید وقت آن رسیده که میزان جرایم رانندگی پرخطر به عنوان ابزاری کارآمد از وقوع حوادث مرگبار جلوگیری نماید و همزمان اندیشه توسعه محور برای استاندارد سازی راههای کشور بیش از همیشه در نگاه صاحبان قدرت، برنامهریزان و مدیران دستگاههای اجرایی و عمرانی بااهمیت قلمداد گردد.