گروه اقتصادي- رسانهها: روزنامه ايران در گزارشي نوشت: دختران و پسران جوان لباسهای فارغالتحصیلی بر تن دارند، در گوشهای از خیابان انقلاب، مقابل سر در معروف دانشگاه تهران ایستادهاند، عکاس مشغول شمردن اعداد است و سه را که ادا میکند، دانشجویان جوان بالا میپرند و کلاه هایشان را به هوا پرتاب میکنند. آنها، فارغالتحصیلان دانشکده علوم اجتماعی هستند و ذوق، فصل مشترکی در نگاه تمامشان است. یکی از میان دخترها میگوید:«من از روز جشن ورودی، خیال امروز را داشتم که ما هم از این عکسهای پرتاب کلاه در هوا داشته باشیم.» عکاسی که تمام میشود، دانشجوها گعدههای کوچکی تشکیل میدهند و به مرور روزها و آرزوهایشان میپردازند.
یکی از پسرهایی که از شهرهای غربی کشور برای تحصیل به تهران آمده بود، میگوید:«بعضی از همکلاسیهای ما هستند که کارهای پژوهشی و رسانهای انجام میدهند، من اصلاً نمیتوانم راضی به این کارها شوم. صبر میکنم و آنقدر درس میخوانم تا دکترای ارتباطات بگیرم و یک راست، سردبیر شوم.» شاید بسیاری از 4 هزار و 848 نفری هم که با مدرک دکترای تخصصی بیکار هستند، در دوران دانشجویی خود چنین خیالاتی در سر داشتند. تمام بررسیهای میدانی و تحلیلی نشان از تغییر «فرهنگ اشتغال» در کشور دارد. طی یک دهه اخیر، با پشت سر گذاشتن بحرانهای اقتصادی و تبعات اجتماعی آن و از طرفی با تغییر طبیعی زمانه این فرهنگ تغییر کرده است اما همپا با تغییرات ساختاری، فرهنگ میان افراد جویای کار تغییر نکرده و همین کار را به جایی رسانده است که هرچه خروجی دانشگاهها بالاتر میرود، میزان بیکاری نیز افزایش مییابد.
204 هزار بیکار با فوق لیسانس و دکترا
بر اساس گزارش مرکز آمار بیشترین جمعیت «شاغل» کشور با 5 میلیون و 38 هزار نفر دارای مدرک دیپلم و پیش دانشگاهی هستند. همچنین در بین جمعیت شاغل کشور، فارغالتحصیلان مقطع لیسانس بیش از ۳ میلیون و ۱۲۳ هزار و ۹۰۰ نفر از شاغلان کشور را به خود اختصاص دادند. یک میلیون و ۷ هزار و ۹۰۰ نفر نیز دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس یا دکترای حرفهای هستند. کمترین جمعیت شاغل کشور را افراد دارای مدرک دکترای تخصصی تشکیل میدهند که ۱۰۰ هزار و ۷۰۴ نفر از جمعت شاغل کشور را در بر میگیرند. اما از آن طرف نیز، ، 204 هزار نفر از تحصیلکردههای فوق لیسانس و دکترای حرفهای، بیکار هستند.
بهطور کل، جمعیت بیکار کشور تا پایان سال ۹۵ معادل ۳ میلیون و ۲۰۳ هزار و ۳۹۸ نفر است که بالغ بر ۳ میلیون و ۱۱۰ هزار و ۹۰۰ نفر دارای سطح سواد ابتدایی تا دکترای حرفهای و ۹ هزار و ۲۴۶ نفر نیز جمعیت بیکار بیسواد هستند.از بین جمعیت بیکاران با سواد نیز بیشترین بیکاران کشور از میان لیسانسهها با جمعیت ۹۱۴ هزار و ۳۰۱ نفر هستند.
افزایش 10 درصدی درآمد متفرقه خانوار
بر اساس گزارش بانک مرکزی در سال 86؛ 15.3 درصد از درآمد خانوارها را مزد و حقوق از بخش دولتی و عمومی تشکیل میداده است، اما میزان آن رفته رفته کاهش پیدا کرده تا جایی که در سال 95 به 10.7 درصد رسیده است. به موازات این کاهش، درآمد از مزد و حقوق بخش خصوصی بالا رفته است. تا جایی که در سال 86، 13.4 درصد از درآمد خانوارها از بخش خصوصی تأمین میشده اما در سال 95، به 14.3 درصد رسیده است.
پایان عصر اشتغال آفرینی مسکن
بررسی وضعیت اشتغال خانوارها در حوزههای مختلف نیز نشان میدهد که اشتغال در حوزه صنعت و معدن در 10 سال گذشته روال ثابتی داشته است. 18.3 درصد از افراد شاغل خانوادهها در سال 86 مشغول به کارهای صنعتی و معدنی بودهاند و در سال 95 نیز 18.2درصد چنین فعالیت میکنند. البته آثار بحرانهای اقتصادی و تعطیلی واحدهای صنعتی نیز در این بخش پیداست. در سال 90، سهم اشتغال در صنعت و معدن 18.4 درصد بوده اما در سال 91 به 16.9 درصد رسیده است. در سالهای فعالیت دولت یازدهم دوباره اشتغال در صنعت و معدن به سر جای خود برگشت. همچنین میزان فعالیت در بخش ساختمان هم پا با رکود این بخش، کاهش یافته و از 14.1 درصد در سال 86، به 13.4 درصد در سال 95 رسیده است. از آن طرف، اشتغال در حوزههای عمده فروشی، خرده فروشی، هتلداری، رستوران، حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات و خمات مالی، حقوقی و تجاری افزایش یافته است.
کاهش کارفرماها و افزایش کارکنان خصوصی
فاطمه مقیمی، عضو هیأت رئیسه اتاق تهران و رئیس کانون زنان بازرگان به «ایران» میگوید: «بیش از اینکه بخواهیم به دولت برای بحران بیکاری بخصوص در میان جوانان خرده بگیریم، باید به این فکر کنیم که چرا فرهنگ اشتغال ما ایراد دارد؟ چرا همه بهدنبال میز و مقام و کارمندی هستند؟ این مسألهای دو سویه است. هم خود جوانان توقعشان صرف 4 سال تحصیل در دانشگاهها، آن هم هر نوع دانشگاهی اعم از آزاد، علمی کاربردی، پیام نور... بالا رفته، هم اینکه فرهنگ کارآفرینی و خلاقیت در میان بچههای ما شکل نگرفته است.»
بررسی فرهنگ اشتغال بر اساس موقعیت، نشان میدهد که طی 10سال اخیر اشتغال در موضع کارفرمایی کاهش پیدا کرده است. در سال 86، 7.6درصد از افراد شاغل خانوارها بهعنوان کارفرما فعالیت میکردند اما در سال 95، درصد آنها به 5. 7 رسید. از سوی دیگر تعداد کارکنان مستقل افزایش پیدا کرده و از 30 درصد در سال 86 به 33.6 درصد در سال 95 رسیده است. اما بیشترین تغییر در میان کارکنان مؤسسات خصوصی و دولتی اتفاق افتاده است. 10 سال پیش، 22.4 درصد از شاغلان حقوق بگیر دولت بودند اما حالا به 16.8 درصد رسیدهاند. از آن طرف، سهم مؤسسات خصوصی افزایش پیدا کرده است. 10 سال پیش، 36.8 درصد از افراد شاغل در خانوادهها کارکن مؤسسات خصوصی بودند اما حالا 42 درصد در این بخش روزگار میگذرانند.
فاطمه مقیمی میگوید:«برای چند دهه، کارآفرین سرمایه دار و زالوصفت معرفی میشد و در بسیاری از برنامههای تلویزیونی، بدترین صفتها برای آدمهای ثروتمند و کارخانه داربود. در دو سه سال اخیر برخی تحولات کوچک اتفاق افتاده، اما پیش از آن هیچ وقت در فرهنگ عمومی ما خلاقیت و میل به کارآفرینی تشویق نمیشد. صدا و سیما در زمانی که بیشتر از تمام رسانهها نفوذ داشت، بهترین فرصت را برای درونی کردن ارزشهای کار و خلاقیت و فرهنگ اشتغال داشت، اما این فرصتها از دست رفت و همین شد که نسل جوان ما در دورهای بهدنبال کارمندی بود و تعداد بیکارها، میلیونی شد.»
این عضو هیأت رئیسه اتاق تهران که خود از زمره کارآفرینان به حساب میآید، صحبتهایش را چنین به پایان میرساند: «در یکی دو سال اخیر، گرایش به کارهای خلاقانه مانند استارت آپها زیاد شده اما کافی نیست. باید از دوران دبستان برای آنکه در آینده بحران هایمان بیشتر نشود تلاش کرد و در کتابهای درسی و برنامههای رسانهای، محتوای کارآفرینی و خلاقیت را گنجاند.»