سید محمد هادی شریعتی
گروه جامعه: برخورد قهر آمیز ماموران شهرداریها با کودکان کار و دستفروش ها تبدیل به یک روال اداری و عادی شده است. وقتی که کار جرم باشد مجازات آن چیزی نیست مگر خودکشی! و وقتی سکوت و انفعال مجوزی می شود برای تکرار جامعه نیز به آن عادت می کند. در تازهترین مورد، یونس عساکره دستفروش سی و چهار ساله ساکن خرمشهر در اعتراض به جلوگیری از کسب روزی حلال، خودش را در مقابل ساختمان شهرداری به آتش کشیده و حالا با 70 درصد سوختگی حال او وخیم گزارش شده است.
معلوم نیست چند قربانی دیگر نیاز است تا باور کرد جواب فقر و نداشتن ها برخورد خشونت آمیز نخواهد بود. دستفروشی و مشاغل مشابه آن حکایت از اقتصادی بیمار دارد و صف دستفروشان نمایش گسترش بیکاری و فقر است. وجود فقر ریشه در سیاست های کلان جامعه دارد و نمی توان برای از بین بردن علت ،معلول را قربانی کرد اما انگار این قربانی شدن هر بار به شکلی جدید توسط شهرداری تهران و سایر شهرها اجرا می شود. این چندمین بار است که یک دستفروش مغلوب سیاست های نادرست می شود.
در سال گذشته ماموران مترو ایستگاه گلبرگ اقدام به توقیف اموال یک دستفروش جوان کردند. او تهدید کرده بود که در صورت عودت ندادن اموالش خود را به زیر قطار پرتاب خواهد کرد. بعد از بی توجهی ماموران مترو و پس ندادن اموال این دستفروش، مرد جوان خود را جلوی قطار مترو انداخته و در اثر برخورد با قطار سر وی از بدنش جدا شد. چندی پیش نیز علی چراغی که به همراه فرزند چهارده ساله اش مشغول به خرید ضایعات در شرق تهران بود با ضربات پنجه بوکس ماموران شهرداری تهران به قتل رسید.
این نمایش قدرت شهرداری ها در برابر ضعیف ترین قشر چامعه یعنی دستفروشان و کودکان کار در حالیست که این نهاد خود یک سر تخلفات بزرگ اقتصادی همچون فروش تراکم، عقد قراردادهای میلیاردی با پیمانکاران فاقد صلاحیت به صورت غیر قانونی و همچنین استفاده از نیروی کار ارزان کارگران مهاجر و استثمار آنها (به خصوص در بخش خدمات شهری و بازیافت زباله) توسط پیمانکاران و...همچنین رانت و باند بازی های درون سازمانی می باشد ،تخلفاتی که به گسترش فقر و شکاف طبقاتی دامن می زند.
روزهای پایان سال است اما این خبر خوبی نیست برای خانواده دستفروشی که تنها نان آور خانه آنها برای تامین هزینه و چیدن سفره خالی عید صبح خسته از فشارهای چند جانبه به خیابان آمد که شاید بتواند حق خود را از چرخ روزی به تاراج رفته اش توسط ماموران بازستاند اما شب با تنی سوخته از ندیدن ها بیهوش روی تخت بیمارستان و نگران از آینده به رهایی می اندیشید.
خودسوزی یونس عساکره هشداری است برای پایان این فصل، برای اتمام یورش به تنگدستی، انتظار می رود با عاملان این حادثه ناگوار برخورد قضایی صورت گیرد، نباید زور زرمداران بر ضعف فقرا چیره شود نباید لیست سیاه شهرداری پر از مرگ دستفروشانی باشد که تنها گناه آنها تلاش برای کسب روزی حلال بوده است. نمی توان مبلمان شیک شهری را با خون و تن سوخته کارگران رنگین کرد.گویا باید فریاد زد که ما از دستفروشان هیچ شکایتی نداریم و در آخر:
بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری
تب و تاب ما شناسی دل بی قرار داری
چه خبر ترا ز اشکی که فرو چکد ز چشمی
تو ببرگ گل ز شبنم در شاهوار داری
چه بگویمت ز جانی که نفس نفس شمارد
دم مستعار داری غم روزگار داری